معماری
خانه / سخنرانی ها / متن سخنرانی (صفحه 20)

متن سخنرانی

بسمه تعالی

کلاس یقین اولیه استاد علوی مدظله‌العالی هر هفته سه شنبه ها از ساعت 17 تا 19 در حسینیه قهرودی‌ها به آدرس تهران، خیابان ولیعصر، پایین تر از میدان منیریه، خیابان فرهنگ برگزار می شود. شرکت در کلاس‌ها بدون هزینه می‌باشد.

در این کلاس‌ها، استاد علوی مدظله‌العالی با بهره گیری از تعالیم قرآن و اهل‌بیت و مطالعه در سیستم‌های عرفانی مختلف و مقایسه آن­ها مطالب بسیار پیچیده و ارزشمند را بسیار ساده و روان بیان می‌کنند.

 در سلسله کلاس‌های برگزار شده، آنچه که در هر فرد زیاد می‌شود و رشد می‌کند، یقین است. به طور کلی برنامه این است که یقین انسان‌ها زیاد شود زیرا اگر یقین انسان زیاد شود، رشد روحی او به ‌سرعت بالا می‌رود و انسانی که روحش رشد کرده و حقیقتش متجلی شده است، به سنخیت با انسان کامل یا ولی‌الله اعظم سلام‌ الله ‌علیه نزدیک می‌شود.

در این کلاس‌ها، مهم‌ترین خصلتی که در این انسان ایجاد می‌شود، یقین است. اگر یقین یک انسان زیاد شود، همه چیز ازجمله اخلاص، عمل صالح، ایمان، تقوا و … همراهش می‌آید. یقین خصلت مهمی است که در روایت نیز آمده است: اول اسلام است و بعد از اسلام، ایمان است و بعد از ایمان، یقین است و سپس می‌فرمایند: خداوند هیچ‌چیز را در بین بنی‌آدم کمتر از یقین پخش نکرده است یعنی انسان‌های نادری به مرحله یقین می‌رسند و به قدری این مسئله مهم است که هدف عبادت در ظاهر آیه قرآن این معرفی ‌شده است:

“وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ

“پروردگار خودت را عبادت کن تا به یقین برسی” بنابراین یقین اصل است.

براساس آیات قرآن یقین چهار مرحله دارد؛ یقین اولیه، علم‌الیقین، عین‌الیقین و حق‌الیقین. در هر مرحله انسان وارد دنیای جدیدی می‌شود و با هر کدام از این مراحل حیات طیبه جدیدی پیدا می‌کند یعنی در این حیات طیبه، هر بار یک زندگی و حیات جدید پیدا می‌کند که با قبلی زمین تا آسمان فرق می‌کند.

آیا انسان باید تمام آیات قرآن را بخوانند، ادیان دیگر را ببینند و اسلام‌شناس درجه یک شود تا بتواند راه درست را انتخاب کند؟

بعضی افراد گمان می‌کنند اگر بخواهند در صراط مستقیم قرار بگیرند، باید تمام آیات قرآن را بخوانند و اسلام‌شناس درجه یک شوند و تازه این کافی نیست و باید بروند ادیان دیگر را ببینند، حرف‌های مکاتب را بشنوند و جواب شُبهات را پیدا کنند و جوابش را هم پیدا کنند و بعد می‌بینند که امکان ندارد و به همین دلیل زده می­شوند و رها می­‌کنند.

در صورتی که این تفکر اشتباه است، بعضی‌ها این آیه‌ها را اشتباه ترجمه می‌کنند، از اول انقلاب آیه ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ را اشتباه ترجمه کرده‌اند و هنوز هم که هنوز اشتباه ترجمه می‌کنند و می‌گویند به بندگان من بشارت بده، بندگان خوب من کسانی هستند که حرف‌های مختلف را می‌شنوند و بهترین حرف را انتخاب می‌کنند، لذا گفته‌اند که انسان باید همه حرف‌ها را بشنود و همه ادعاها را بشنود و بهترینش را انتخاب کند. در صورتی که این غلط است، اصلاً ترجمه آیه غلط است، تفسیرش هم غلط است. مگر انسان وقت می‌کند که برود هر قول باطلی را بشنود! مگر انسان اجازه دارد که هر حرف باطلی را بشنود!

اینجا منظور آیه قرآن از قول، قول خوب و حق و قول قرآن است؛  بعضی افراد به‌عنوان آزادی بیان و آزادی عقیده به این آیه استناد کرده‌اند، که اشتباه است حتی بسیاری از افراد فاضل به این آیه استناد می‌کردند که قرآن می‌گوید انسان باید آزاد باشد و حرف‌های مختلف را بشنود و بهترینش را انتخاب کند در صورتی که اصلاً این‌طوری نیست.

اصلا انسان نباید هر حرفی را بشنود، مگر انسان چقدر عمر کند که بخواهد برود همه مکاتب را مطالعه کند و سعی کند از بین آنها بهترین مکتب را انتخاب کند و اسم خود را محقق بگذارد.

چنین فردی محقق نیست بلکه کسی است که دارد عمرش را تلف می‌کند و اگر فردی در این مسیر بیفتد، شیطان حسابی او را بازی می‌دهد. شیطان هر روز یک بازی درست می‌کند، هر روز یک مکتب درست می‌کند، هر روز یک فرقه درست می‌کند، هر روز یک جریان درست می‌کند، انسان باید جریان حق را بشناسد!

انسان باید حق را بشناسد. احصاء باطل‌ها شدنی نیست.

 

  • متن سخنرانی‌های استاد علوی مدظله العالی: 

گسترش فرهنگ شایسته سالاری ۱۱      ۵        ۱۴۰۱ 

تمام همّ ‌و غم معصومین این بود که بشریت را به حکومت صالحان و شایستگان برسانند. از همان اول که پیامبری از آسمان مبعوث شد، از حضرت آدم علیه‌السلام تا پیامبر خاتم، تمام پیامبران الهی هدفشان همین بوده ‌است که بر روی زمین شایستگان و اولیای خدا حاکم باشند. اگر فرهنگ شایسته‌سالاری یا حکومت صالحان هم از لحاظ کمی در میان بشریت گسترش پیدا کند و هم به لحاظ کیفی تعمیق پیدا کند، انسان می‌تواند ادعا کند که در مسیر انبیا و پیامبران و صالحین و شهدا و صدیقین قرار گرفته است و می‌تواند بگوید که ادامه‌ دهنده راه اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام هست. لذا افراد باید به این مسئله توجه داشته باشند که در تک‌تک فعالیت‌هایشان، دغدغه­شان این باشد که آیا در کمک به فرهنگ شایسته‌سالاری و حکومت صالحان چقدر نقش دارد و چقدر فعالیت‌های او در این مسئله تأثیر دارند. درحقیقت معنای سنخیت روحی با اولیای خداوند همین است و البته منظور از اولیای خداوند؛ در درجه اول امام زمان سلام‌الله‌علیها و ائمه علیهم‌السلام است و بعد علما و اولیای بزرگ خداوند. هر کس وارد مجموعه کانون علم و دین و مؤسسات تابع آن شود، اولین و مهمترین هدفش باید این باشد که به فرهنگ شایسته‌سالاری و به گسترش و توسعه و تعمیق و نفوذ فرهنگ شایسته‌سالاری کمک کند.

ادامه نوشته »

مسئله حجاب ۵   ۵     ۱۴۰۱

در عرفان‌های موجود رسمی و عرفای رسمی اسلامی گاهی مواقع کلماتی به‌ کار برده شده و بعضی تعبیراتی دارند که مُوهِن این هست که انسان در ذات خدا فانی می‌شود و خدا می‌شود. ظاهرش این‌طوری است ولی درواقع وقتی مسئله باز شود و تشریح و تفسیر شود، مشخص می­‌شود که آن‌ها این حرف را نمی‌زنند، عرفای بزرگی مثل مرحوم امام، مثل دیگر عرفای بزرگ این را نمی‌گویند ولی طوری صحبت می‌کنند که وقتی می‌گویند فناء فِی الله منظور فناء در نور خدا است نه در ذات خدا یعنی انسان در تجلی خدا فانی می‌شود و البته آنجا مقاماتی هست و صحبت‌هایی هست. در مرتبه فنا در تجلی خدا نیز انسان بی‌نهایت می‌شود ولی بی‌نهایت نسبی نه بی‌نهایت مطلق. خداوند بی‌نهایت مطلق است، ذات خداوند بی‌نهایت مطلق است، انسان بی‌نهایت نسبی می‌شود یعنی در صفات و اسماء الهی تکامل پیدا می‌کند و حدّ او از بین می‌رود و در آنجا حدّی نخواهد داشت ولی در فعل، در نور خدا، در تجلی خدا نه در ذات خدا.

ادامه نوشته »

ادله عدم توانایی انسان در شناخت ذات خداوند ۱۴   ۴  ۱۴۰۱

بنابراین انسان برای شناخت خداوند باید دقت داشته باشد که نمی­‌تواند ذات خداوند را بشناسد، تنها چیزی که می‌تواند از خداوند بشناسد افعال و صفات او است. علم در وجود ما عارضی است، نبوده و آمده و بعد هم از بین می‌رود ولی در مورد خداوند اینگونه نیست. علم خداوند جزء ذات خدا است! نه که خدا جزء دارد، نه که خدا یک ذاتی است که علم دارد. علم خودِ خدا است مانند علم است، خداوند هستی‌اش علم است بنابراین انسان در علوم ذاتی خدا از علم ذاتی خدا هم نمی‌تواند سردربیاورد تنها علم فعلی او برای انسان قابل فهم است. حیات جزء ذات خداوند است، خدا این‌طور نیست که یک موجودی بوده که زنده نبوده بعد زنده شده، حالا مثلاً زندگی او ابدی است، نه، حیات جزء ذات او است، ذات خدا حیات است یعنی از ذات او جداشدنی نیست.

ادامه نوشته »

سبک زندگی ۰۷ / ۰۴ / ۱۴۰۱

سبک زندگی

یکی از سوالاتی که گاهی مواقع زیاد پرسیده می‌شود این است که چرا این مباحثی که در عرفان مقربین مطرح می­‌شود، دیگران نمی‌گویند؟ چرا تا به حال هیچ عالمی نگفته است؟ چرا تا الان تلویزیون یا رادیو نگفته است؟ اگر نمی‌گویند که اشتباه از آن‌ها است ولی به طور کلی عرفان مقربین همواره با دو برخورد مواجه بوده است؛ یک برخورد که افراد معتقدند این حرف‌ها را که همه می‌گویند و این حرف درستی است. یک برخورد هم این است که می‌گویند اگر این حرف درست است چرا دیگران نمی‌گویند؟ بنابراین این که گفته شد مسئله عرفان مقربین سهل و ممتنع است به همین علت است، لذا در کلاس­‌های عرفان مقربین خصوصاً در دوره اول فقط معرفی می‌شود که بهترین سبک زندگی این است که انسان به سلسله اولیا متصل شود. تا زمانی که انسان به اولیا وصل نشود به نتایج مهمی در زندگی‌اش نخواهد رسید. این مسئله را با استدلال، با دلیل و با استفاده از عقل و با استفاده از تجربه و آیات و روایات در دوره اول عرفان مقربین مطرح می‌شود. در دوره دوم افراد یاد می‌گیرند که چگونه با افرادی که در سیروسلوک هستند ارتباط برقرار کنند و در دوره سوم یاد می­‌گیرند چگونه با خدمت کردن می­‌توانند به سلسله اولیاء وصل شوند.

ادامه نوشته »

تقسیم­‌بندی انسان‌­ها ۳۱   ۳  ۱۴۰۱

به طور کلی از جمع‌بندی آیات سوره حمد و روایات این مطلب به دست می‌آید که مردم دو گروه هستند: یک گروه انعمت علیهم و یک گروه غثاء یا همان همج الرعاع. به عبارت دیگر یک گروه کسانی هستند که مورد انعام خدا قرار دارند و یک گروه انسان‌هایی هستند که در حد پایین‌ترین موجودات قرار می­گیرند و از حیوانات هم پست‌تر هستند. انعمت علیهم خود به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ عالم ربانی و متعلم علی سبیل النجاه؛ همج الرعاع نیز به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ مغضوب علیهم و ضالین.

و به ‌جای همج‌­الرعاع می‌فرماید: غُثاء، یعنی همین خار و خاشاک و علف‌های ریزی که روی آب هستند. خب این خیلی خطرناک است الان هر کس به خودش نگاه کند اگر عالم ربانی است که خوش به حالش، اگر عالم ربانی نیست ولی زیر نظر یک عالم ربانی زندگی می‌کند باز هم خوش به حالش بالاخره نجات پیدا می‌کند، اما اگر هیچ یک از این دو نیست، به او مدالی می‌دهند به نام همج الرعاع و غثار.

ادامه نوشته »