بخشی از سخنان مقام معظم رهبری مدظله العالی در ویدئو زیر:همه چیز از او رویید؛ در روزگاری همه چیز بود اما او نبود؛ همین ایران بود، همین قرآن بود،همین نهج البلاغه بود؛ همین فقه بود؛ همین ملت بود؛ اما او نبود؛بعد امام پدید آمد و قدم در صحنه گذاشت،مثل وجودی …
ادامه نوشته »عرفان مقربین: عشق از منظر عرفا، همان عقل دینی است
آن عقل و عشقی که عرفا معتقدند با هم تضاد دارند، همان عقل غیر دینی و عقل جزئی و دنیایی است. عقل کلی با عشق الهی هیچ مخالفتی ندارد بلکه تایید میکند، بلکه اصلاً خود آن عقل عشق است. عقل صراط مستقیم نیست بلکه عقل سراج و چراغ است و راه را به انسان نشان می دهد. انسان راه را از بیراه با عقل تشخیص می دهد اما حرکت باید از سوی انسان باشد. انسان باید به آن راهنمایی که عقل می کند عمل کند. عقل دینی است از اول تا آخر همراه سالک است، به یک معنا همان روح القدس است که در روایات آمده، یعنی عقل در مقام روح القدس، یا همان فروَهری که در تعالیم حضرت زرتشت آمده است و در شاهنامه این نور همراه هر کسی که هست او شاهِ شاهنامه است! شاهِ شاهنامه یعنی امام؛ در شاهنامه فردوسی شاه یعنی کسی که امام و خدای گونه است. فردوسی شاهنامه را از کتابهایی به نام خدای نامه در آورده است. کتابهایی که قبل از اسلام بوده و آن خدا یعنی کسی که خدای گونه است و به معنای الله نیست، بلکه به معنای کسی است که تجلی خدا است همان چیزی است که شیعه به آن امام می گوید
ادامه نوشته »عرفان یعنی قبول دوئالیسم عقل کلی و عقل جزئی / دکتر سید حسین نصر
امروزه یکی از تأسفبارترین گرایشهای غالب در بعضی از مناطق خاص جهان اسلام، اقتباس بعضی مکاتب و اندیشههای احیاناً مُد شده در غرب، و چسباندن پسوند «اسلامی» به آنهاست. چنین است که ما شاهد اصلاحاتی همچون «دموکراسی اسلامی»، «سوسیالیسم اسلامی» یا «راسیونالیسم اسلامی» و غیره هستیم. این گرایشها سعی میکنند با مدرن نشان دادن و به روز کردن اسلام، آن را قابل پذیرش سازند و بدین طریق با تقلیل و فروکاستن اسلام از یک مجموعهی تام اصول و مبانی و از یک جهانبینی کامل، به صفتی که اسمی را توصیف میکند، آن را تحریف میکنند. به طوری که این کاربرد معنا و مفادی کاملاً متفاوت با آنچه در چارچوب فکری تمدن غربی زایندهی این اصطلاحات از آنها اراده میشود، پیدا میکند.
ادامه نوشته »عقل دینی در جهاد
عقل در لسان عرفا و لسان حکما و فلاسفه و در فرهنگ عامیانه، معانی و اصطلاحات مختلفی دارد. برای عقل معانی و مراتب مختلفی بیانشده است؛ عقل جزئی و عقل کلی، عقل مطبوع و عقل مسموع، عقلبالقوه و عقلبالفعل، عقلبالملکه و عقل بالمستفاد و به همین ترتیب صاحب نظران تقسیمبندیهای مختلفی در مورد عقل کردهاند. عقل دینی یعنی آن عقلی که به نور ولایت مستمیر شده است و نورش را از نور ولایت و نور اولیای خدا میگیرد. این عقل مطلوب است و آن عقلی است که میتواند انسان را در جهادهای مختلف و در میدانهای کارزار مختلف کمک کند و هیچگاه از ناحیه انسان و از ناحیه نفس در جهادها و مبارزات مختلف کنار گذاشته نمیشود. عقلی که به انسان میگوید باید وارد جهاد اکبر شود، عقل دینی است. عقلی که تسلیم دین شده، عقلی که دین و دستورات الهی را بر زندگی خود حاکم کرده است، یکی از معانی این نور، همان نور عقل است که در نفس انسان قرار دارد و چنین عظمتی دارد، همان عقلی که به نور الهی متصل است و از نور الهی و از مشکات الهی نور میگیرد ﴿یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ﴾ این شجره مبارکه که عقل از آن نور میگیرد. پس عقل دینی عقلی است که تابع خداوند و تابع ولایت الهی شده است و از ولایت الهی استمداد میگیرد. این عقل بنا به فرموده امام صادق علیهالسلام اولین مخلوق از روحانیون است که از یمین عرش خداوند خلق شده است. عقل و عشقی که عرفا معتقدند با هم تضاد دارند، همان عقل غیر دینی و عقل جزئی و دنیایی است. عقل دینی بعد از اینکه انسان در جهاد اصغر و با دشمن خارجی مبارزه کرد و تا آخر ایستاد و یا شهید شد یا اسیر شد یا پیروز شد و در همه حالات تا آخر عمر این جهاد را رها نکرد و وقتی از میدان مبارزه با دشمن خارجی برگشت و حالا مبارزه با نفس کرد، همین عقل میگوید که ای انسان تو نباید در حد فهمیدن بدانی بلکه باید بروی و به مقام دیدن برسی، باید به مقامی برسی که ببینی و کشف کنی و شهود کنی و به انسان یاد میدهد که چگونه راه عرفان را طی کند و در تمام مراحل سیروسلوک عرفانی آن عقل همراه انسان است و مبارزهای با کشف و شهود ندارد و انسان را به عشق الهی میرساند. آن عقل با عشق الهی هیچ مخالفتی ندارد بلکه تایید میکند، بلکه اصلاً خود آن عقل عشق است.
ادامه نوشته »جهاد، وظیفه ای دائمی(سخنرانی ۲۷ اردیبهشت استاد علوی)
جهاد مطلق است یعنی چه در جهاد اکبر و چه در جهاد اصغر یک مؤمن و انسانی که در مسیر صراط مستقیم حرکت میکند، نباید تا آخرین لحظه زندگیاش از این مبارزه دست بردارد. در اسلام جهاد یک وظیفه دائمی است، وظیفهای نیست که تعطیل شود و انسان از آن فارغ شود. انسان در صراط مستقیم با ایمان به خدا با خداوند عهد میبندد که تا آخرین لحظه زندگیاش در مسیر خداوند باشد و در راه خداوند و مسیر ولایت الهی قرار بگیرد و از این مسیر خارج نشود و این همان ایمان حقیقی است. در جهاد با نفس، عقل است که با نفس مبارزه میکند. عقل اگر موفق شود نفس را کنترل کند پیروز میشود در غیر این صورت شکستخورده است. آیا عقل قدرت مبارزه با نفس را دارد؟ اصلاً تشخیص عقل تا چه مقدار است؟ آیا هر عقلی میتواند یا نمیتواند؟
ادامه نوشته »