معماری
خانه / سخنرانی ها / متن سخنرانی / بُعد تاریخی وجود منجی موعود ۱۴۰۱     ۱۲     ۱۶

بُعد تاریخی وجود منجی موعود ۱۴۰۱     ۱۲     ۱۶

۱۴۰۱     12     16

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

  • بُعد تاریخی وجود منجی موعود
  • بُعد کلامی وجود منجی موعود
  • بُعد عرفانی وجود منجی موعود
  • سیر و سلوک در طریقت
  • سیر و سلوک در شریعت
  • سیر و سلوک در حقیقت
  • اختلاف نظر عرفا در مورد ولی اعظم
  • ظهور اصغر و ظهور اکبر
  • ظهور خاص و ظهور عام
  • ثابت قدم بودن در مسیر سلوک

بُعد تاریخی وجود منجی موعود

در ابعاد مختلفی می‌توان درمورد منجی موعود و منجی موجود، امام غائب سلام‌الله‌علیه صحبت کرد و همچنین در طول تاریخ نیز دربارۀ این ابعاد، کُتبی نوشته‌شده است. یک بُعد مسئلۀ تاریخی است که ایشان چگونه متولد شده‌اند، چگونه زندگی کرده‌اند، چگونه غایب شده‌اند و در زمان غیبت چه اموراتی بر ایشان می‌گذرد. این بُعد تنها مورد قبول ما شیعیان است؛ چون تنها کسانی که تولد ایشان را نقل کرده و با ایشان در دوران غیبت صغری و بعد در دوران نُواب خاصه ارتباط داشته‌اند از علمای شیعه بوده‌اند. این علما قبل ‌از تولد امام زمان(عج) با امام حسن عسکری سلام‌الله‌علیه ارتباط داشته‌اند و می‌دانستند که ایشان صاحب فرزندی خواهند شد. همچنین نقل است در جلسه‌ای که چهل نفر از بزرگان و علمای شیعه بوده‌اند، امام حسن عسکری سلام الله علیه، امام زمان(عج) را که کودکی حدوداً پنج‌ساله‌ بوده‌اند به آن چهل نفر معرفی کرده و اعلام کردند که ایشان امام بعد از من است. آن علما نیز این مطلب را به شیعیان منتقل کرده‌اند و همچنین در دوران غیبت صغری نیز علمایی با حضرت به‌طور حضوری یا به صورت نامه و… ارتباط داشته‌اند. بنابراین این بُعد مورد اعتماد شیعیان است؛ چرا که ما وثاقت، پاکی و طهارت نفس علمای خود را قبول داریم. وقتی ایشان گفته‌اند ما خدمت امام زمان(عج) مشرف شده‌ایم، این کلام برای ما حجت است. ولی برای بیگانگان و کسانی که ممکن است به علمای ما شک کنند، طبیعی است که آن‌ها بگویند مسائل تاریخی را نمی‌شود ثابت کرد و از کجا معلوم که شخصی با این اوصاف متولد شده باشد و یا غیبت ایشان به چه صورت است؟!

بُعد کلامی وجود منجی موعود

بعد دیگر بُعد کلامی قضیه است که متکلمین و دانشمندان کلام و فلسفه در مورد ضرورت وجود انسان کامل که آیات قرآن و روایات پیامبر نیز حاکی از آن است، اتفاق نظر دارند. این بحث یک بحث عقلی است و اعتبارش از بحث‌های تاریخی که نقلی می‌باشد بیشتر است. بحث‌های کلامی و بحث‌های عقلی با عقل استدلال می‌شود؛ یعنی عقل بر وجود آن دلالت می‌کند و همچنین در تمام ادیان و مذاهب از وجود یک منجی آسمانی صحبت شده‌است.

بُعد عرفانی وجود منجی موعود

اما مرتبه‌ی بالاتر از کلام، مرتبه عرفان است. عارف به‌دنبال کشف و شهود است. عارف به‌دنبال این است که ببیند و کشف کند و رای‌العین به این حقیقت برسد. لذا در بُعد عرفانی بحث خیلی ممتاز شده و دیگر جایی برای شک و شبهه باقی نمی‌ماند؛ یعنی کسانی که در این مسیر هستند به درجه‌ای می‌رسند که با انسان کامل ارتباط برقرار می‌کنند. از طرفی معنی انسان کامل، یکی از مباحث مهم عرفانی است. در همه عرفان‌ها این‌که انسان کامل چه کسی است مهم است. عرفا به‌دنبال دیدن هستند، شاعر می‌فرماید:

محمد دیدن و موسی شنیدن، شنیدن کی بود مانند دیدن

 عرفا به‌دنبال این هستند که ببینند، کشف و شهود کنند و ارتباط برقرار کنند. در داستان سوره‌ی کهف؛ حضرت موسی به‌دنبال دیدن و رسیدن به انسان کامل بود. موسی(ع) در دورانی که خدمت حضرت شعیب بود از حضرت شعیب(ع) شنیده بود که انسان کاملی وجود دارد و او زنده است و واسطه بین عالم معنا و عالم ماورا و عالم ماده است. این‌طور که در داستان سوره‌ی کهف نقل شده است، موسی(ع) گفت:

دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید، یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

 یعنی موسی گفت این مسئله ساده‌ای نیست که من بگویم حالا که یک انسان با این اوصاف وجود دارد، ایشان کار خودش را بکند و من نیز کار خودم را می‌کنم! نه! این مسئله مهمی است. باید او را ببینیم و به‌دنبال او برویم. عارف به‌دنبال دیدن است. درست است که خود حضرت فرموده است که هرکس ادعای مشاهده کند کاذب است ولی به دلایل عقلی و به دلایل فقاهتی منظور از مشاهده ارتباط داشتن همیشگی است. بلکه این امر بدین معنا نیست که کسی مشاهده نمی‌کند! کسی که مشاهده کند ادعا نمی‌کند و کسی که ادعا می‌کند، مشاهده نکرده است. این دو مسئله جدا است. کسی که دید، او ادعایی نمی‌کند و خبر نمی‌دهد.

هرکه را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند

شیعه واقعی مثل حضرت موسی به‌دنبال مشاهده و دیدن هستند.

این حرف‌ که می‌گویند اگر امام زمان (عج) را ببینی و معرفت نداشته باشی به درد نمی‌خورد؛ از یک نظر درست است ولی از یک نظر غلط است. چون وقتی‌که ما به‌دنبال مشاهده باشیم و در این زمان امام خودش را به ما نشان ‌دهد این نشان‌دهنده یک درجه از رشد است. بنابراین کسی که به‌دنبال مشاهده است باید رشد کند و لازمه رشد هم همین سیر و سلوک است، سیر سلوک در شریعت، سیر و سلوک در طریقت و سیر و سلوک در حقیقت. انسان باید اعمال دینی خودش را کاملاً انجام دهد. او باید عبادات را انجام داده و از گناه و معصیت دوری کند و در تهذیب نفس و پاک کردن نفسش از تکبر، حسادت، منیت و خودخواهی تلاش نماید و در این مسیر قدم بگذارد که این امر سیر و سلوک در طریقت می‌شود و بعد از آن باید سلوک در حقیقت را آغاز نماید.

سیر و سلوک در طریقت

سیر و سلوک در طریقت یعنی رعایت اخلاقیات. یعنی از تکبر، خودخواهی، منیت، حسادت پرهیز کنیم. یعنی ترک اموری که باعث آلودگی نفس ما شده و شیطان از طریق نفس بر ما غلبه می‌کند.

سیر و سلوک در شریعت

سیر و سلوک در شریعت یعنی اینکه باید یک رساله عملی داشته باشید و طبق آن رساله عمل کنید؛ نماز را به شکل بیان شده در آن رساله بخوانید، روزه‌ را به آن شکل بگیرید و احکام مالی خود را مانند خمس و زکات را همان‌گونه که بیان شده پرداخت کنید. انجام این امور را سیر و سلوک در شریعت می‌گویند.

سیر و سلوک در حقیقت

بعد از این دو سیر و سلوک انسان باید به سیر و سلوک در حقیقت قدم بگذارد؛ سیر و سلوک در حقیقت یعنی طالب حقیقت، طالب شناخت و طالب فهم حقایق و عالم خلقت باشد. «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ»[۱] این آیه یعنی سیر و سلوک در حقیقت. یعنی در عالم بگردد و حقایق را پیدا کند، به‌دنبال حقیقت و علم و حکمت و فهم باشد. دائماً درمورد عالم هستی و این آیات الهی فکرکرده و این‌ها را بررسی کند. زمان امیرالمؤمنین (هزار و چهارصد سال پیش) انسان‌ها فقط عجایب را در خشکی می‌دیدند و در دریاها موارد شگفت‌آوری را نمی‌دیدند. ولی امیرالمؤمنین می‌فرماید که عجایب خلقت در دریاها است. الان که بشر توانسته است با امکانات پیشرفته‌ در دل اقیانوس‌ها برود، موجودات عجیبی می‌بیند. یک نوع ماهی وجود دارد که بدن او مثل شیشه است، یعنی اعضا و جوارح بدن او پیدا است. در عمق اقیانوس که فشار آب آنجا هرچیزی را می‌تواند خرد کند، یک نوع ‌ماهی وجود دارد که بدنش مثل چلچراغ‌ است. انواع و اقسام نورها را از خود ساطع می‌کند. انسانی که به‌دنبال حقیقت و به‌دنبال سیر و سلوک در عالم حقیقت است، باید دربارۀ این مسائل و عجایب خلقت فکر کند. وقتی انسان به این شکل حرکت کند، چشمانش باز می‌شود و آن چشمانی که لیاقت دارد ولی خدا را ببیند حتماً ولی خدا را خواهد دید.

بنابراین عارف که به‌دنبال مشاهده است او در مورد امام که صحبت می‌کند حرف آخر را می‌زند حرفی می‌زند که در آن هیچ شکی نیست.

اختلاف نظر عرفا در مورد ولی اعظم

البته در این زمینه عرفا اختلاف نظر دارند. مثلاً عرفای موسوم به اهل سنت می‌گویند: “پس به هر دوری، ولی‌ای قائم است” اعتقادشان این است که ولی اعظم در هر زمان یکی است. می‌گویند اولیایی هستند که همیشه وجود دارند. در داستان خضر در سوره کهف اسرار بسیاری وجود دارد. یکی از رازها این است که نشان می‌دهد حضرت خضر تنها نیست بلکه گروهی با آن حضرت هستند و حضرت موسی فقط خود خضر را دیده است و آن‌ها را ندیده است و آن‌ها کسانی هستند که عمرهای طولانی دارند و تا زمان ظهور زنده هستند.

ظهور اصغر و ظهور اکبر

همان‌طور که دو غیبت داریم؛ غیبت صغری و غیبت کبری. دو ظهور نیز داریم، ظهور اصغر و ظهور اکبر. ظهور اصغرِ امام زمان(عج) در طول تاریخ است. ایشان در طول تاریخ ظهوراتی دارند و به‌تدریج ظهوراتشان بزرگ‌تر می‌شود. آخرین ظهورات ایشان در زمان مشروطه اتفاق افتاد و بعد از آن همین انقلاب‌ ما بود و ظهور بعدی‌ ایشان ان‌شاءالله در وحدت این منطقه است. در وحدتی که در این منطقه اتفاق می‌افتد و از ایران تا قدس وحدتی بین مسلمان‌ها ایجاد می‌شود که این وحدت باعث می‌شود که قدس را به ‌دست بگیرند. صهیونیسم‌ها، به آن‌جا گِیت می‌گویند. گیت یعنی دروازه، قدس دروازه‌ ورود به عالم ملکوت است، برای همین نیز نبی ‌مکرم از مکه به قدس و از قدس به معراج رفتند. این‌ها ظهورات اصغر است، ظهور اصغر یعنی ظهورهای ‌کوچک تا به ظهور اکبر آن حضرت که فرج ایشان است، برسد.

ظهور خاص و ظهور عام

ما یک ظهور خاص و یک ظهور عام داریم. ظهور عام همان ظهوری ‌است که امام در جهان ظهور و تجلی خواهند کرد. ظهور خاص برای شیعیان است و اکثراً در روز جمعه اتفاق می‌افتد. آن سالکی که در شریعت با قدم محکم و مستقیم سیر‌وسلوک کرده و در طریقت و تهذیب‌ و تکمیل ‌نفس قدم برداشته و بعد وارد عالم‌ حقیقت شده، در عالم حقیقت هم به دنبال حکمت، فهم و دسترسی به نقطه‌ علم بوده است، این کسی است که لیاقت دیدار امام زمان(عج) را دارد. این فرد شیعه‌ امام ‌زمان است، چون خصوصیت خود امام ‌زمان که بنابر فرمایش امیرالمؤمنین “وَالحِکمَه ضَالّتُه” [۲] گم‌گشته‌ امام ‌زمان، حکمت است را دارا می‌باشد. خب اگر فرد شیعه‌ این‌گونه باشد، لیاقت ارتباط با امام زمان(عج) را پیدا می‌کند و به ‌لذت‌های اهل‌‌دنیا می‌خندد! لذت‌های اهل‌دنیا مسخره است، مثلا اگر در خواب یک منظره دلچسب ببینید، وقتی بیدار می‌شوید و آن را با خوبی‌های دنیا مقایسه کنید متوجه می‌شوید که خواب از واقعیت خیلی لذت‌بخش‌تر بوده است. این امر در موارد سختی و وحشت نیز همین‌گونه است. مثلا اگر در خواب سگی به‌ سمت شما حمله کند خیلی وحشت‌ شما بیشتر است تا وقتی‌که در بیداری یک سگ به‌ شما حمله کند. این‌ها نمونه‌هایی است که خداوند برای وصل ‌شدن ما به عالم روحانی قرار داده است. وقتی آدم به عالم ‌روحانی می‌رود می‌بیند این‌ها خیال است؛ و لذت‌های این دنیا این در مقابل‌ آن، ‌لذت نیست! وقتی انسان به آن‌جا برسد و لذت‌ ملاقات به ‌او دست بدهد دیگر به قول سعدی به این لذائذ دنیوی لذت نمی‌گوید.

اگر لذت ترکِ لذت بدانی            دگر لذت‌نفس لذت نخوانی

لذت ‌وصل، مشاهده و ‌لقاء لذتی است که‌ انسان تا به آن نرسد نمی‌فهمد چیست. این لذت‌ها مانند لذت‌های دنیایی نیست که انسان بعد از رسیدن به آن اشباع شود و دیگر گنجایش و تحمل اضافه شدن آن را نداشته باشد. برای مثال فردی که بسیار گرسنه است بعد از سیر شدن از همان غذایی که آرزویش را داشت روی برمی‌گرداند و حتی ممکن است تحمل بوی آن غذا نیز برای او دشوار باشد.

ان‌شاءالله خداوند به ما توفیق دهد تا در مسیر سیر‌وسلوک باشیم و در مسیر سیر‌وسلوک عرفان‌ مقربین به شهود برسیم. به شهود انسان ‌ِکاملِ ‌حقیقی که قرآن می‌گوید برسیم. پس ارزشمندترین بُعد رسیدن به وجود امام زمان(عج) بُعد عرفانی است.

ثابت قدم بودن در مسیر سلوک

کسی را می‌شناسم و دیده‌ام که می‌گفت تمام عمر، سالیان سال کارهایی می‌کردم، اذکاری می‌گفتم و‌ دعاهایی می‌خواندم که بتوانم در خواب امام زمان(عج) را ببینم، ولی برعکس هر شب خواب‌های پریشان می‌‌دیدم! هر شب بیشتر دعا می‌خواندم، خواب‌های پریشان بیشتری می‌دیدم. به‌طوری‌که به این قضیه عادت کردم. اصلا‌ عیبی ندارد امشب هم خواب‌های پریشان می‌بینم ولی دعا را می‌خوانم. عیب ندارد این‌قدر دعا می‌خوانم و می‌خوابم تا بالاخره به هدف خود برسم!

آن‌قدر در می‌زنم این خانه را         تا ببینم روی صاحب‌خانه را

آن‌قدر در می‌زنیم و قرار را بر این می‌گذاریم که حتی اگر ایشان را نبینیم، وظیفه ما در زدن است. انسان باید به این‌جا برسد، یعنی نا‌امیدی در این‌جا اصلاً معنایی ندارد. چون عقل می‌گوید پشت این در کسی هست، یقین داریم پشت این در کسی هست.

شخصی خیلی خدا خدا می‌گفت، شیطان را در خواب دید

گفت آن یکی الله می‌گفتی شبی                      گفت شیطان آخر ای شوریده بخت

چند الله می‌زنی با روی‌سخت                              می نیاید یک جواب از پیشِ تخت

او پریشان دل شد و پنهان سر                                                              تا بدیدش او خَضِر را در خُضَل

دیگر خدا را صدا نزد، حضرت خضر را در خواب دید

گفت هان از ذکر چون وامانده‌ای                      چون پشیمانی از آن کشف خوانده‌ای

حضرت خضر به او گفت چرا دیگر ذکر نمی‌گویی؟ چرا دیگر الله ‌الله نمی‌گویی؟

گفت لبیکم نمی‌آید جواب                                       زان همی ترسم که باشم ردّ باب

گفت که من هر چقدر درب می‌زنم جواب نمی‌دهد. مثل این‌که دیگر نمی‌خواهد ما را ببیند یا اصلاً پشت در کسی نیست. گفت بندۀ‌ خدا همین در زدن نشان‌دهنده این است که او هست، این‌که به تو می‌گوید در بزن یعنی او هست، او دارد به تو می‌گوید در بزن، این لبیک ما همین‌ سوز وگداز تو است.

نی تو را در ذکر من آورده‌ام                           این دعا و سوز تو لبیک ماست

وقتی عقل می‌گوید پشت این در کسی هست پس من باید در بزنم. حتی اگر در را هم باز نکنی، ولی من در می‌زنم، چون تو هستی و صدای در را می‌شنوی و می‌دانی که من دارم در می‌زنم، پس من هستم. این مهم‌ است، ما باید هستی‌مان را اثبات کنیم، اگر هستی‌مان را اثبات کردیم آن موقع خداوند به ما توجه می‌کند.

ثابت‌ قدم بودن مسئله‌ بسیار مهمی است. انسان‌ کامل انسانی نیست که به مقصد رسیده است بلکه انسانی است که در راه است. امام‌ زمان(ع) هم در راه است، کمال او این است که در راه است، کمال پیغمبر هم در این است که در راه است. این‌طوری نیست که بگویید من به این‌جا رسیده‌ام، پس من انسان کامل شده‌ام! انسان کامل کسی است که در راه است، هر وقت که گفتی من به مقصد رسیدم، بدان که آن‌زمان نادان‌تری.

هر آن‌‌گه که گویی که دانا شدم                               به‌ هر دانشی بر توانا شدم

بدان که تو نادان‌تری آن زمان                                     مشو بر تن خویش بر بدگمان

باید در این راه بود. بنابراین نباید خسته بشویم، باید در سیر‌وسلوک باشیم تا ان‌شاءالله آثار آن‌را ببینیم.

خدایا به ‌حق انسان‌ کاملِ خود، به‌ حق ولی اعظم خود، به‌ حق حجت‌ کامل خود ما را از این راه دور مگردان.


[۱] سوره آل عمران آیه ۱۹۰

[۲] حکمت ۷۷ نهج‌البلاغه

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *