بخش اول
علوم عینی و انتزاعی :
گاهی تقسیم بندی بر اساس موضوع انجام می شود:
مثلاً تقسیم علوم به عینی و انتزاعی .
علوم عینی مانند ستاره شناسی ، نجوم ، علوم تجربی ، روانشناسی و جامعه شناسی و …
علوم انتزاعی مانند علم منطق و ریاضی و . . .
انتزاعی یعنی : آن چیزی که موضوع است و روی آن کار می شود. مانند علم ریاضی که با اعداد سرو کار دارد . علوم عینی از ماده است. معمولا اکثر علوم می توانند به مرز عینی برسند و در دسته نیمه انتزاعی قرار بگیرند . مثلا مکانیک از ماده است و چیزی است که درباره آن بحث می شود . منتها قوانینی که بر آن وضع می شود قوانین ریاضی و کمیتی است . مکانیک حرکت ماده است و حرکت ماده را با کمیت حساب می کنند . حرکت و شتاب قواعد ریاضی است و با کمیت سراغ ماده می رویم که کمیت انتزاعی است . علم مکانیک حرکت و شتاب است یعنی در این کمیت زمانی ، کمیت مکانی را طی کرده است و به غیر از لسان کمیت به هیچ طریق دیگر نمی توان آن را تعریف کرد.
اما در علوم انسانی کمیت نقش اساسی ندارد بلکه وسیله ای برای فهم بهتر است . مثلا محبت با کمیت بیان نمی شود اما اگر این محبت را بخواهیم تفهیم کنیم ابتدا باید آن را تبدیل به کمیت کنیم و جدای از حرکت است که حتما باید با کمیت فهمانده شود . پس کمیت روشی برای درک بهتراست.
علوم نظری و عملی :
مثلا زمانیکه در مورد مسائل اعتقادی بحث می شود این را علوم نظری گویند و با عمل کاری ندارد و فقط بحث بر روی مسائل اعتقادی یا اخلاقی است و در انتها هم به نتایجی می رسند .
اما علوم عملی آن چیزی است که در عمل باید پیاده شود و علوم فراگرفته شده را بایستی در عمل انجام داد. مثلا در جامعه شناسی عملی و نظری : در جامعه شناسی نظری بحث می شود که انسان ها در جامعه چگونه نیازهای خود را برطرف می کنند و چگونه به امری گرایش پیدا می کنند . یک اخلاق چگونه در یک جامعه پدید می آید و چطور گسترش پیدا می کند و ممکن هم است که این ها مورد استفاده قرار بگیرد یا مورد استفاده نداشته باشد . اما در جامعه شناسی عملی فرد آمار می گیرد و براساس درصدها می سنجد.
یا در روانشناسی نظری : عوامل ایجاد حسادت یا عقده روانی و . . . مورد بررسی قرار می گیرد . اما در روانشناسی عملی تستی تهیه می شود و فرد مورد نظر را بر اساس آن می سنجند و بعد نتیجه گیری می کنند.
علوم آلی و اصالی :
گاهی یک علمی آلت است و یک علمی اصل است . مثلا منطق علم آلی است انسان منطق را برای فلسفه یاد می گیرد . جبر را برای حساب فرا می گیرد . این علم را یاد می گیرد تا بتواند وارد علم دیگری شود.
ادامه دارد…