معماری
خانه / سخنرانی ها / متن سخنرانی / تقسیم­‌بندی انسان‌­ها ۳۱   ۳  ۱۴۰۱

تقسیم­‌بندی انسان‌­ها ۳۱   ۳  ۱۴۰۱

۳۱   ۳  ۱۴۰۱

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیه‏الله فی السموات و الارضین

تقسیم­‌بندی انسان­‌ها از دیدگاه قرآن و روایات

در این مبحث به مسئله مهم تقسیم­‌بندی انسان­‌ها براساس قرآن و روایات خصوصا نهج­‌البلاغه پرداخته خواهد شد. مسئله با استفاده از دو دلیل نقلی یکی قرآن و یکی روایات توضیح داده می­‌شود. روایت مربوط به آن به نقل از امیر‌المؤمنین علی علیه‌السلام است که به حضرت کمیل می‌فرماید: الناس ثلاثه و انسان‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کند، دلیل قرآنی نیز سوره حمد است که هر مسلمان در طول روز حداقل ده مرتبه آن را در نمازهای پنج‌گانه می‌خواند که انسان‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کند.

حدیث امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به کمیل می‌فرماید:

(النّاسُ ثَلاثَهٌ : فعالِمٌ ربّانیٌّ، و مُتَعَلِّمٌ على سَبیلِ نَجاهٍ، و هَمَجٌ رَعاعٌ.)

«مردم سه دسته‌اند : عالم ربّانى، علم جویى که در راه نجات و رستگارى است و همج رعاع (فرو مایگانى که این سو و آن سو مى‌روند).»

بهترین نمونه برای توضیح همج‌الرعاع این است که زمانی‌که پوست خربزه یا پوست هندوانه را در سطل آشغال می‌اندازند مخصوصاً اگر توی آفتاب بماند، حشرات ریزی روی آن‌ها شروع به پرواز کردن می‌­کنند. این حشرات عمر بسیار کوتاهی دارند و اگر یک باد بیاید همه آنها را می‌برد و بعضی از این‌ها دو سه ساعت بیشتر زنده نیستند و حداکثر زندگی آن‌ها همین‌قدر است یعنی اگر شب به دنیا بیایند روز را نمی‌بینند، اگر روز به دنیا بیایند شب را نمی‌بینند، این دقیقا توضیح همج‌الرعاع است. در مورد دو دسته اول عالم ربانی که مشخص است اما در متعلم علی‌سبیل‌نجات، متعلم کسی است که زیر نظر عالم ربانی در مسیر نجات زندگی می‌کند.

در روایت دیگری می­‌فرماید: مردم سه دسته هستند؛ عالم ربانی، متعلم علی‌سبیل‌

به طور کلی از جمع‌بندی این روایت و این آیه این مطلب به دست می‌آید که مردم دو گروه هستند: یک گروه انعمت علیهم و یک گروه غثاء یا همان همج الرعاع. به عبارت دیگر یک گروه کسانی هستند که مورد انعام خدا قرار دارند و یک گروه انسان‌هایی هستند که در حد پایین‌ترین موجودات قرار می­گیرند و از حیوانات هم پست‌تر هستند. انعمت علیهم خود به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ عالم ربانی و متعلم علی سبیل النجاه، همج الرعاع نیز به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ مغضوب علیهم و ضالین.

و به ‌جای همج‌­الرعاع می‌فرماید: غُثاء، یعنی همین خار و خاشاک و علف‌های ریزی که روی آب هستند.

خب این خیلی خطرناک است الان هر کس به خودش نگاه کند اگر عالم ربانی است که خوش به حالش، اگر عالم ربانی نیست ولی زیر نظر یک عالم ربانی زندگی می‌کند باز هم خوش به حالش بالاخره نجات پیدا می‌کند، اما اگر هیچ یک از این دو نیست، به او مدالی می‌دهند به نام همج الرعاع و غثاء.

لذا هر کسی باید مواظب خود باشد. اگر فردی خود را در دسته همج الرعاع می­‌بیند باید خودش را نجات دهد و بلافاصله در خط علمای ربانی قرار گیرد و به آنها متصل شود تا در زمره اهل نجات قرار گیرد. این مسئله بسیار جدی است و به قدری مهم است که امیرالمومنین آن را به کمیل که همراز ایشان است، می­‌فرماید.

از نظر قرآن نیز مردم سه دسته هستند؛ انعمت‌علیهم، مغضوب‌علیهم و ضالین. در نماز از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که خداوندا ما را به راه راست هدایت کن؛ راه راست، راه کسانی که به آن‌ها نعمت داده‌ای، نه کسانی که مغضوب علیهم هستند و نه گمراهان. پس سوره حمد نیز انسان‌ها را به سه دسته تقسیم کرده است.

در روایتی که از امیرالمومنین بیان شد دو گروه خوب بودند و گروه سوم بد بود، اما در این آیه از سوره حمد یک گروه خوب است و دو گروه بد هستند. خوب‌ها انعمت علیهم هستند که مورد توجه خداوند هستند اما بدها دو گروه مغضوب علیهم و ضالین هستند.

تقسیم‌­بندی کلی انسان­‌ها

پس انسان‌ها چهار گروه هستند؛ یک گروه کسانی هستند که عالم ربانی هستند، گروه دوم کسانی هستند که در خط عالم ربانی هستند، گروه سوم مغضوب علیهم هستند و گروه چهارم ضالین.

مغضوب علیهم ممکن است از نظر اسمی جزء شخصیت‌های بزرگ تاریخی باشند اما از دیدگاه خداوند جزء همج الرعاع می‌­باشند و کسانی هستند که مورد غضب خدا قرار گرفتند. در تاریخ بشریت افراد بسیاری هستند که شخصیت­‌های بزرگی بودند مانند تیمور، هلاکوخان، چنگیز، سزار، نرون، اسکندر، صدام، نتانیاهو و از این جنایت‌کارهایی که در تاریخ اسم‌های آن‌ها بزرگ بوده است، قدرت داشتند اما این‌ها مغضوب علیهم هستند یعنی مورد غضب خدا قرار گرفتند و در رأس گمراهان هستند و ضالین را با خود به جهنم می‌برند. گمراهان کسانی هستند که تحت تأثیر رهبران دروغین، سیاستمداران و حقه‌بازان قدرت و زور و زر و تزویر قرار می­‌گیرند.

در طرف مقابل در رأس علمای ربانی قرار دارند که انعمت علیهم هستند یعنی کسانی که مورد لطف خداوند قرار گرفتند و کسانی که پیروان آن‌ها هستند، همان متعلمین علی سبیل النجاه نیز در همین مسیر قرار دارند.

هر فردی باید تکلیف خود را هر چه زودترمشخص کند و “هر کس که در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست” هر کس که در یکی از دو گروه اول نیست، جزء آن بدبخت‌ها است و حتماً هر انسانی در یکی از این چهار گروه قرار می­‌گیرد. مبادا انسان از نظر امیرالمؤمنین جزء آن افراد پست باشد.

معنای حقیقی انعمت علیهم

اگر این حرف شما را نمی‌لرزاند و نمی‌ترساند متأسفانه باید به شما گفت که قلب‌هایتان قسی شده چون خیلی مسئله خطرناک است! انسان باید از این مسئله بلرزد و بترسد و باید بکوشد که جزء گروه انعمت علیهم باشد. جزء کسانی باشد که خدا به آنها نعمت می‌دهد و راه آن این است که فرد در زمره متعلم علی سبیل النجاه قرار گیرد.

بعضی افراد اشتباها انعمت علیهم را به این تفسیر می‌­کنند که انسان از نظر شناسنامه­‌ای مسلمان و شیعه باشد. در صورتی که این‌گونه نیست، شیعه بودن مهم است اما شیعه واقعی و مسلمان واقعی بودن. متعلم علی سبیل النجاه شیوه شیعه حقیقی و مسلمان حقیقی بودن را توضیح می­‌دهد. مسلمان حقیقی و شیعه حقیقی کسی است که در مسیر نجات قرار دارد و نشانی آن این است که با انعمت علیهم ارتباط روحانی دارد که معنای کلی آن علمای ربانی هستند و در رأس علمای ربانی ائمه معصومین و انبیاء عظام و پیامبران الهی و اولیاء خاص خداوند قرار دارند.

اگر انسان همین روایات و همین مطالبی که ذکر شد در زندگی خود بگیرد و رها نکند و هرروز، هر هفته و هرماه چندین مرتبه آن را مرور کند و مواظب خود باشد که از این چارچوب خارج نشود، نجات پیدا می‌کند در غیر این صورت خدایی ناکرده در زندگی روزمره گم می‌شود و جزء همان همج الرعاع و مغضوب علیهم و ضالین قرار می­‌گیرد. گفت:

آمد شدن تو اندر این عالم چیست

 آمد مگسی پدید و ناپیدا شد[۱]

چگونه انسان می­تواند به عالم احاطه پیدا کند؟

در این دنیای بی‌نهایت، در این دنیای بسیار بزرگ هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی اگر دقت شود نه تنها زندگی من و شما، زندگی کل بشر یعنی از اول تاریخ بشر تا الان در مقابل کل عالم هستی مثل همین همج الرعاع است، آمدورفت! یعنی وجود انسان در برابر عمر میلیاردی کره زمین که چهار میلیارد سال تا الان است و چقدر هم بعداً خواهد بود در کل عالم هستی، مثل همان همج الرعاع هست که شب را نمی‌بیند یا روز را نمی‌بیند، همین‌قدر کم است. این دنیا این‌قدر پست و این‌قدر کوچک است و انسان چقدر در این دنیا ناچیز است!

البته همه این‌ها در صورتی است که انسان در مسیر صراط مستقیم نباشد، اما اگر در صراط مستقیم قرار گیرد تمام این عالم برای او هیچ می‌شود یعنی انسان که در این عالم هیچ هست اگر به مردان حق و به اولیاء خدا بپیوندد، مسئله برعکس می‌شود. این عالم با این عظمتش برای او مانند ذره­‌ای می‌­شود زیرا روح او بزرگ شده و وسعت می­یابد. در روایت آمده است که تمام عالم برای امیرالمؤمنین علی(ع) و اولیاء خدا در گوشه قلب آن‌ها جای می‌گیرد! یعنی آن‌قدر این روح بزرگ ‌شده است که تمام این عالم را در گوشه قلبش جای می­‌دهد، در روایت آمده است که تمام این عالم در کُنج قلب بنده خدا است.

دو تا مقایسه است بین عالم کبیر و عالم صغیر، بین عالم انسانی که وصل شده با عالم انسانی که جداشده است، انسانی که جدا شده همین است که ذکر شد، مانند آن کلیپی که کره زمین را نشان می‌دهد، سپس از آن فاصله می­گیرد و کره زمین مدام کوچک می‌شود تا حدی که دیگر در مقابل کهکشان‌ها غیب می­گردد. در علم نجوم گفته شده ستاره‌هایی وجود دارند که کل کهکشان راه شیری را می‌گیرند! این عالم همینقدر از نظر مکانی بزرگ است! ازنظر زمانی هم که ذکر شد زمان بی‌نهایت را اصلاً انسان نمی‌تواند تصور کند و انسان چقدر پست و چقدر کم هست در این عالم هستی! اما اگر وصل شود:

هر که با مردان حق پیوست عنوانی گرفت

 قطره چون واصل به دریا می‌شود دریا شود

اگر انسان به جریان الهی و جریان صراط مستقیم و به سلسله اولیاء الهی وصل شود و تحت نظر و عنایت آن‌ها قرار بگیرد، در حالت عادی یک موجودی بود که اصلاً به ‌حساب نمی‌آمد، اصلاً قابل ‌توجه نبود اما در این حالت برعکس می‌شود، تمام این عالم با تمام این بزرگیِ خود برعکس می‌شود!

یک ‌راه بسیار ساده وجود دارد برای این که این روح عظمت و احاطه پیدا کند بر تمام عالم هستی و طبق روایت تمام عالم هستی نتواند گوشه­‌ای از قلب مؤمن را اشغال کند، این‌قدر انسان گسترش معنوی و گسترش روحی پیدا می­‌کند. این راه ساده و ارزشمند وصل شدن به سلسله اولیاء بزرگ الهی است. راه بسیار ساده و کوچک که انسان می‌تواند با یک ‌لحظه برسد. بی‌جهت نبود که وقتی‌ خداوند با حضرت موسی صحبت می‌کرد حضرت موسی ناله کرد که “ربِّ کیف اصل الیک؟” خدایا مگر می‌شود من به تو برسم؟ مگر می‌شود من به تو وصل بشوم؟ خداوند متعال فرمود “قَصدُک لی وَصلُکَ الی” قصد کنی رسیدی. این قصد یک لحظه است، در یک لحظه یک موجودِ هیچ تبدیل می‌شود به یک موجودِ همه‌چیز و وجود پیدا می‌کند!

این ماجرای وصل شدن به سلسله اولیاء الهی است، این ماجرای وصل شدن یک قطره به دریا و اقیانوس بی‌نهایت الهی است و به امید روزی که همه انسان­‌ها در این مسیر قرار گیرند.


[۱] خیام

درباره ی n.majd

۲ دیدگاه

  1. فرانک جمالی

    با سلام. سخنرانی ۷ دیماه ۱۴۰۰ دانلود نمیشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *