معماری
خانه / سخنرانی ها / متن سخنرانی / “نقش تقوا در سیروسلوک و عرفان عملی”

“نقش تقوا در سیروسلوک و عرفان عملی”

۱۴۰۲/۷/۱۸

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏‌ا‌لرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

نقش تقوا در سیروسلوک و عرفان عملی

اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:

  1. معنای تقوا
  2. انواع تقوا
  3. نقش تقوا در تربیت روح انسان
  4. تقوا در انسان‌های دورمانده از حقیقت
  5. تقوای الهی
  6. تاثیر خدمت خالصانه زیر نظر عالم ربانی بر تقویت تقوا
  7. جمع‌بندی

معنای تقوا

موضوع این جلسه، نقش تقوا در سیروسلوک و عرفان عملی است. تقوا به معنای کنترل نفس است و در فارسی، پرهیزکاری ترجمه شده است. معنای لفظی تقوا عبارت است از نگهداری، نگه‌داشتن و حفظ کردن و بیشتر به‌معنای کنترل، نظارت و مهار سرعت و حرکت است. بنابراین، معنای تقوا در حرکت و تلاش ظاهر می‌شود و به همین دلیل شاید پرهیزکاری، معنای کاملا درستی نباشد! پرهیزکار به این معناست که انسان کاری نکند و از اعمال ناشایست، پرهیز کند، درصورتیکه تقوا معنای بالاتری دارد. تقوا یعنی کنترل و مهار حرکت از انحراف به چپ و راست و سرعت بیش‌ازحد و نامناسب.

انواع تقوا

بنابراین تقوا در حرکت معنا پیدا می‌کند، ما دو نوع حرکت داریم؛ یکی تقوای پرهیز و دیگری تقوای ستیز. تقوای پرهیز یعنی انسان در خانه بنشیند، در جامعه حضورنداشته باشد و کاری نکند. درهمین رابطه، داستانی نقل شده که دو برادر بوده‌اند، یکی از دو برادر به برادر دیگر که با هدف پرهیزکار ماندن، بیرون از شهر و دور از جامعه در غاری اعتکاف کرده بود، گفت: چرا به میان مردم نمی‌آیی و گوشه‌نشینی اختیار کرده‌ای؟

چرا گفتم به شهر اندر نیایی                            که باری بندی از دل برگشایی

بگفت آنجا پریرویان نغزند                                چو گل بسیار شد پیلان بلغزند

برادرش پاسخ داد که در شهر، زیبارویان هستند و وقتی گل زیاد باشد فیل می‌لغزد یعنی وقتی من به شهر بیایم، چشمم به نامحرم می‌افتد و گناه می‌کنم ولی در این‌جا گوشه‌ای نشسته‌ام و نه نامحرمی است که چشمم به او بیفتد و نه گناهی انجام می‌دهم. به این پرهیز می‌گویند “تقوای پرهیز” یعنی انسان کنار بکشد و گوشه ای بنشیند، برادرش به او گفت که پرهیزکاری آن موقعی ارزشمند است که انسان در جامعه ظاهر و در معرض گناه واقع شود ولی گناه نکند که به این می‌گویند “تقوای ستیز”. وقتی انسان وارد میدان جهاد شود و با جامعه و مردم سروکار داشته باشد ولی مرتکب گناه و معصیت نشود، رفتارش ارزشمند است.

نقش تقوا در تربیت روح انسان

حال که معنای تقوا را بیان کردیم، سوال این است که تقوا چه نقشی در تربیت و ساخته شدن روح انسان دارد؟! امروزه فرهنگ مسلط بر جامعه ما متأسفانه متأثر از فرهنگ غربی و آموزش‌وپرورش غربی است که از زمان طاغوت در جامعه ما رخنه کرده و هنوز هم ادامه دارد. یکی از موضوعاتی که خیلی به آن اهمیت می‌دهند، این است که بگذارید بچه‌ها و جوانان، هر چیزی را که خودشان دوست دارند انتخاب کنند و راحت و آزاد باشند و می‌گویند اگر جلوی جوانان را بگیرید و مدام آن‌ها را نهی کنید و برای آنها باید و نباید تعیین کنید، عقده‌ای می‌شوند و وقتی عقده‌ای شدند بعدا که آزاد شوند برای‌ از بین بردن عقده‌های خود، مرتکب لاابالی‌گری می‌شوند و به‌طرف گناه می‌روند بنابراین برای‌اینکه بچه‌ها در سنین بزرگسالی یله و عقده‌ای نشوند و به‌طرف گناه نروند، جوانان را در فشار قرار ندهید و آن‌ها را مدام نهی نکنید! طبیعتا، این حرف، اشتباه است و این فرهنگ از غرب آمده‌ است و نتیجه‌ای که برای خودشان داشته است، از هم گسیختگی و بی‌بند و باری و یله بودن است که به‌زودی زود شاهد اثرات آن خواهند بود هرچند همین الان نیز اثرات آن در جوامعشان هویداست و دچار بلاهای شناخته‌ و ناشناخته مانند انواع و اقسام بلاهای اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی، بهداشتی ‌و جسمی شده‌اند. درحالی‌که در اسلام این‌چنین نیست بلکه برای تربیت انسان‌ها اعم از کودکان و نوجوانان، هم قرآن و هم پیامبر عظیم‌الشأن و ائمه معصومین دستوراتی داده‌اند ‌که با عمل به آن‌ها، بچه نه گرفتار عقده‌ها شده و نه یله و رها می‌شود. می‌فرمایند: اگر بچه‌ها یاد بگیرند و بفهمند که تقوا چیست و فلسفه و حکمت تقوا را بفهمند خودشان کنترل نفس را یاد می‌گیرند و عقده‌ای هم نمی‌شوند.

تقوا، انرژی‌های ارزشمند را در روح انسان کنترل و به سمتی هدایت می‌کند که در جایی‌که باید استفاده شوند و ابعاد روحی انسان را تقویت کنند. به عنوان یک مثال درباره تقوا، یک ماشین در حال حرکت را فرض کنید، اگر راننده بتواند ماشین را طوری کنترل کند که دچار انحراف به چپ و راست نشده، سرعت مطمئنه داشته باشد و تصادف نکند، می‌شود تقوا، بنابراین تقوا یعنی مهار حرکت یا مثلا فرض کنید، آب‌ جویی در جریان است و باغبان‌ها و افرادی که مزارع را آبیاری می‌کنند، جلوی آن را می‌گیرند و یک راه دیگری باز می‌کنند و به آن جهت می‌دهند تا این آب در یک مسیر و کانال دیگری، حرکت کرده و درخت‌ها، نهال‌ها، شالیزارها و مزرعه را آبیاری کند و از هدر رفتن آن جلوگیری شود. تقوا نیز به همین صورت است، تقوا یعنی کنترل و مهار کردن آب در حال حرکت و استفاده صحیح از آن.

اگر انسان، نیرو، انرژی و انگیزه‌ سوق‌دهنده به سمت گناه، لذت نامشروع و لذت مخالف با شرع را کنترل نکند، دچار مصائب و عواقب بد خواهد شد، بنابراین این نیرو باید کنترل شود که این مهم، با داشتن تقوا میسر می‌شود.

این نیرو مثل همان آب است، وقتی‌ انسان، نفس خود را در مقابل گناه کنترل کند یا به عبارتی اگر شخص بتواند این انرژی که می‌خواهد او را به گناه بکشد و او را تحت فشار قرار ‌دهد را کنترل کند و آن را در راه گناه صرف نکند، این انرژی در روح او، کمالی را ایجاد می‌کند، اثر مثبتی را در روح او می‌گذارد و روح او را رشد می‌دهد و تقویت می‌کند.

کسی که تقوا دارد و می‌تواند نفس خودش را مهار کند، به قدرتی دست پیدا می‌کند که این قدرت به‌مرور زمان باعث می‌شود که ابعاد روحی او رشد کرده و دارای روح قوی شود، روحی که نتیجه آن را در دنیا، برزخ و در آخرت خواهد دید. مثلاً فرض بفرمایید من به غذای حرامی، میل دارم، مثلا گرسنه هستم و ضعف کردم و غذای خوش‌مزه برای من آورده شده که این غذا شرعاً اشکال و شبهه دارد یا مثلا نگاه کردن به یک منظره‌ای که حرام است و من تمایل به نگاه کردن دارم یا این‌که در جلسه‌ای، غیبت یا تهمت یا اهانت به دین اتفاق میفتد ولی من دوست دارم در آن جلسه بنشینم وحرف بزنم وحرف بشنوم، همه این‌ها نیرو و میلی در انسان‌ است که اگر آن را کنترل کند و آن غذا را نخورد یا آن منظره را نگاه نکند (که اگر غذا را می‌خورد یا به طرف آن گناه می‌رفت، در آن لحظه به ظاهر آرامشی پیدا می ‌کرد یا لذتی می‌برد)، این کنترل انرژی و داشتن تقوا مانند همان آبی است که قرار بود هدر برود ولی هدر نرفته و بجای آن در روح و ضمیر و نفس شخص، اثری می‌گذارد. این اثر دو حالت دارد: گاهی کنترل کردن به‌خاطر موانع خارجی است که این‌جا بقول روان‌شناسان فرد دچار عقده می‌شود اما اگر انگیزه کنترل، یک معنا و مفهوم مقدس باشد، یعنی این کنترل به‌خاطر خدا باشد یا به‌خاطر دین باشد یا به‌خاطر احترام به پدر و مادر باشد یا به‌خاطر تعهد به وفایی که کرده و به‌خاطر انسانیت باشد دیگر منجر به عقده نمی‌شود بلکه منجر به یک انرژی می‌شود که روح را کامل می‌کند و درست مانند همان آب می‌رود و بذرهای نهان‌ موجود در روح انسان را کامل کرده و شکوفا می‌کند، این می‌شود تقوا و اثر تقوا.

تقوا در انسان‌های دورمانده از حقیقت

بنده این جلسه قصد ندارم وارد بحث مفصلی درباره تقوا بشوم، آیات و روایات مرتبط با آن را بخوانم و ابعاد روانی آن را بگویم، صرفا مقدمه‌ای را عرض کردم تا مسئله‌ای که در سیروسلوک مفید است، بیان کنم. برخی سوال می‌پرسند که آیا افرادی که در کشوری هستند که اصلاً اسلام به گوش آن‌ها نخورده است، مانند قبائل بدوی در یک جزیره‌ دورافتاده یا در جنگل‌های آمازون که خبری از دین ندارند و اسلام را نمی‌شناسند، آیا این افراد به جهنم می‌روند؟ این‌ها دو حالت دارند: بالاخره این افراد، یک دین و مذهبی دارند یا حداقل اگر در یک قبیله زندگی می‌کنند آن قبیله قوانینی دارد، مثلاً نباید دروغ بگویند، نباید دزدی کنند، نباید به مال دیگران دست‌‌درازی کنند، باید کار منظم داشته باشند، اگر هر فردی ازین افراد نه‌خاطر اینکه اگر دزدی کند شخصی او را می‌بیند و می‌زند، پرهیز می‌کند، بلکه اگر هیچ شخصی هم نباشد و راه برای دزدی هموار باشد، به‌خاطر احترام به مقررات و مقدسات یا دین و مذهب خود، خود را در مقابل این اعمال کنترل کند، از نظر خداوند تقوای این فرد، پذیرفته شده و او بهشتی خواهد زیرا تقوایی است که او نه به‌خاطر دنیا و نه به‌خاطر ترس از کسی بلکه به‌خاطر احترام به‌ مقدسات و قوانین جامعه خود، این کار را کرده، اما اگر اسلام به او رسیده باشد ولی تحقیق نکرده باشد تا اسلام را بشناسد این فرد، فردای قیامت مسئول است و اهل عذاب خواهد بود.

بنابراین چنانچه اسلام و دین حق به شخصی نرسیده یا اگر هم رسیده دقیق نرسیده و صرفا شنیده که دینی به اسم اسلام هست ولی به آن دسترسی ندارد، اگر این‌ شخص تقوا داشته باشد و این تقوا به‌خاطر قوانین و مقدسات تعریف شده در محدوده خودش باشد، اهل تقوای الهی است.

تقوای الهی

تقوای الهی نجات دهنده است نه هر تقوایی، البته هر نوع تقوایی، روح انسان را قوی می‌کند. وقتی انسان با نفس خود مبارزه می‌کند و خواهش‌ها و امیال نفسانی خود را کنترل و مهار می‌کند، تحت تاثیر این رفتار، عقل، روح و اراده او قوی می‌شود و اثرات خوبی برایش دارد. در قرآن می‌فرماید: “اِتَّقُوالله” یعنی خدا را در نظر داشته باشید و تقوا پیشه کنید، این تقوا که به‌خاطر یک امر معنوی و مقدس است، تقوای ‌الهی (“اِتَّقُوالله”) نامیده می‌شود و آثار آن خیلی زیاد است. این تقوا علاوه بر این‌که روح و اراده انسان را خیلی قوی می‌کند، آثار معنوی دیگری هم دارد که هم در دنیا، هم در برزخ و هم در آخرت برای او مفید، کارساز و نجات‌دهنده است.

تاثیر خدمت خالصانه زیر نظر عالم ربانی بر تقویت تقوا

زمینه‌ای فراهم شد تا از دیگر آثار خدمت و عبادت انسان زیر نظر یک ولی از اولیاء ‌خدا صحبت کنیم. همانطور که در جلسات قبل نیز بیان شد، بزرگ‌ترین عامل گناه و معصیت، حب دنیا، دنیا دوستی، حب نفس و منیّت است “حُبُّ‌الدُّنیا رَاسُ کُلِّ الخَطیئه.”[۱] این عوامل را فقط با عشق و خدمت مخلصانه می‌توان کنترل کرد زیرا در خدمت مخلصانه، انسان منیّت خود را کنار می‌گذارد. اگر شما خدمت کنید اما زیر نظر ولیّ‌ خدا نباشد نمی‌توانید تشخیص دهید که این خدمت برای ارضای منیّت است یا برای رضایت خدا؟ بسیاری از افراد برای ارضای منیّت خود خدمت می‌کنند، مثلا یک فرد ممکن است بیمارستان، مدرسه یا خیریه بسازد تا خود را راضی کند یا مثلا فردی نماز نمی‌خواند ولی روز عاشورا نذری می‌دهد، ولایت را قبول ندارد ولی بیمارستان یا مدرسه می‌سازد. این‌ کارها برای ارضای منیّت است زیرا اگر برای خدا بود، دستورات مهم خدا را هم قبول می‌کرد مثلا نماز می‌خواند، عبادت می‌کرد و ولایت الهی را می‌پذیرفت. این فرد چون نماز نمی‌خواند، روزه نمی‌گیرد و … برای این‌که وجدان خود را آرام کند این کارها را انجام می‌دهد، مثلاً فقط روزعاشورا خرجی می‌دهد یا به یک خیریه‌ کمک می‌کند و خیال می‌کند که تمام شد و اهل نجات شد و می‌گوید من از دیوار مردم بالا نرفتم، به ناموس مردم هم نگاه نکردم و کمک هم کردم، پس جای من خیلی خوب است. در قرآن هم از زبان شخصی که کافر شده است، می‌فرماید: «وَ لَئن رُدِدتُ اِلَی رَبِّی»[۲] اگر روز قیامتی هم باشد و من به آن دنیا بروم، می‌دانم که باز هم جای من خوب است، چون الحمدللَّه در دنیا کار خیر کرده‌ام، به ناموس کسی هم نگاه نکرده و از دیوار کسی هم بالا نرفته‌ام. درصورتیکه دینِ کامل، خدمت کامل و داشتن تقوای‌الهی نجات‌‌بخش است.

حال می‌توان دریافت، چرا مسلمان رساله‌ای اهل نجات است؟ چون می‌گوید من منیّت ندارم و به هر چه که مرجعم گفته، عمل می‌کنم، اگر به خود من بود شاید دلم نمی‌خواست که خمس بدهم ولی چون مرجع ‌تقلیدم گفته است که به این مال، خمس تعلق می‌گیرد خمس می‌دهم یا چون مرجع تقلید من گفته است که مثلا دراین شرایط، نماز را این‌گونه بخوان، می‌خوانم، این فرد تسلیم است و خود را به یک ولی از اولیاء خدا سپرده به همین دلیل، منیّت او از بین می‌‌رود و قدرت تقوای او زیاد می‌شود.

جمع‌بندی

آنچه در این جلسه بیان کردیم کلیات بود ولی شما خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل. اگر خود شما نیز تفکر کنید، موارد و مثال‌های زیادی پیدا می‌کنید. دراینجا لازم است مجددا یادآوری کنیم که فایده خدمت زیر نظر اولیاء خداوند، این است که تقوای انسان را الهی کرده و قدرت آن را چندین برابر می‌کند بطوریکه روح انسان را تربیت می‌کند. لذا در قرآن می‌فرماید اِتَّقُوالله، تقوای الهی.

امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه مکررا درباره تقوا صحبت کرده‌اند، در واقع لازم است، امام‌ جماعت یا امام جمعه درخطبه خود، قاضی در حکم خود، و کلا هر فردی قبل از هر چیزی به تقوا سفارش کند. کدام تقوا؟ تقوای الهی، نه این‌که فقط جلوی خود را بگیریم که گناه نکنیم، بلکه گناه نکنیم به‌خاطر خدا نه به‌خاطر منیّت خود یا کار خوب انجام بدهیم نه به‌خاطر منیّت خود بلکه به‌خاطر خدا. در این صورت است که تأثیر بسزایی دارد. خطبه متقین را در نهج‌البلاغه بخوانید و ببینید وقتی انسان تقوای الهی داشته باشد به چه مقام‌های والایی می‌رسد. خداوند را قسم می‌دهیم به‌حق متقین و به حق اولیاء و مقربین خود، دعاهای همه دوستان را به شرف اجابت برساند، با آرزوی موفقیت علمای اسلام، مسلمان‌ها، مجاهدین وسلامتی شما با صلوات بر محمّد وآل محمّد.


[۱] . کافی ج۲ ص۱۳۰

[۲] . سوره کهف، آیه۳۶

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *