بنابراین دو نوع علم وجود دارد؛ یک نوع علمی که برای انسان است و برای او کمال است و برای خدا کمال نیست. انسان خداوند را تسبیح و تقدیس میکند، تفاوتشان چیست؟ تفاوتشان در این است که در تسبیح صفات عیب و نقص را از خداوند دور میکنید و سلب میکنید. اما یک موقع هست که شما صفات کمالیه را از خدا میگیرید یک صفتی که منشأ کمال است مثل علم، اما کمال نسبی، برای مخلوق کمال است برای خدا کمال نیست. به عنوان مثال اگر انسان استاد خیلی خوبی داشته باشد که در طول زندگی همراهش باشد، این کمال است زیرا یک دارایی است و هرگاه کسی دارای چیزی بود یعنی یک کمالی دارد. اما همین داشتن استاد برای خدا نقص است پس آنگاه که یک صفت کمالی از خدا گرفته میشود، به آن میگویند تقدیس.
ادامه نوشته »عرفان مقربین سیر و سلوک را در بستر یقین میداند.۱۴۰۱/۰۳/۱۰
در سخنرانی این متن؛ مراتب یقین و رسیدن به یقین اولیه بهطور مختصر بیان شده است. هر مکتبی، برای رشد انسانها روی یک موضوعی کار میکنند؛ یکی روی تقوا، یک روی اخلاص، یکی روی عبادت و... عرفان روی یقین کار میکند، چون یقین اگر زیاد شود همه آنها همراهش میآید. همۀ آنها همراهش میآید. یقین اگر زیاد شود اخلاص میآید. یقین اگر زیاد شود عمل صالح میآید. یقین اگر زیاد شود ایمان میآید. یقین اگر زیاد شود تقوا میآید. این یقین خصلت مهمی است که ما در روایت داریم که میفرمایند: اول اسلام و بعد از اسلام، ایمان است و خداوند هیچچیز در بین بنی آدم کمتر از یقین پخش نکرده است. اگر یقین انسان زیاد شود؛ رشد روحی انسان به سرعت بالا میرود و انسانی که روحش رشد کرده است و حقیقتش متجلی شده است، این انسان به سنخیت با انسان کامل یا همان ولیالله اعظم سلامالله علیه، میرسد و مهمترین خصلتی که در این انسان ایجاد میشود، یقین است.
ادامه نوشته »عقل از مشکات الهی نور میگیرد ﴿یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ﴾
اتصال عقل جزئی به عقل کل، شرط نجات انسان است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: خداوند عزوجل عقل را آفرید یعنی بدون واسطه آن را خلق فرمود. بنابراین تنها عقل آفریده بدون واسطه خداوند است و بقیه ممکنات توسط عقل آفریده شدهاند. نخستین آفریده از روحانیان استزیرا روحانیان جواهری نورانی هستند که تعلق به اجسام ندارد و لذا تمامی انوار عقلی دارای یک حقیقت اند و تفاوتی بین آنها در ماهیت و عوارض آنها نیست بلکه تفاوت به جهت شدت و ضعف و کمال و نقص در اصل نور و وجود آنهاست. از آنجاییکه جانب راست جانب قوی تر است و جانب قوی تر در ترتیب موجودات آن مرتبه ایست که پس از مرتبه حق است پس هر موجودی در زنجیره اسباب، ذاتی نزدیک به خداست بنابراین او نسبت به موجود بعدی خود طرف راست می باشد، چون قوی تر و برتر است. مراد از عرش که تکیه گاه رحمان است همانند جوهری متوسط بین عالم عقل ثابت محض (خالص) و بین عالم تغیّر و تجدد میباشد؛ خواه این متغیرات نفوس باشند و یا اجسام، خداوند عقل را از نور ذات خود که آن نور عین ذات آفریده است، زیرا روحانیان تمامی از نور ذات او خلق شده اند..
ادامه نوشته »سالروز رحلت جانسوز امام خمینی (ره)
بخشی از سخنان مقام معظم رهبری مدظله العالی در ویدئو زیر:همه چیز از او رویید؛ در روزگاری همه چیز بود اما او نبود؛ همین ایران بود، همین قرآن بود،همین نهج البلاغه بود؛ همین فقه بود؛ همین ملت بود؛ اما او نبود؛بعد امام پدید آمد و قدم در صحنه گذاشت،مثل وجودی …
ادامه نوشته »عرفان مقربین: عشق از منظر عرفا، همان عقل دینی است
آن عقل و عشقی که عرفا معتقدند با هم تضاد دارند، همان عقل غیر دینی و عقل جزئی و دنیایی است. عقل کلی با عشق الهی هیچ مخالفتی ندارد بلکه تایید میکند، بلکه اصلاً خود آن عقل عشق است. عقل صراط مستقیم نیست بلکه عقل سراج و چراغ است و راه را به انسان نشان می دهد. انسان راه را از بیراه با عقل تشخیص می دهد اما حرکت باید از سوی انسان باشد. انسان باید به آن راهنمایی که عقل می کند عمل کند. عقل دینی است از اول تا آخر همراه سالک است، به یک معنا همان روح القدس است که در روایات آمده، یعنی عقل در مقام روح القدس، یا همان فروَهری که در تعالیم حضرت زرتشت آمده است و در شاهنامه این نور همراه هر کسی که هست او شاهِ شاهنامه است! شاهِ شاهنامه یعنی امام؛ در شاهنامه فردوسی شاه یعنی کسی که امام و خدای گونه است. فردوسی شاهنامه را از کتابهایی به نام خدای نامه در آورده است. کتابهایی که قبل از اسلام بوده و آن خدا یعنی کسی که خدای گونه است و به معنای الله نیست، بلکه به معنای کسی است که تجلی خدا است همان چیزی است که شیعه به آن امام می گوید
ادامه نوشته »