برچسب: باشگاه انديشه

  • مقایسه دلبستگی اجتنابی و نقصان همدلی در آزارگران جنسی و افراد عادی

    مقایسه دلبستگی اجتنابی و نقصان همدلی در آزارگران جنسی و افراد عادی

    [embeddoc url=”http://fa.alavirah.ir/wp-content/uploads/2017/08/psychology1.pdf” download=”all”]

  • جستاری کوتاه در رابطه علم و دین (بخش پنجم)

    جستاری کوتاه در رابطه علم و دین (بخش پنجم)

    جستاری کوتاه در رابطه علم و دین (بخش پنجم)

    نویسنده: حجت‌الاسلام حمید فغفور مغربی*

      ۲) رابطه تمایز، بیگانگی و تباین و جدایی

    بعضی دین و علم را دو مقوله جدا از یکدیگر که دارای رسالت، زبان و کارکرد جداگانه‌ای هستند، می‌دانند. چگونگی جدایی علم و دین صور و اشکال گوناگون دارد. از جمله دیدگاه کانت، نئوراتدکسی، اگزیستانسیالیسم، فیلسوفان تحلیل زبانی و تفکیک گوهر دین و صدف دین (دیدگاه شلایر ماخر) که به‌طور مطلق و کامل بین علم و دین هیچ نوع رابطه‌ای وجود ندارد.
    شکل مجموعه S گزاره‌های علمی علوم تجربی، مجموعه R گزاره‌های علمی دینی که هیچ رابطه‌ای با یکدیگر ندارند

    R

    S
    در اسلام بسیاری از گزاره‌های علمی هیچ ارتباطی با بسیاری از گزاره‌های دینی ندارند مانند نماز صبح دو رکعت است و آناتومی انسان به‌گونه‌ای خاص است، ولی در همه موارد چنین نیست.

     

    صور گوناگون جدایی علم و دین

    الف: دیدگاه کانت:

    از جمله کسانی که سعی نمود با تفکیک قلمرو علم و دین سازش بین این دو ایجاد کند امانوئل کانت فیلسوف آلمانی (۱۷۲۴ – ۱۸۴۰) بود که برای فرار از مشکل تعارض علم و دین، دین را در محدوده عقل عملی و اخلاق می‌دانست و گوهر اصل دین را اخلاق و رسالت اصلی دین را اخلاق می‌دانست. علم در این حوزه‌ها نمی‌تواند قضاوت کند (مانند خدا، معاد، اختیار انسان، اخلاق و جاودانگی نفس) (باربور، ص ۹۱).
    کانت با ارائه ذهن شناسی و تفکیک نومن از پدیده یا عالم فی‌نفسه و عالم پدیدارها به تفکیک حوزه و قلمروی علم و دین اقدام کرد و علم را متعلق به حوزه عقل نظری و دین را متعلق به حوزه عقل علمی معرفی نمود.

    ب: دیدگاه نئوارتدکسی (سخت کیشی نوین):

    علم و دین به لحاظ هدف، موضوع و روش متفاوت هستند. هدف دین رسیدن به خدا و هدف و علم شناخت طبیعت و تسلط بر جهان است. موضوع دین تجلیات خداوند و موضوع علم جهان طبیعت و روش دین درونی و روش علم تجربی است (پیتر سون، ص ۳۳۶).

    ج: دیدگاه اگزیستانسیالیسم:

    اگزیستانسیالیست‌ها (شاخه الهی) معرفت دینی را شخصی و ذهنی و معرفت علمی را غیرشخصی و عینی می‌دانند.
    به عقیده آن‌ها موضوع علم اشیای مادی و بررسی نقش و کارکردهای آن‌هاست، اما موضوع دین واقعیت‌های شخصی و اخلاقی است (همان، ص ۳۶۷).

    د: دیدگاه فیلسوفان تحلیل زبانی (علی زمانی):

    اکثر فیلسوفان تحلیلی به‌تبع ویتگنشتاین معتقدند که علم و دین دو مقوله مستقل و کاملاً متفاوت‌اند که نه با یکدیگر تعارضی دارند و نه از یکدیگر حمایت می‌کنند، زیرا اولاً زبان‌های علم و دین متفاوت‌اند ثانیاً قلمروهای علم و دین نیز از یکدیگر جدا هستند.

    ویتگنشتاین بر این نظر بود که:
    ۱) معیار معناداری یک گزاره قابلیت اثبات یا ابطال تجربی محتوای آن نبود بلکه ملاک و میزان معناداری یک گزاره کاربرد داشتن آن گزاره بود به‌طوری‌که گفته می‌شود معنای یک گزاره را نپرسید، کاربرد آن را دریابید.
    ۲) زبان‌های متعدد و متنوعی داریم: زبان علم زبان توصیف پدیده‌های تجربی و زبان هنر تحریک احساسات و زبان دین برای هدایت و جهت دادن به زندگی است.
    ۳) هر یک از این زبان‌ها قوانین و اصول خاص خود را دارد.
    ۴) هر یک از زبان‌ها از یک نحوه حیات و شیوه زیستن ناشی شده و از دنیای خاصی حکایت می‌کند.
    ۵) برای فهمیدن آن زبان خاص باید قوانین حاکم بر آن زبان را به‌درستی شناخت و برای شناخت آن راهی جز ورود به آن نحوه حیات و دنیای خاص متناسب با آن زبان وجود ندارد.

    آن‌ها زبان دین را زبان نیایش و آرامش و زبان علم را طبیعت و مادیات می‌دانند. زبان دین، نمادین و زبان علم، واقعی و توصیفی است. زبان دین عرفی و غیردقیق و زبان علم دقیق و ریاضی است. زبان دین انشایی و زبان علم اختیاری است (پیتر سون، ص ۳۶۹). در مسیحیت، تیلش گزاره‌های دینی را نمادین می‌داند و در اسلام عرفا به این دیدگاه نزدیک‌اند.

    ھ: تفکیک بین گوهر دین و صدف دین:

    شلایرماخر (هیگ، ص ۱۰۳) گوهر دین را تجربه درونی می‌داند و معتقد است که متون دینی تجربه پیامبر است. به عقیده او این راه هم می‌تواند قلمرو علم و دین را تفکیک نماید و هم می‌تواند در صورت تعارض، گوهر دین یا هسته دین را مقدم بر صدف دین یا پوسته دین بداند. شلایرماخر در «ایمان مسیحی» می‌گوید اولاً، گاهی متون دینی چیزی می‌گوید که با مسلمات علمی منافات دارد؛ ثانیاً، دفاع عقلی از آموزه‌های دینی امکان‌پذیر است؛ ثالثاً، ارجاع دین به حوزه اخلاق توسط کانت کافی نیست؛ رابعاً، عقل‌گرایی افراطی در دوران کانت تأثیرگذار بود؛ خامساً، همه ادیان سه جزء دارند: عقاید، اخلاق، احکام؛ سادساً، احساسات و ایمان و حالات شخص متدین از دین واقعی است.

    شلایرماخر می‌گوید: گوهر دین همان تجربه دینی است و متون دینی همان تجربه دینی انبیاء. ازاین‌رو متون دینی متناسب با فرهنگ زمانه است و ممکن است مطالب عرفی داشته باشد پس گوهر دین تجربه باطنی و صدف دین اخلاق و عقاید و احکام است.

    نقد نظریات

    در نقد دیدگاه کانت می‌توان گفت همه گزاره‌های دینی چنین نیست بعضی گزاره‌های دینی به‌طور دقیق از پدیده‌ها سخن می‌گوید.

    در نقد دیدگاه نئوارتدکس‏ها، در بعضی گزاره‌های دین دقیقاً هدف و موضوع و روش به کار گرفته شده مانند علم است.

    در نقد دیدگاه اگزیستانسیالیسم، جز ایمان و اعتقاد که نوعی معرفت شخصی است دین از واقعیات جهان نیز سخن گفته است، معرفت دینی گاه عینی و علمی است.

    و در نقد فیلسوفان تحلیل زبانی باید گفت زبان دین در قرآن از نظر مفسران بزرگ ترکیبی است یعنی ادبی، عرفی، علمی و نمادین و… می‌باشد و گاه زبان دین علاوه بر انشایی، اخباری است.

    علامه طباطبائی با توجه به آیه «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم» (ابراهیم/۴). ما پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه به زبان قوم خود برایشان تبیین نمایند، می‌نویسد: زبان قوم شامل زبان عرفی، ادبی، احساسی، نمادین و علمی و… است. گرچه عرفا و تفاسیر عرفانی نوعاً زبان قرآن را نمادین دانسته‌اند.

    حتی جان هیگ با همان معیار پوزیتویست ها گزاره‌های دینی را معنادار می‌کند. از نظر آن‌ها گزاره‌های دینی نه اثبات پذیر و نه ابطال پذیرند، ولی او می‌گوید جهان دیگر، صدق آن‌ها را مشخص می‌کند، ثانیاً این گزاره‌ها با نقیض خود یکسان هستند ولی نتایج عملی این دو یکسان نیست و پذیرش گزاره‌های دینی زندگی را شیرین‌تر و تحمل دردها و رنج‌ها را آسان‌تر می‌نماید (هیگ، ص ۲۵۰ – ۲۴۸).

    زبان دین با نگاه زیر متفاوت از زبان علم و حتی زبان هر دین دیگر است. منظور از زبان دین، زبان ذهن و اندیشه یا به اصطلاح Mentality است که این زبان محصول روح و فرهنگ یک جامعه و تمدن است به عبارت دیگر نظام‌مندی سخن به‌طوری‌که فضای خاص فرهنگی به وجود آورد و واژه‌ها و ساختار جملات در آن رابطه ارگانیکی خاص خود را دارد و نگرش خاصی را نسبت به جهان، جامعه و همه آنچه در اطراف اوست به وجود آورد که امروزه از آن به معناشناسی (Semantic) تعبیر می‌کنند.

    ایزوتسو در تعریف آن می‌نویسد: «معناشناسی تحقیق و مطالعه‌ای تحلیلی درباره کلمات کلیدی یک زبان است. به‌منظور آنکه سرانجام جهان‌بینی قومی شناخته شود که آن زبان را نه‌تنها همچون وسیله سخن گفتن و اندیشیدن بلکه مهم‌تر از آن همچون وسیله‌ای برای تصور کردن و تفسیر کردن جهانی که آن قوم را احاطه کرده است به کار می‌برد» (ایزوتسو، ص ۴).

    اگر معناشناسی ایزوتسو را در مورد قرآن برای شناخت جهان‌بینی قرآن که با زبان عربی هم رابطه دارد به کار بریم، می‌توان گفت: اساس معنی‌شناسی قرآنی آن است که واژگان قرآنی در یک شبکه ارتباطی به‌هم‌پیوسته‌ای با اجزا و مجموعه و فضای خاص آن مفهوم می‌یابد.

    مفهوم «حقیقت شرعیه» و حتی «حقیقت متشرعه» تا حدی به این مفهوم اشاره دارد. در «حقیقت شرعیه» شارع است که واژه‌ها را برای مفاهیم خاص وضع کرده است و در «حقیقت متشرعه» واژه‌ها را واضع وضع کرده و در عرف جامعه بوده است و آن‌ها را در معانی خود به کار برده است. ولی به‌تدریج متدینان با این واژه‌ها مفاهیم خاصی را بر مبنای دین به‌کاربرده‌اند. در صورت پذیرش حقیقت شرعیه زبان خاص اسلام و قرآن جدی‌تر می‌نماید و در صورت پذیرش حقیقت متشرعه شارع از واژه‌های عرفی استفاده کرده، ولی درهرصورت به‌گونه‌ای است که مجموعه واژه‌ها و ساختار جملات شبکه ارتباطی به‌هم‌پیوسته‌ای را ایجاد نموده است که هر مفهوم از دیدگاه معناشناسی، واژه‌هایی از اسلام و قرآن را که مشترک با واژه‌های سایر ایدئولوژی‌هاست به یک مفهوم و معنی تلقی کردن، نوعی پیش‌داوری است و این همان اشتباهی است که روشنفکران مسلمان دهه‌های اخیر در برداشت دینی، ناخودآگاه داشته‌اند.

    در نقد نظریه شلایرماخر باید گفت، گوهر دین و صدف دین در قرآن مبتنی بر حقیقت و واقعیت جهان است. درست است که گوهر دین مقدم بر صدف دین است، ولی صدف دین عین حقیقت و یا اعتباراتی مبتنی بر واقعیت است. بررسی دقیق‌تر نقد دیدگاه‌های فوق خود موضوع مقاله‌ای مستقل است.

    جمع بندی

    در جمع‌بندی از رابطه تمایز و جدایی بین علم و دین از منظر اسلام می‌توان گفت مسلم است که در بسیاری موارد گزاره‌های علم با بسیاری گزاره‌های دین هیچ نوع رابطه‌ای ندارند و در نهایت می‌توان گفت که بعضی گزاره‌های علم مطابق گزاره‌های دین است؛ بعضی گزاره‌های علم مکمل گزاره‌های دین است و اکثر گزاره‌های علمی و گزاره‌های دینی از یکدیگر متمایزند و «هیچ گزاره علم حقیقی با گزاره دین حقیقی متعارض نیستند.»

    اکنون علوم طبیعی از اصالت مادی و حس و تجربه سخن نمی‌گویند و دین پژوهان، به‌ویژه اسلام شناسان، حقایق علمی قرآن را اعجاز علمی برای بشر و مخاطبان آن را دانشمندان علوم مختلف می‌دانند. نظریه میدان واحد در فیزیک حاکی از انسجام و هماهنگی و نظم ارگانیکی جهان است. افکار و نظریات فلسفی دوران مدرنیته نیز با نقدهای پی‌درپی خلأ جدی در دوران پست‌مدرنیته ایجاد نموده که تنها با بازخوانی مجدد می‌توان گفتمان جدید رابطه علم و دین را واقع بینانه تر از گذشته بنا نماید، زیرا هم علم به دین نیازمند است و هم دین به علم.

     

    منابع و مأخذ

    قرآن مجید، ترجمه الهی قمشه‌ای
    اکتشافات و دیدگاه‌های گالیله، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۳٫
    انیشتین، آلبرت، تکامل علم فیزیک، ترجمه احمد آرام، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۲٫
    انیشتین، آلبرت، فیزیک و واقعیت، ترجمه احمد آرام، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۲٫
    ایزوتسو، توشیهیکو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران، انتشار ۱۳۶۱٫
    باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲٫
    بازرگان، مهدی، باد و باران در قرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالفکر، ۱۳۴۴٫
    باهنر، محمدجواد، دین‌شناسی تطبیقی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۳٫
    بهشتی، سید محمدحسین و… شناخت اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی‌تا.
    پلانک، ماکس، علم به کجا می‌رود، ترجمه احمد آرام، تهران، فجر، ۱۳۵۴٫
    پیتر سون، مایکل، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۷٫
    چوی، هیونگ، آگاهی از ماوراء طبیعت منظری جدید برای گفتگوی علم و دین.
    خاچیکی، سارو، کتاب مقدس را بهتر بشناسیم.
    خویی، سید ابوالقاسم، البیان، تهران، انتشارات کعبه، ۱۳۶۶٫
    دورانت، ویل، تاریخ تمدن، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷٫
    زیبایی نژاد، محمدرضا، درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، قم، انتشارات اشراق، ۱۳۷۵٫
    سروش، عبدالکریم، علم چیست، فلسفه چیست، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۷۵٫
    شحاته، محمود عبدالله، تفسیرالایات اکلونیه، قاهره، دارالاعتصام.
    علامه طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳٫
    ———-، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقی استاد مطهری، قم، صدرا، ۱۳۶۲٫
    علی زمانی، امیرعباس، زبان دین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵٫
    فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، تهران، انتشارات صفی علیشاه، ۱۳۶۱٫
    فغفور مغربی، حمید، نگاهی به حقیقت وحی، مجله ویژگان، شماره ۲، نهاد نمایندگی دانشگاه علوم پزشکی مشهد.
    فنایی، ابوالقاسم، درآمدی بر فلسفه دین و کلام جدید، قم، انتشارات معارف، ۱۳۷۵٫
    قراملکی، احمد فرامرز، موضع علم و دین در خلقت انسان، تهران، مؤسسه فرهنگی آرایه، ۱۳۷۳٫
    کوون، توماس، اصطکاک اساسی (نقش سنت و ابداع در تحقیق علمی)، ترجمه شاپور اعتماد، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۵٫
    گلشنی، مهدی، تحلیلی از دیدگاه‌های فلسفی فیزیکدانان معاصر، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۹٫
    گلشنی، مهدی، از علم سکولار تا علم دین، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،۱۳۸۰٫
    لاکوتوتنی، ایمره، علم و شبه، ترجمه شاپور اعتماد، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۵٫
    مشکینی، علی، تکامل در قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۶٫
    مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادی‌گری، قم، صدرا، ۱۳۶۲٫
    نصر، سید حسین، معرفت و معنویت، تهران، سهروردی، مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن‌ها، ۱۳۸۱٫
    ————، نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۹٫
    هیگ، جان، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، تهران، الهدی، ۱۳۸۱٫

     

    * عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
    منبع: نشریه پایگاه نور شماره ۱۱

     

  • پیش‌بینی سازگاری زناشویی از طریق مؤلفه‌های معنویت و خودشیفتگی(بخش ۲)

    پیش‌بینی سازگاری زناشویی از طریق مؤلفه‌های معنویت و خودشیفتگی(بخش ۲)

    پیش‌بینی سازگاری زناشویی از طریق مؤلفه‌های معنویت و خودشیفتگی(بخش ۲)

    زهرا شاهین

    یافته‌ها

    تعداد کل آزمودنی‌ها ۳۳۰ نفر بوده که مردان ۸/۴۸ درصد و زنان ۵/۴۸ درصد آن را تشکیل می‌دهند. خودشیفتگی و معنویت با استفاده از پرسشنامه سنجیده شده است. پرسشنامه خودشیفتگی شامل ۷ مؤلفه (قدرت و اختیار، خودنمایی، برتری جویی-انتفاع، بهره کشی-تقدم، محقق بودن-ملقب کردن، خودبسندگی، غرور و خودبینی) می‌باشد. پرسشنامه معنویت نیز شامل ۶ مؤلفه (آگاهی، پذیرش واقعی، ناامیدی، بزرگنمایی، بی‌ثباتی، مدیریت برداشت) می‌باشد. در ادامه میانگین و انحراف استاندارد نمرات خودشیفتگی و معنویت در کل نمونه آمده است.

     

    جدول ۱٫ میانگین و انحراف استاندارد نمرات خودشیفتگی
    میانگین انحراف استاندارد حداقل حداکثر
    خودشیفتگی
    قدرت و اختیار ۱۲٫۱۸۴۵ ۱٫۴۰۱۷۹ ۹٫۰۰ ۱۶٫۰۰
    خودنمایی ۱۰٫۴۴۶۳ .۹۶۱۰۴ ۷٫۰۰ ۱۳٫۰۰
    برتری جویی-انتفاع ۷٫۶۲۵۴ .۹۱۲۸۸ ۵٫۰۰ ۱۰٫۰۰
    بهره کشی-تقدم  ۷٫۰۲۸۸ ۱٫۳۰۳۱۹ ۵٫۰۰ ۱۰٫۰۰
    محقق بودن-ملقب کردن ۹٫۵۳۷۷ ۱٫۰۳۱۱۵ ۷٫۰۰ ۱۲٫۰۰
    خودبسندگی ۹٫۱۸۶۳ ۱٫۳۰۵۶۱ ۶٫۰۰ ۱۲٫۰۰
    غرور و خودبینی ۴٫۴۶۲۵ .۶۴۶۶۰ ۳٫۰۰ ۶٫۰۰
    معنویت
    آگاهی ۷۲٫۶۰۲۶ ۱۵٫۸۵۰۱۳ ۱۹٫۰۰ ۹۵٫۰۰
    پذیرش واقعی ۲۴٫۸۷۷۰ ۷٫۰۸۸۱۰ ۷٫۰۰ ۳۵٫۰۰
     ناامیدی ۱۵٫۰۰۳۱ ۶٫۹۰۳۳۷ ۷٫۰۰ ۳۵٫۰۰
    بزرگنمایی ۱۸٫۳۷۱۰ ۵٫۴۲۳۲۲ ۷٫۰۰ ۳۵٫۰۰
     بی‌ثباتی ۲۷٫۱۲۹۷ ۶٫۹۳۹۵۳ ۹٫۰۰ ۴۵٫۰۰
     مدیریت برداشت ۱۷٫۴۶۰۳ ۴٫۵۸۲۹۹ ۵٫۰۰ ۲۵٫۰۰
    معنویت (نمره کلی) ۱۷۵٫۴۴۳۸ ۳۰٫۶۰۲۶۵ ۵۴٫۰۰ ۲۴۰٫۰۰

     

     

    جهت بررسی سهم پیش‌بینی کنندگی از تحلیل رگرسیون چند متغیری استفاده گردید؛ بنابراین برای این منظور مؤلفه‌های معنویت و خودشیفتگی به‌عنوان متغیرهای پیش‌بین و سازگاری زناشویی به‌عنوان متغیر ملاک وارد معادله رگرسیون شدند. نتایج این تحلیل در جداول بعد گزارش شده است.

     

    جدول ۲٫ ضریب همبستگی چندگانه (ضریب رگرسیون) برای پیش‌بینی سازگاری زناشویی
    مدل R R2 R2 تعدیل شده خطای معیار برآورد
    مدل ۱: پیش‌بینی سازگاری زناشویی از روی خودشیفتگی .۲۲۳a .۰۵۰ .۰۲۳ ۱۶٫۵۲۳۹۷
    مدل ۲: پیش‌بینی سازگاری زناشویی از روی معنویت .۲۳۹a .۰۵۷ .۰۴۸ ۱۰٫۲۶۰۹۰

     

      جدول ۳٫ تحلیل واریانس نمرات سازگاری زناشویی بر متغیرهای پیش‌بین
    شاخص آماری مجموع مجذورات درجه آزادی میانگین مجذورات F سطح معناداری (P)
    مدل ۱ رگرسیون ۳۵۳۱٫۷۱۹ ۷ ۵۰۴٫۵۳۱ ۱٫۸۴۸ .۰۷۹b
    باقیمانده ۶۷۷۱۴٫۳۴۰ ۲۴۸ ۲۷۳٫۰۴۲
    مجموع ۷۱۲۴۶٫۰۵۹ ۲۵۵
    مدل ۲ رگرسیون ۱۹۷۹٫۰۱۹ ۳ ۶۵۹٫۶۷۳ ۶٫۲۶۶ .۰۰۰b
    باقیمانده ۳۲۷۴۳٫۹۷۸ ۳۱۱ ۱۰۵٫۲۸۶
    مجموع ۳۴۷۲۲٫۹۹۷ ۳۱۴

     

     

    جدول ۲ مقادیر R، R2 و R2 تعدیل شده مشاهده می‌گردد. در این جدول مقدار R2 تعدیل شده بسیار مهم بوده و میزان برازنگی مدل را نشان می‌دهد. مقدار این ضریب بین ۰ تا یک می‌باشد که هرچه به یک نزدیک‌تر شود دقت بیشتر مدل را نشان می‌دهد. همان‌طور که ملاحظه می‌گردد این مقدار در تحلیل فوق برای مدل اول با ۰۲/۰ و برای مدل دوم ۰۴/۰ می‌باشد که نشان می‌دهد به ترتیب ۲ و ۴ درصد تغییرات سازگاری زناشویی به متغیرهای پیش‌بین وابسته است. علاوه بر این جدول در جدول دوم مقدار ANOVA گزارش شده که آن مقدار اعتبار آماری مدل را ارزیابی می‌کند. با توجه به اینکه سطح معناداری در این جدول کمتر از ۰۰۱/۰ می‌باشد می‌توان تأثیر متغیرهای پیش‌بین در متغیر ملاک را از لحاظ آماری پذیرفت. حال از آنجا که مقدار ضریب رگرسیون معنادار می‌باشد می‌توان به‌وسیله جدول ضرایب رگرسیون استاندارد شده و استاندارد نشده میزان اهمیت و معناداری هر یک از مؤلفه‌های متغیر پیش‌بین را در تعیین متغیر ملاک به تفکیک مشخص نمود.

     

    جدول ۴٫ ضرایب رگرسیون استاندارد شده و استاندارد نشده
    ضرایب استاندارد نشده ضرایب استاندارد شده t سطح معناداری
    متغیر B خطای استاندارد Beta
    مدل ۱ (Constant) ۶۰٫۵۹۲ ۶٫۶۸۸ ۹٫۰۶۰ .۰۰۰
    آگاهی .۰۸۴ .۱۱۶ .۰۷۸ .۷۲۶ .۴۶۹
    پذیرش واقعی .۰۲۲ .۱۷۳ .۰۰۹ .۱۲۵ .۹۰۱
     ناامیدی .۷۰۲ .۱۸۲ .۲۹۵ -۳٫۸۵۳ .۰۰۰
    بزرگنمایی .۳۷۷ .۲۲۱ .۱۲۲ ۱٫۷۰۲ .۰۹۰
     بی‌ثباتی .۱۲۶ .۱۷۸ .۰۵۱ .۷۰۷ .۴۸۱
     مدیریت برداشت .۱۴۸ .۳۴۲ .۰۳۸ .۴۳۴ .۶۶۴
    مدل ۲ (Constant) ۸۹٫۵۵۴ ۲۲٫۰۹۷ ۴٫۰۵۳ .۰۰۰
    قدرت و اختیار .۲۰۳ .۷۸۵ .۰۱۸ .۲۵۹ .۷۹۶
    خودنمایی -۲٫۹۸۵ ۱٫۰۷۰ .۱۷۶ -۲٫۷۸۸ .۰۰۶
    برتری جویی-انتفاع ۱٫۷۰۷ ۱٫۱۴۳ .۰۹۳ ۱٫۴۹۴ .۱۳۶
    بهره کشی-تقدم .۵۳۴ .۸۹۲ .۰۴۴ .۵۹۹ .۵۵۰
    محقق بودن-ملقب کردن .۵۹۸ ۱٫۱۲۹ .۰۳۶ .۵۳۰ .۵۹۷
    خودبسندگی .۸۹۲ .۹۳۴ .۰۷۱ .۹۵۵ .۳۴۰
    غرور و خودبینی .۶۴۸ ۱٫۸۹۸ .۰۲۴ .۳۴۱ .۷۳۳

     

     

    بر اساس نتایج جدول و با توجه به سطوح معناداری، مؤلفه ناامیدی از ابعاد معنویت و مؤلفه خودنمایی از ابعاد خودشیفتگی می‌تواند سازگاری زناشویی را پیش‌بینی کنند. با توجه به ضریب بتا می‌توان گفت تغییری به‌اندازه یک انحراف معیار در «ناامیدی» و

     

    «خودنمایی» به ترتیب موجب ۲۹/۰- و وجب ۱۷/۰- تغییر انحراف معیار تغییر در میزان سازگاری زناشویی می‌شود. با توجه به جدول بالا و بر اساس متغیرهای پیش‌بین معنادار نمودار پیش‌بینی سازگاری زناشویی به‌صورت زیر می‌باشد.

     

     (۲۹۵/۰× ناامیدی) ۵۹۲/۶۰ = سازگاری زناشویی

    (۱۷۶/۰× خودنمایی) ۵۵۴/۸۹ = سازگاری زناشویی

     

    بحث و نتیجه‌گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد مؤلفه‌ی ناامیدی در معنویت میزان سازگاری زناشویی را پیش‌بینی می‌کند. ناامیدی و یأس از رحمت الهی و احساس اینکه خداوند فرد را تنها گذاشته است در سازگاری زناشویی مؤثر می‌باشد. این نتایج با پژوهش‌های دیگران همسو است، به‌طور مثال در مطالعه‌ی میر صالح و اسماعیلی (۱۳۹۱) نشان داده شد که وقتی زوجین ازدواج خود را مقدس و الهی و سرشار از رحمت الهی می‌دانند، سازگاری زناشویی آن‌ها بیشتر می‌شود. همچنین در پژوهشی که توسط نجار پوریان، فاتحی زاده و عابدی (۱۳۹۰) در مورد بیماران پارانوییدی انجام گشت به خوبی مشخص شد که سازگاری زناشویی در بین زوجینی که با استفاده از شناخت درمانی، معنویت آن‌ها افزایش یافته، بیشتر می‌گردد. این یافته‌ها همچنین با پژوهش‌های افراد دیگر همچون حبیب الهی، سعیدی ، توکلی زاده و همکاران (۱۳۹۲)، پرزور و همکاران (۱۳۹۳)، احمدی و همکاران (۲۰۰۶)، منجزی و همکاران (۱۳۹۰) هم سو است که در تمامی این پژوهش‌های ذکر شده رابطه بین معنویت و یا مذهبی بودن با سازگاری زناشویی و ثبات زندگی زناشویی تائید گشته است.

    همچنین بر اساس یافته‌های این مطالعه مؤلفه‌ی خودنمایی در خودشیفتگی می‌تواند سازگاری زناشویی را پیش‌بینی کند. در مؤلفه‌ی خودنمایی، فرد بسیار دوست دارد مرکز توجه باشد و مجموعه رفتارهایی که انجام می‌دهد در واقع به دنبال این هدف است. طبق نتیجه‌ی آماری به دست آمده در این تحقیق این ویژگی باعث کم شدن میزان سازگاری زناشویی می‌گردد. این نتایج با دیگر پژوهش‌ها هم سو است. پژوهشی که توسط ایرنبرگ و هانتر و ایلترمن در سال (۱۹۹۶) انجام گشت که در آن ۱۶ زوج مطلقه با توقعات و سازگاری بیشتر با ۱۶ زوج مطلقه با توقعات و سازگاری کمتر مورد مقایسه قرار گرفتند، نتایج همان‌طور که انتظار می‌رفت نشان داد که زوجینی که سازگاری کمتری داشتند دارای خودشیفتگی و آسیب‌پذیری بیشتر بودند و نسبت به نیازهای دیگران کمتر نگران بودند، کودک محوری آن‌ها کمتر. خودمحوری آن‌ها بیشتر بود.

    در پژوهشی که توسط بشارت و همکاران (۱۳۹۰) انجام شد نیز مشخص شد که همبستگی خودشیفتگی با کیفیت روابط زناشویی منفی می‌باشد و روابط زناشویی با همدلی همبستگی مثبتی دارد. پژوهشی که لاونر، لامکین، میلر، کامبنل و کیت[۱] در سال (۲۰۱۶) انجام دادند یک پژوهش طولی بوده که طی ۴ سال اول زندگی بر روی ۱۴۶ نفر زوج انجام گرفته است نتایج پژوهش نشان داد که کل خودشیفتگی باعث کاهش کیفیت و رضایت زناشویی در طول زمان و افزایش سریع‌تر مشکلات زناشویی می‌گردد البته قابل ذکر است که خودشیفتگی شوهران اثرات کمتری بر روی کیفیت زناشویی گذاشته است.

    به نظر می‌رسد، زمانی که فرد دوست دارد مرکز توجه اطرافیان باشد به رقابت و چشم و هم‌چشمی می‌افتد که با این اتفاق ممکن است به همسر خویش فشارهای مضاعفی وارد سازد و در نتیجه سازگاری زناشویی کمتر گردد. در واقع به نظر می‌رسد که برای فردی که دارای ویژگی خودنمایی هست نظر دیگران بسیار مهم‌تر از خود فرد و رابطه‌هایش می‌باشد که این باعث کم‌رنگ‌تر شدن سازگاری زناشویی می‌گردد. طبق نظر بعضی از جامع شناسان و روانشناسان خودشیفتگی در حال افزایش است چنانکه لاش می‌گوید: امروزه مردمان دیگر در عطش رستگاری شخصی یا احیا عصر طلایی سپری شده نیستند بلکه مشتاق احساس کردن و توهم لحظه‌ای خوشبختی و سلامت شخصی و روانی‌اند (لاش،۱۹۷۹؛ به نقل از رشیدیان ۱۳۸۵)

    گرچه مفهوم خودشیفتگی در روانشناسی بسیار مورد بررسی قرار گرفته است اما تأثیر آن در روابط زوجین کمتر بیان گشته است؛ با اینکه به نظر می‌رسد بعضی از درجات و حالات خودشیفتگی و خودمحوری مانع از یکی شدن افراد به‌خصوص زوجین می‌گردد؛ و به این شکل سازگاری زناشویی را تحت تأثیر قرار می‌دهد ازآنجایی‌که از مفاهیم اصلی معنوی که در ادیان و یا نگرش‌های معنوی وجود دارد زیر پا گذاشتن منیت و خودمحوری است؛ به نظر می‌رسد که معنویت با خودشیفتگی رابطه‌ی معکوسی داشته باشد. لهذا شاید بتوان از معنویت به‌عنوان مانعی در برابر خودشیفتگی افراد استفاده کرد. بهتر است نقش درمانی معنویت به‌عنوان مفهوم جدی در پژوهش‌ها مورد بررسی قرار گیرد و نیز همچنین جامع شناسان به بررسی بیشتر فرهنگ خودشیفتگی و خودگرایی در جوامع بپردازند.

     

    منابع

    Clark, B., Peeters, G., Gomersall, S., Pavey, S., Brown, W. (2014). Nine year changes in sitting time in young and mid-aged Australian women: Findings from the Australian Longitudinal Study for Women’s Health. Preventive Medicine,  ۶۴,  ۱-۷

    Garfinkela, I., Zilanawalab, A. (2015). Fragile families in the American welfare state. Children and Youth Services Review, 210-221.

    Greef, A. P. (2000). Characteristics of families that function well. Journal of Family Psychology, 21, 948-963.

    Kominiarek, M. A. (2014). A Survey of Health Behaviors in Minority Women in Pregnancy: The Influence of Body Mass Index. Women’s Health Issues,  ۲۴, ۳,  ۲۹۱-۲۹۵

    Lynn, C., Acri, M., Goldstein, L., Bannon, W., Beharie, N., McKay, M, Leah, F. (2014). Family dysfunction among depressed HIV/AIDS patients on HAART, in a secondary health institution, in north central Nigeria. hildren and Youth Services Review,  ۴۴,  ۲۴۳-۲۴۸

    Newton, J., Ewing, M.,. Collier, P. (2014). Resolving contradictions in institutional demands through loose coupling. Industrial Marketing Management,  ۴۳, ۵,  ۷۴۷-۷۵۳

    Pannu R. (2010). A study of academic achievement in relationto cognitive styles personality traits and adjustment of adolescents. Thesis Submitted to Guru Nanak Dev University

    Shittu, R.,. Issa, B., Olanrewaju, G. T., Mahmoud, O., Odeigah, L., Sule, L. Gibson, G. (2014). Impact of family support on psychiatric disorders and seizure control in patients with juvenile myoclonic epilepsy. HIV & AIDS Review, Volume 13, Issue 2, ۲۰۱۴,  ۵۰-۵۵

     

     

     

    [۱] Lavner, Lamkin, Miller, Campbell,Karney

  • کاربرد استصحاب در حقوق مدنی (بخش ۲)

    کاربرد استصحاب در حقوق مدنی (بخش ۲)

    کاربرد استصحاب در حقوق مدنی (بخش ۲)

    منیره حق‌خواه

    ۱تعارض استصحاب با امارات:

    اماره به معنی نشانه و دلیل است و در حقوق مدنی اماره دو قسم است: «اماره قانونی» که قانون آن را دلیل بر امری قرار داده است (۱۳۲۲ ق.م) و «اماره قضایی» که اوضاع و احوالی است در خارج و به نظر قاضی دلیل بر امری شناخته می‌شود. در حقوق مدنی همواره اماره قانونی را بر استصحاب مقدم می‌دارند؛ به این دلیل که استصحاب به‌عنوان اصلی عملی در مقام تردید جاری می‌شود و وجود اماره قانونی به‌عنوان قائم مقام قطع، موضعی برای تردید و در نتیجه جریان استصحاب باقی نمی‌گذارد.

    نمونه بارز این مطلب را در تعارض قاعده ید و استصحاب می‌توان ترسیم کرد. بر اساس ماده ۳۵ ق.م: «تصرف به‌عنوان مالکیت، دلیل مالکیت است، مگر این‌که خلاف آن ثابت شود»؛ بنابراین هرگاه اماره ید اقتضای مالکیت شخصی را بکند و استصحاب مالکیت مالک سابق، مقتضی ملکیت او باشد، میان استصحاب و اماره ید تعارض پیش می‌آید، لذا اماره مقدم می‌گردد و بار دلیل به عهده مالک سابق است.

    این ماده مبتنی بر این بحث اصولی است که اماره ید دلیل اجتهادی است و دلیل اجتهادی بر اصل عملی مقدم است. (آخوند خراسانی، ۱۴۰۹ ق، ص ۴۲۹)

    در تعارض اماره قضایی با استصحاب نیز اماره را مقدم می‌داند؛ زیرا وجود اماره قضایی را علتی برای رفع تردید و ایجاد علم برای دادرسی تلقی می‌کنند که در این صورت جایی برای استصحاب باقی نمی‌ماند.
    نکته قابل ذکر این است که بحث تقدم اماره بر استصحاب در علم اصول با بحث تقدم اماره در حقوق متفاوت است؛ زیرا در اصول، اماره‌ای را بر استصحاب مقدم می‌دارند که از ظنون خاصه باشد یعنی دلیل شرعی بر حجیت آن‌ها وجود داشته باشد؛ اما در حقوق، اماره قانونی و قضایی حجیت دارد، اگرچه مبنای آن دلیل شرعی نباشد؛ مثلاً انتشار قوانین در روزنامه رسمی کشور، اماره قانونی بر عالم بودن افراد جامعه به قوانین است؛ حال اگر کسی در دادگاه، مدعی جهل به قانون شود، با این‌که در موارد شک، اصل عدم العلم است، اماره قانونی مزبور بر این اصل مقدم است. درحالی‌که چنین تقدمی در شرع مطرح نمی‌باشد.

    ۲ تعارض استصحاب با اصول عملیه

    علمای اصول، استصحاب را بر هر سه اصل عملی دیگر (احتیاط، برائت، تخییر) مقدم می‌دارند، ولی در تعارض یک استصحاب با استصحاب دیگر رابطه این دو را لحاظ می‌کنند؛ اگر این دو رابطه سببی و مسببی داشته باشند، استصحاب سببی را بر استصحاب مسببی مقدم می‌دارند؛ (همان، ص ۴۳۱) مثلاً هرگاه شخصی مدعی باشد که وکیل او با علم به عزل خود، مال او را فروخته است و بر همین مبنا تقاضای ابطال معامله را از دادگاه بکند و از طرف دیگر شک در وقوع بیع در حال بقای وکالت وجود دارد، استصحاب عدم مالکیت مشتری نسبت به مبیع فروخته شده با استصحاب بقای وکالت تعارض پیدا می‌کند. استصحاب بقای وکالت نسبت به استصحاب عدم مالکیت، استصحاب سببی است؛ زیرا شک در مالکیت مشتری ناشی از شک در بقای وکالت بوده است و با جریان استصحاب سببی (بقای وکالت)، موضوع استصحاب مسببی (عدم مالکیت) منتفی خواهد شد.

    اما اگر رابطه دو استصحاب متعارض سببی و مسببی نباشد، هر دو تساقط می‌کنند و باید به سایر اصول عملیه رجوع کرد. (ملکی، بی‌تا، ص ۲۹۹)

    ۳ تعارض استصحاب با اصاله الصحه

    اصاله الصحه به معانی مختلفی آمده است؛ ولی معنای مورد نظر ما که با حقوق مدنی نیز مرتبط است عبارت است از: «ترتیب اثر دادن بر عمل صادر از غیر» که این معنای صحت در مقابل فساد آمده است. (خویی، ۱۴۰۸ ق، ج ۳، ص ۳۲۲) در حقوق مدنی این اصل، تحت عنوان اصل صحت قراردادها مطرح است. (ماده ۲۲۳ ق.م)

    تعارض استصحاب با اصاله الصحه در دو فرض متصور است:

    الف) شبهات حکمی: هرگاه منشأ شک در صحت یا فساد، شک در چگونگی حکم باشد، مثلاً بیمه یا انتقال حق تألیف از جمله عقودی است که در زمان شارع مطرح نبوده است، حال اگر پس از انعقاد این قراردادها در صحت آن شک کنیم، شبهه حکمی است و طبق اصل استصحاب معامله فاسد است؛ زیرا اصل، عدم نقل و انتقال است، ولی طبق اصاله الصحه باید به صحت قرارداد حکم نمود.

    در حل تعارض این دو اصل میان فقها اختلاف نظر وجود دارد، بعضی استصحاب و بعضی اصل صحت را مقدم می‌دارند. (کاتوزیان، ۱۳۷۱ ش، ج ۲، ص ۳۵۴) اما با توجه به اطلاق ماده ۲۲۳ ق.م به نظر می‌رسد که در تحلیل حقوقی بایستی به تقدم اصاله الصحه قائل بود.

    ب) شبهات موضوعی: هرگاه عقدی واقع و در صحت و فساد آن تردید شود و منشأ شک، تردید در تحقق شرایطی باشد که بدون آن شرایط، عقد فاسد خواهد بود، شبهه مزبور، شبهه موضوعی است؛ مثلاً در ارتباط با عقد واقع شده، اگر ادعا شود که مورد معامله قابلیت انتقال نداشته است یا طرفین معامله اهلیت انجام معامله را نداشته‌اند، اجرای اصل صحت با اصل عدم انتقال، تعارض پیدا می‌کند.

    در تقدیم اصل صحت بر استصحاب در شبهات موضوعی نیز اختلاف نظر وجود دارد. بعضی معتقدند که اگر اصاله الصحه را از امارات بدانیم در هر صورت بر استصحاب مقدم است، ولی اگر آن را یک اصل عملی بدانیم، استصحاب موضوعی بر اصاله الصحه مقدم می‌گردد. (انصاری، ۱۴۱۱ ق، ج ۲، ص ۴۰۵) بعضی دیگر اصل صحت را در موردی جاری دانسته‌اند که شک در فساد ناظر به ارکان اصلی عقد نباشد، ولی هرگاه در اهلیت طرفین یا قابلیت مورد معامله تردید وجود داشته باشد، استصحاب موضوعی بر اصل صحت مقدم می‌گردد. (خویی، ۱۴۰۸ ق، ج ۳، ص ۳۳۸)

    در تحلیل حقوقی گفته شده است که ماده ۲۲۳ ق.م هم عموم قاعده را می‌رساند و هم این قید را که اصل تنها برای معامله «واقع شده» تأسیس گردیده است. ماده ۲۲۳ ق.م وقوع حقوقی معامله را در نظر دارد و نه وقوع عرفی آن را، ولی چون احراز تمام شرایط درستی و نفوذ عقد، حکمت تأسیس اصل را از بین می‌برد، باید آن را به «وقوع ظاهری» تعبیر کرد و همین اندازه که ارکان حقوقی عقد به ظاهر جمع آمد، آن را «واقع شده» دانست. رکن اساسی هر عقد وقوع تراضی است، پس شک در وقوع تراضی بی‌گمان شک در وقوع عقد است و استناد به اصل صحت آن را از بین نمی‌برد. (کاتوزیان، ۱۳۷۱ ش، ج ۲، ص ۳۶۸) بدیهی است که اتخاذ هریک از مبانی فوق تأثیر بسزایی در حل‌وفصل مسائل حقوقی خواهد داشت؛ مثلاً بر اساس ماده ۱۲۱۳ ق.م، اعمال حقوقی مجنون ادواری در حال افاقه نافذ است، مشروط بر آن‌که افاقه او مسلم باشد، حال اگر مجنون ادواری، عملی حقوقی را انجام دهد و تردید شود که آن عمل در حال جنون بوده یا افاقه، مقتضی اصل چیست؟

    پاسخ به این سؤال بنا به هریک از نظرات مربوط به تقدم استصحاب بر اصاله الصحه متفاوت است. چنانکه بعضی گفته‌اند: با شک در اهلیت یکی از متعاملان، محل جریان اصاله الصحه نخواهد بود و مقتضی اصل، استصحاب بقای جنون در حین معامله است. (امامی، ۱۳۷۲ ش، ج ۵، ص ۲۶۳) بعضی دیگر گفته‌اند مفاد اصل صحت در قراردادها و استثنایی بودن عدم اهلیت اقتضا دارد که مدعی کسی باشد که عقد را باطل می‌داند و هم او باید عارضه جنون را به هنگام تراضی اثبات کند. (کاتوزیان، ۱۳۷۱ ش، ج ۲، ص ۳۹)

    نتیجه:
    خلاصه مقاله را در چند بند می‌توان ارائه نمود:

    ۱ نظام حقوق مدنی کشور ایران‌ که بر اساس نظام فقهی شیعه استوار است، کاملاً از نظریه‌های اصولی صاحب نظران علم اصول متأثر است و موشکافی مباحث حقوقی بدون امعان نظر به این اصل مهم نمی‌تواند عاری از خطا و انحراف باشد؛ بنابراین تحلیل حقوق مدنی بر اساس مبانی اصولی مستلزم آن است که قبل از ارائه یک تحلیل صوری و غیرعلمی، نظریه‌های مختلف اصولی در هر بحث منقّح گردد و نظریه‌های برگزیده در هر بحث معیار تحلیل قرار گیرد.

    ۲ بررسی کاربرد اصل استصحاب به‌عنوان یک مبحث اصولی در وضع قوانین مدنی و یا تفسیر و اجرای آن، گویای تأثیر این اصل در حقوق مدنی است. گرچه در آثار حقوقی غالباً از این زاویه به مباحث حقوقی نگریسته نشده است؛ به‌عنوان مثال در تبیین اصل استصحاب، سیره عقلا مدنظر قرار گرفته است و حال آن‌که سیره عقلا در علم اصول به‌عنوان مبنای استصحاب مورد پذیرش قرار نگرفته است.

    ۳ حجیت اهل استصحاب در اصول فقه و حقوق مدنی قطعی است ولی آرای علما نسبت به کیفیت و مواضع اجرای این اصل متفاوت است و وجود این اختلاف مبانی، قوانین و حقوق مدنی را تحت تأثیر خود قرار داده است. لذا در تحلیل حقوقی قبل از هر چیز می‌بایست در موارد زیر موضع مشخصی اتخاذ گردد:

    الف) آیا استصحاب یک اماره فقهی و یک دلیل اجتهادی است و یا یک اصل عملی و دلیل فقاهتی؟

    ب) آیا استصحاب در جمیع اقسامش حجت است؟

    ج) در صورت پذیرش جریان استصحاب کلی، آثار شرعی و حقوقی جریان این نوع استصحاب چیست؟

    د) آیا استصحاب حکم مخصص و اصل تأخر حادث حجیت دارد؟

    ه) در صورت تعارض استصحاب با سایر ادله، حق تقدم با کدام دلیل است؟

    چنانکه در مقاله آمده است پاسخ به سؤالات فوق بیانگر مواضع مختلف اصولی است و اساساً در آثار حقوقی از این منظر به تحلیل قوانین مدنی پرداخته نشده است، حال آن‌که قانون‌گذار با پیروی از نظر مشهور فقها در حقیقت از این مبانی پیروی کرده است.

    ۴ ارتباط عمیق بحث استصحاب با امر قضا گویای اهمیت این بحث در دادرسی است.

    ۵ توجه صاحب نظران به ارتباط متقابل علم اصول با علم حقوق، می‌تواند منشأ اثرات شگرفی در گستره اصول فقه و حقوق گردد.

     

    کتاب‌نامه:

    قرآن کریم

    1. آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایه الاصول، چاپخانه مهر، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق
    2. العاملی (شهید ثانی)، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، تحقیق و نشر مؤسسه معارف اسلامی، چاپخانه دانش، چاپ اول، بی‌تا
    3. امامی، سید حسن، حقوق مدنی، چاپخانه اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۷۲ ش
    4. انصاری، شیخ مرتضی، فرائد الاصول، بیروت، مؤسسه الأعلمی، چاپ اول، ۱۴۱۱ ق
    5. جعفری لنگرودی، محمدجعفر، حقوق اموال، چاپخانه احمدی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ ش
    6. خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، انتشارات الغدیر، چاپ چهارم، ۱۴۰۸ ق
    7. طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن، المبسوط، انتشارات مکتبه المرتضویه لاحیاء الآثار الجعفریه، بی‌تا
    8. قانون آیین دادرسی مدنی
    9. قانون مدنی
    10. کاتوزیان، ناصر، قواعد عمومی قراردادها، انتشارات بهنشر، چاپ سوم، ۱۳۷۱ ش
    11. محقق داماد، مصطفی، قواعد فقه، چاپ مهر، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش
    12. محمدی، ابوالحسن، مبانی استنباط حقوق اسلامی، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپخانه دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی‌تا
    13. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، انتشارات مؤسسه اسماعیلیان، بی‌تا
    14. ملکی، میرزا حبیب‌الله، تلخیص الاصول، چاپخانه مصطفوی، بی‌تا
    15. موسوی الخمینی، سید روح‌الله، الرسائل، چاپ علمیه قم، بی‌تا
    16. موسوی بجنوردی، میرزا سید حسن، القواعد الفقهیه، انتشارات اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۳۷۱ ش
    17. ولائی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، چاپ مهارت، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش

    _____________________________________
    ** کار ارزیابی این مقاله از تاریخ ۲۱/۱۰/۸۱ آغاز شد و طی دو مرحله ارزیابی در تاریخ ۲۰/۱۱/۸۱ به پایان رسید.
    ۱- با این تعبیر استصحاب از استصحاب قهقرایی و همچنین قاعده یقین متمایز می‌شود.
    ۲- برای مطالعه بیشتر ر.ک: مظفر، بی‌تا، ج ۲، ص ۲۸۰؛ انصاری، ۱۴۱۱ ق، ج ۲، ص ۳۵۵
    ۳- جهت مطالعه بیشتر ر.ک: موسوی الخمینی، بی‌تا، ج ۱، ص ۹۰ به بعد؛ آخوند خراسانی، ۱۴۰۹ ق، ج ۲، ص ۳۸۸
    ۴- ماده ۱۲۴ ق.م مقرر می‌دارد: اگر از قدیم سر تیر عمارتی روی دیوار مختص همسایه بوده و سابقه این تصرف معلوم نباشد باید به حال سابق باقی بماند و اگر به سبب خرابی عمارت و نحو آن سر تیر برداشته شود، صاحب عمارت می‌تواند آن را تجدید کند و همسایه حق ممانعت ندارد. مگر این‌که ثابت نماید وضعیت سابق به‌صرف اجازه او ایجاد شده بوده است.
    ۵- عموم استغراقی آن است که حکم شامل هر فرد موضوع شود و به تعداد افراد موضوع حکم وجود داشته باشد.
    ۶- عموم مجموعی آن است که حکم برای مجموع افراد ثابت باشد، بطوریکه مجموع افراد یک موضوع برای حکم باشند.

     

  • جستاری کوتاه در رابطه علم و دین (بخش چهارم)

    جستاری کوتاه در رابطه علم و دین (بخش چهارم)

    جستاری کوتاه در رابطه علم و دین (بخش چهارم)

    حمید فغفور مغربی

    شاید مهم‌ترین علل عقب‌افتادگی علمی مسلمانان علاوه بر دور شدن آنان از دین، همان دینی که عامل پیشرفت مسلمانان و برپایی تمدن طلایی شده بود، پیدایش و رشد جریان ضد عقل پس از افراط عقل‌گرایی معتزلیان بود که به تدریج پس از حمله مغول جریان دورن گرایی و تصوف غلبه یافت.

    بدون شک یکی از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز علمی آن است تا جایی که عالم دقیق و محتاطی چون آیت‌الله خویی می‌نویسد:

    «قرآن در آیات زیادی از قوانین هستی و رموز طبیعت و اجرام آسمانی و موضوعات دیگر بحث‌های جالب و شگفت‌انگیزی نموده است و به‌طور مسلم اطلاع از چنین سنن و قوانین جز از طریق وحی امکان نداشت» (البیان، ص ۷۰).

    به‌ویژه آنکه مخاطبان آیات علمی قرآن انسان‌ها هستند که در آینده به علوم و اسرار خلقت پی خواهند برد.
    «قرآن در دورانی از این حقایق و اسرار پرده برداشته که راهی به این‌گونه مطالب نبود… البته در آن تاریخ از دانشمندان یونان و غیر یونان عده معدودی بودند که بر قسمتی از اسرار آفرینش دست یافته و بر پاره‌ای از این دقایق علمی آگاهی داشتند، ولی جزیره‌العرب از این مطالب کاملاً به دور و در آن منطقه از این‌گونه اطلاعات خبری نبود، قسمتی از حقایق علمی که قرآن از آن‌ها پرده برداشته و بیشتر علوم و دانش‌هایی که قرآن از چهارده قرن پیش برای بشر آورده است آن‌چنان مهم و دقیق است که آن روز نه در یونان و نه در غیر یونان خبری از آن‌ها نبود بلکه پس از قرن‌ها با پیشرفت و ازدیاد علوم این دانستنی‌ها و اسرار کشف گردید» (البیان، ص ۷۰).

    دلیل اینکه چرا قرآن به صراحت از حقایق علمی سخن نگفته؟ به‌طور مثال حرکت زمین را با اشاره لطیفی به «مهد» بیان کرده و با صراحت نفرموده این است که مردم و عالمان زمانه بر سکون زمین عقیده داشتند و برای آن‌ها غیرقابل تردید بود.

    «مطالبی که قابل فهم و درک آن دوران بود با وضوح و صراحت و بازگو نموده، ولی مطالبی که از فهم و درک مردم آن عصر دور بوده به اجمال و اشاره قناعت کرده و شرح و بیان و درک کامل آن را به مردم قرن‌های بعدی که با اکتشافات و پیشرفت‌های علمی مجهز می‌شوند محول نموده است» (همان، ص ۷۱).

    می‌توان از منظر دیگری به این نکته پرداخت از آنجا که قرآن به دو زبان عقل و دل سخن می‌گوید: زبان عقل زبان تحلیلی – توصیفی و زبان دل، عاطفی – توصیفی، یعنی گزاره‌های قرآنی و ازجمله گزاره‌های علمی آن از یک طرف توصیف و تحلیل و تعلیل می‌آورد و از طرف دیگر دل و قلب انسان را تحت تأثیر عاطفی قرار می‌دهد. البته واضح است همه گزاره‌های دینی در مورد علم نیست و از طرف دیگر گزاره‌های علمی قرآن بخش اندکی از گزاره‌های علمی دانش نوین است که بشر به آن‌ها دست یافته است و تعارضی بین قطعیات علم و نص و ظاهر قرآن نمی‌باشد.

     

    1. رابطه متعارض بودن

    منظور از تعارض، تعارض علم خاص یا گزاره‌های علمی خاص با معتقدات دینی خاص است، نه تعارض همه علوم با همه اعتقادات دینی. به عبارت دیگر، جایی که دین درباره طبیعت، گزاره‌هایی با همان زبان علم و تبیین علل طبیعی آن آورده است و علم نیز با زبان خاص و تجربه و آزمون خود از علل طبیعی مادی پرده برداشته و بین آن‌ها مخالفت قطعی باشد؛ مانند خلقت آسمان‌ها و زمین در مدت شش روز. شایان ذکر است واژه یوم در فرهنگ قرآنی به معنای بیست و چهار ساعت نجومی نیست بلکه به معنای دوره است حتی از آغاز جهان تا قیامت را یوم الدنیا یعنی دوره دنیا می‌نامد و خلقت آسمان‌ها و زمین در شش دوره است که ممکن است هر دوره میلیون‌ها سال به طول انجامیده باشد.

    شکل ریاضی این رابطه چنین است: S R

    S R

    این تعارض در کتاب مقدس تورات و انجیل در بعضی موارد واضح و آشکار است. به همین دلیل ابتدا به علل تعارض آن در کتب مقدس و شرایط علوم جدید غرب و سپس در مورد اسلام به اجمال می‌پردازیم.

     

    علل پیدایش تعارض علم و دین در غرب

    ریشه تعارض را باید در مبانی انسان شناسانه غرب جستجو کرد. جایی که تفسیر میوه ممنوعه در کتب مقدس بر مبنای اسطوره‌های یونان باستان صورت پذیرفته و آنکه بشر، آگاهی را از خدایان ربوده زیرا علم و آگاهی ممنوع بود (هشتی، ص ۱۴۹).

    در یونان باستان خدایان به جای انسان نشسته بودند و با او رابطه خصمانه داشتند. آن‌ها صاحبان قوای طبیعت بودند و از اینکه انسان بتواند به آتش مقدس و معرفت و قدرت دست یابد نگران بودند و انسان را رقیب خود می‌دانستند. بر اساس این دیدگاه داستان شجره ممنوعه که آدم نبایستی از آن می‌خورد، درخت معرفت تفسیر کردند. عصیان آدم در خوردن از میوه درخت ممنوعه موجب طرد انسان می‌شود و سرانجام خدا برای نجات انسان توسط روح‌القدس در عیسی (ع) متجلی می‌شود و این روحانیت مخصوص جانشینان عیسی و کلیسا می‌شود. از این دیدگاه انسان ذاتاً گنهکار است و فقط کشیشان هستند که روحانی هستند و انسان باید برای نجات خویش به دامان آنان متوسل گردد، انسان رانده شده، رو در روی خدا در اسارت کلیسا همه چیز خود را از دست داد و دست بسته وادار به تسلیم شد.

    بازتاب این نگرش به انسان و خدا باعث شد نهضت رنسانس علیه این خدا و این کشیشان شورش کند و به انسان محوری و انسان‌گرایی روی آورد. در دوره مدرنیسم، اومانیسم شکل گرفت و اومانیسم کوشش کرد تا انسان را از اسارت خدا و کلیسا برهاند، ولی انسان به دام سودجویی و سرمایه‌داری افتاد، علم رونق یافت ولی در خدمت سرمایه‌داری قرار گرفت.

    به شجره ممنوعه که در تورات و انجیل تحریف شده، شجره معرفت گفته‌اند و در قرآن، برعکس، معرفت نه‌تنها ممنوع نیست بلکه موهبت الهی است که خدایش به او آموخت. شجره ممنوعه بنابر روایاتی تکبر، حرص و طمع آدمی است.

    «و علم ادم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه…» (بقره/۳۰).

    تفسیر پیشداورانه کتاب مقدس به‌گونه‌ای بود که صاحب‌نظر برجسته‌ای چون دکتر باربور می‌نویسد:

    «الهیات اهل کتاب در قرون وسطی آن‌چنان با مکتب ارسطو در هم‌آمیخته بود که هر معارضه‌ای با کیهان‌شناسی ارسطو به‌حساب معارضه با مسیحیت می‌گذاشتند، این شاید بزرگ‌ترین منشأ تعارض در عصر گالیله بود» (باربور، ص ۶۳).

    استاد مطهری نیز نگرش فلسفی ارسطویی به کتاب مقدس را یکی از عوامل تعارض علم و دین در غرب معرفی می‌کند (مطهری، علل گرایش به مادی‌گری، ص ۶۷).

    می‌توان در جمع‌بندی نهایی علل و دلایل اندیشه تعارض علم و دین در غرب را چنین نام برد.

    1. نارسایی مفاهیم اعتقادی، فرهنگی سیاسی کلیسا

    خدایی که از نظر کتاب مقدس و کلیسا فاصله چشم راستش تا چشم چپش شش هزار فرسخ فاصله دارد و یا با یعقوب کشتی می‌گیرد و مغلوب می‌شود نمی‌تواند مورد قبول دانشمندان و حتی دانش آموزان قرار گیرد. همچنین ناتوانی از بحث حقوق طبیعی و حاکمیت ملی که نتیجه آن دفاع از استبداد قرون وسطایی بود و نیز جاذبه سیاسی مارکسیسم از ناحیه انقلابی و مبارزه طلبی زمینه گرایش به مادیگری و تعارض علم و دین شد.

     

    1. تحریف کتاب مقدس

    علاوه بر آیات و روایات اسلامی که بر تحریف کتاب مقدس صراحت دارند (آل‌عمران/۷۸)، به اعتقاد مسیحیت کلیسایی «کتاب مقدس کتابی است مصون از خطا و کاملاً قابل اعتماد، زیرا به‌وسیله روح القدوس الهام شده است… بی خطایی فقط شامل نسخه‌های اصلی کتاب مقدس است و ما هیچ‌یک از نسخه‌های کتاب مقدس را در اختیار نداریم» (خاچیکی، ص ۱۴). ویل دورانت می‌نویسد «باورنکردنی است که انجیل چهارم (یوحنا) کتاب مکاشفه اثر یک فرد باشد. کتاب مکاشفه از شعر یهود و انجیل چهارم از فلسفه یونان مایه گرفته است» (دورانت، ج ۳، ص ۶۹۵).

     

    1. برخورد خشن و استبدادی کلیسا با علم و اندیشمندان

    کلیسا و کتاب مقدس به دلیل تحت تأثیر فلسفه یونان بودن و آمیختگی آن با خرافات، هر تحقیق و دانش تجربی جدید مخالف آن را کفر و اعتقاد به آن را موجب ارتداد می‌دانست و از همین رو محاکمی به نام تفتیش عقاید به وجود آورد که بسیاری را محکوم به مرگ و مجازات‌های سنگین یا وادار به توبه می‌کردند (باربور، ص ۱۲۴ – ۱۲۳).

    استاد مطهری می‌نویسد:

    «مذهب که می‌بایست دلیل هدایت و پیام‌آور محبت باشد… تصور هر کس از دین و خدا و مذهب و خشونت بود و اختناق و استبداد، بدیهی است که عکس‌العمل مردم در مقابل چنین روشی جز نفی مذهب از اساس و نفی آن چیزی که پایه اولی مذهب است یعنی خدا نمی‌توانست باشد» (مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص ۷۱).

     

    1. ظهور علم سکولاریستی در دوران معاصر

    علم در اسلام و ادیان الهی بار ارزشی و پشتوانه متافیزیکی دارد و تمام اشیا را آیات خداوند و حاکی از صفات خداوند می‌داند، ولی علوم جدید در بستر تمدن مادی غرب نگاه سکولاریستی دارد، نه‌تنها غایت انگاری را کنار گذاشته بلکه جز قوانین مادی چیزی را واقعیت نمی‌داند. (گلشنی، از علم سکولار تا علم دین، ص ۷۵) و به‌ویژه در دوران آغازین خود به‌نوعی علم‌زدگی دچار شده و حتی مدعی یک فلسفه جهان‌شمول مادی گردیده است.

     

    1. تحجر و جمود و نص گرایی افراطی کشیشان

    برداشت‌های خشک و یک‌جانبه از ظواهر کتاب مقدس آفت همه ادیان بوده است، به‌ویژه در دوران حاکمیت کلیسا جمودگرایی به‌گونه‌ای بود که هیچ‌گونه تفسیر و تأویل و توجیه را در برابر مسلمات علمی نمی‌پذیرفت و هرگونه اندیشه علمی مخالفان را کفر و معتقد به آن را مرتد می‌دانست، آن‌ها متون کتب مقدس را عین نص الهی می‌دانستند درحالی‌که دلیل بر آن نداشتند، زیرا این متون چهارصد سال پس از مسیح (ع) جمع‌آوری شد و جالب اینکه چهل انجیل نوشته شد که چهارتای آن از جانب کلیسا به رسمیت شناخته شد (زیبایی نژاد).

     

    1. پیدایش حسگرایی و پوزیتویسیم و پوزیتویسم منطقی

    حس‌گرایی در غرب با فرانسیس بیکن آغاز شد، او معتقد بود شناخت صحیح تنها از راه حواس به دست می‌آید. در ادامه، هیوم قانون عقلی علیت را از نظر حس و تجربه بی‌اعتبار نمود و برای آن اعتبار روانی قائل شد. حس گرایان برخلاف عقل‌گرایان منکر عقل بوده و عقل را تجربه فشرده می‌دانند گام بعد را آگوست کنت بنیان‌گذار پوزیتویسیم برداشت. او گفت:

    «از تأمل در فلسفه تاریخ روشن می‌شود که هر رشته از معلومات انسان به‌مرور زمان سه مرحله را می‌پیماید:

    ۱) مرحله ربانی که تخیلی است.

    ۲) مرحله فلسفی که تعقلی است.

    ۳) مرحله علمی که تحققی است.

    مرحله نخست امور را به‌واسطه ارباب انواع (خدایان) تبیین می‌کند و در مرحله دوم از طریق علت‌هایی غیرمحسوس و قوای مجرد و مرموز و در مرحله سوم آن‌ها را از طریق مشاهده و تجربه و بر پایه قوانین مسلم علمی تفسیر می‌نماید. در این مرحله تخیل و تعقل اعتبار خود را از دست داده و حس و مشاهده یگانه راه معتبر برای معرفت است» (فروغی، ص ۱۰۷ – ۱۰۶).

    پوزیتویسم با تشدید حس‌گرایی و ملاک معنی‌دار قرار دادن هر گزاره‌ای در قالب تجربه و آزمون و اینکه معارف دینی و اخلاقی قابل اثبات و ابطال تجربی نیستند، پس اساساً این گزاره‌ها بی‌معنا هستند، دیگر بحث و دلیل و منطق و عقل جایی ندارد، زیرا گزاره‌های دینی معنایی ندارند.

    مرحوم علامه طباطبائی در نقد دیدگاه آگوست کنت می‌نویسد:

    «این دیدگاه برخلاف واقعیت تاریخ پیدایش مذاهب آسمانی است. ادیان آسمانی پس از رشد فلسفه پدید آمده‌اند نه قبل از آن. دین ابراهیم پس از دوران شکوفایی فلسفه در هند و مصر و کلدان ظاهر شد و دین مسیحیت و اسلام پس از شکوفایی فلسفه یونان اسکندریه پدید آمدند» (المیزان، ج ۱، ص ۴۲۴).

    سپس پوزیتویسم منطقی در حلقه وین مطرح شد و معیار معنی‌داری گزاره‌ها را یکی قضایای تجربی که به کمک داده‌های حسی تحقیق پذیرند و دیگری قضایای منطقی و ریاضی که باید اثبات شود، می‌دانستند و گزاره‌های متافیزیکی را شبه قضیه و مهمل و فاقد محتوا می‌پنداشتند؛ مانند «وجود داشتن معاد» که از نظر عینی و ریاضی قابل اثبات نیست، جان هیگ در پاسخ به آن بر اساس معیار پوزیتیویست ها گزاره‌های دینی را معنی‌دار می‌دانست، ولی آن‌ها را قابل اثبات در آخرت می‌داند (هیگ، ص ۲۵۰).

     

    راهحلهای تعارض 

    بسیاری از عالمان علوم دینی و علوم جدید بر این باورند که ایجاد کننده کتاب تکوین و فرستنده کتاب تشریع یکی است و آن خداست. بنابراین بین علم حقیقی و دین حقیقی تعارض نیست، چرا که یا فهم ما از وحی نادرست است یا علم ما از طبیعت ناقص. بنابراین راه‌حل‌هایی را برای مشکل تعارض ارائه داده‌اند.

    الف. قطعی نبودن همه گزاره‌های علمی

    بعضی گزاره‌های علمی قانون و اثبات شده است؛ ولی بسیاری از گزاره‌های علمی در حد فرضیه می‌باشد و قطعی و مسلم نیست، البته صحت نظریه احتمالی بیشتر است. علامه طباطبائی در موضوع خلقت انسان تصریح فرموده‌اند که نظریه تکامل «کارش فقط توجیه مسائل خاص است و دلیل قاطعی هم بر آن اقامه نشده است و لذا قول قرآن کریم که آدمی را نوعی مستقل از بقیه جانداران می‌داند با هیچ سخن علمی معارض و منافی نیست» (المیزان، ج ۴، ص ۱۳۴) و حتی ایشان بر این عقیده است که… «مسئله چگونگی خلقت اولیه انسان از ضروریات دین نیست» (المیزان، ج ۸، ص ۲۶۹) یعنی اگر کسی از آیات قرآن، استفاده تکامل خلقت انسان را داشت منکر ضروری دین نشده، زیرا آیات خلقت انسان عمدتاً متشابهات است، یعنی احتمال هر دو برداشت وجود دارد تا جایی که در این زمینه کتاب مستقلی نیز نوشته شده است (مشکینی).

     

    ب. تفسیر و توجیه کتاب مقدس در مقابل علم قطعی 

    گالیله که خود مورد اتهام قرار گرفته بود در نامه‌ای به کلیسا نوشت که کتاب تکوین و تشریع با یکدیگر تعارض ندارند. اگر قضیه‌ای علمی که قطعی و به اثبات رسیده بود با ظاهر کتاب مقدس تعارض داشت، باید معنای ظاهری را تغییر می‌داد که بعدها مقامات برجسته کلیسا نیز چنین نظری را ابراز داشتند.

    علامه طباطبائی (ره) با دو شیوه تصرف لفظی و تصرف معنوی در قرآن به قبول گزاره‌های قطعی علمی می‌پردازد. در موضوع کروی بودن زمین تصرف لفظی نموده می‌نویسد: «و الله جعل لکم الارض بساطا» (نوح/۱۹) بساط را مسطح بودن زمین نه کروی بودن گرفته بودند، ولی علامه می‌گوید منظور آن است که در روی زمین به‌آسانی حرکت کنید (المیزان، ج ۲۰، ص ۳۳).

    و نیز در تفسیر شهاب‌های آسمانی تصرف معنوی می‌نماید و آورده است:

    «اینکه مفسرین توجیهاتی آورده‌اند که ملائک شیطان‌هایی که برای استراق سمع می‌آیند یا شهاب‌ها به آن‌ها تیراندازی می‌کنند، امروز بطلان این حرف‌ها واضح می‌باشد و ناچار باید توجیه دیگری کرد که مخالفت با علوم امروزی و تجربه بشر از وضعیت آسمان‌ها نباشد. بنابراین مراد عالم ملکوت است که ملائک سکونت دارند و شهاب‌ها، نوری از ملکوت است که شیطان‌ها طاقت ندارند و دور می‌شوند» (المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۶).

    راه‌حل دیگری نیز توسط برخی عالمان دینی مسیحی و دانشمندان متاله علوم تجربی مطرح شده است.

     

    ج. دیدگاه ابزارانگارانه علم (انسترومنتالیزم) 

    در علم جدید به‌ویژه مکانیک کوانتیک، نقش معادلات ریاضی از تجربه حسی بسیار فراتر رفته است. برخی از فیزیکدانان معاصر، تئوری‌های فیزیکی را ابزار و افسانه‌های مفیدی برای توجیه جهان می‌دانند.
    «طبق تلقی ابزارنگارانه، تئوری‌های علمی افسانه‌های مفیدی هستند که به هیچ‌وجه نمی‌توان گفت مطابق با واقع بوده و برگردان آن می‌باشند. آنچه در مورد این تئوری‌ها مهم است مطابقت و صدق آن‌ها نیست بلکه مفید بودن و کارآیی آنان است. در این صورت که ما نظریات علمی را افسانه و ابزاری مفید به‌حساب آوریم. در این صورت تعارض بین این تئوری‌ها و متون دینی اتفاق نخواهد افتاد چرا که متون دینی لسان حکایت از واقع دارند و تئوری‌های علمی صرفاً ابزارهای مفیدی برای پیش‌بینی و تفسیر و محاسبه پدیدارهای حسی و حرکات می‌باشند» (باربور، ص ۲۰۱ – ۱۹۹ و سروش، ص ۲۰۶ – ۱۹۶).

    مثلاً مفاهیمی چون یون و الکترون ممکن است افسانه باشد نه کاشف واقعیت، بلکه فرض‌های مفیدی برای توجیه و کاربردند که در این صورت علم فاقد جنبه شناختاری است.

    می‌توان در جمع‌بندی چنین نتیجه‌گیری کرد که راه‌حل اول و دوم از چنان عقلانیتی برخوردار است که بسیاری از عالمان دینی و غیردینی بر آن اتفاق نظر دارند، ولی دیدگاه سوم را نه‌تنها اکثریت عالمان علوم تجربی نپذیرفته‌اند، بلکه حتی عالمان علوم دینی به‌ویژه فیلسوفان نیز آنان را نادرست دانسته‌اند، زیرا در این موضوع که علوم تجربی واقع‌نمایی از آفرینش می‌نماید یا اینکه آیت و نشانه الهی است و قابلیت شناخت آن مسلم است اتفاق نظر دارند (طباطبائی، اصول و روش فلسفه رئالیسم). در صورت پذیرفتن علم به‌عنوان افسانه‌های مفید همه حقایق علمی زیر سؤال خواهد رفت و فقط ابزار مفیدی برای توجیه طبیعت است و واقعیت نخواهد داشت و نقش شناختاری علم زیر سؤال می‌رود و حال آنکه دغدغه مردم و دانشمندان آن است که علم واقعیات را کشف و پیش‌بینی کند.

     

    نویسنده: حجت‌الاسلام حمید فغفورمغربی

    عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد

     

    منبع: نشریه پایگاه نور شماره ۱۱