حکمت
حکمت؛ به معنی گفتار و کردارِ موافقِ با حق و حقیقت است، واژه حکمت در قرآن به دفعات تکرار شده و خداوند قرآن را کتاب حکیم می نامد. عرفان نظری و عملی از نظر قرآن یکی است و آن را حکمت می نامد. حکمت با خود هم علم می آورد هم روح را تقویت می کند، وقتی روح تقویت شود در عین آگاهی پیدا کردن عامل به دانسته های خود می شویم.
حکمت قرآنی علمی است که همراه آن کمال نفسانی می آید، وقتی کمال نفسانی آمد انسان عامل هم می شود. وقتی روح کامل شد هم علم است و هم عمل. اگر علم کسب کنیم و اهل عمل نباشیم بیانگر آن است که روح ما کامل نشده است و تنها اطلاعات علمی ما زیاد شده، ولی گاهی می خواهیم عمل کنیم ولی علمی نداریم.
با توجه به روحیه تنوع طلبی انسان، اگر در بهشت یکنواختی قرار گیرد برای او حکم زندان پیدا می کند؟
آیا اگر در کنار محبوب حقیقی قرار گیرد باز هم زندانی است برای او ؟
با محبوب حقیقی قطعا این گونه نیست. محبوب مجازی است که یکنواخت می شود برای ما، محبوب حقیقی چون خود محبوب حقیقی تجدد و تَسَرُم هست. شما وقتی با خدا یید با بی نهایت هستید، انسان خسته نمی شود چون خودش هم بی نهایت شده و تکرار ناپذیر است. در محبوب مجازی هم بگویند شما این فرد را می خواستی بیا کنار او باش تا ابد، خسته می شوید.
در داستانی از دفتر مثنوی مولوی آمده که کنیز پادشاهی عاشق زرگری شده و از عشق او روز به روز بیمارتر می شود و داروی طبیبان حال او را بدتر می کرده تا پیر حکیمی را بر بالین او می آورند و حکیم می فهمد روح او بیمار است نه جسمش، حکیم تجویز می کند که او را در کنار معشوقش قرار دهید بهبودی می یابد و چه بسا بعد مدتی برای او عادی و تکراری شود و چه بسا تنفر یابد. که این سرانجام عشق های مجازی است.
عشق هایی که از پی رنگی بُوَد عشق نَبوَد عاقبت ننگی بُود
اهل بیت محبوبان حقیقی هستند که تکرار ناپذیرند و یا کتاب قرآن که در هر ارتباط و هر زمانی تجلی نوی دارد و تکرار و یکنواختی در آن راه ندارد.
هر نفس نو می شود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا عمر همچون جوی نونو می رسد مستمری می نماید در جسد
لذا انسان در عالمی است که هر لحظه شرف و شادی به او می رسد چون آن معشوق ابدی، بی نهایت است. مصداق حکمت اللهی حضرت زهرا سلام الله علیهاست که کوثر اند. و جمیع مصادیق حکمت در دنیای محدود جای گزین نمی شود.
اما اگر تصور کنیم بخشی از آن حکمت هم در دنیا نیست؛ اشتباه است. چنانکه در قرآن آمده: “و لقد آتینا لقمان الحکمه “ (سوره لقمان آیه ۱۲) به لقمان حکمت دادیم و پیامبر اکرم آمده اند و به ما حکمت داده اند ” هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم “( سوره جمعه آیه ۲) و یا داریم “یؤتیِ الحکمه مَن یشاء…..”(سوره بقره آیه۲۶۸) خداوند
حکمت را به هر کس که بخواهد می دهد و “و من یؤتَ الحکمه فَقَد اُتِیَ خَیراً کثیراً “کسی که به او حکمت داده شده به خیر کثیر رسیده است.
در نظام آفرینش هر گاه نیازی وجود داشته باشد نشانگر آن است که مطلوب در خارج و جود دارد. چنانکه برای اثبات یک شیء راه های مختلفی وجود دارد یکی از راه های اثبات وجود شیء، این است که نیاز به آن شیء در یک موجودی باشد.
همین که خدا در ما نیازش را قرار داده معلوم می شود این مطلوب در عالم وجود دارد خداوند نمی آید در انسان یک نیازی قرار دهد ولی ان مطلوب را در عالم خارج ایجاد نکند، مثلا بچه وقتی می خواهد به دنیا بیاید نیاز به شیر دارد؛ خداوند عالم هستی را به گونه ای خلق کرده که در تمام موجودات اینگونه است قبل از اینکه طفل متولد شود نیازش را خداوند درون سینه مادر قرار می دهد خداوند اگر موجودی را نیازمند خلق می کند شی مورد نیاز او را قبلا در دنیا ایجاد می کند. و این امر به این مفهوم که بگوییم ما هر چه را دلمان بخواهد در عالم خارج وجود دارد، نیست مثلا دوست دارم قالیچه پرنده داشته باشم در حالی که در عالم خارج قالیچه پرنده وجود ندارد. معروف است که حضرت سلیمان قالیچه ای داشته اند که به روی ان نشسته و پرواز می کرده اند که این امر در داستان ها امده است یا دلمان می خواهد دستگاهی داشته مرتباً پول چاپ کند مثل کت جادویی.
پس تنها نیازهای فطری در بیرون پاسخی دارد هر گاه در فطرت انسان نیازی قرار داده شد معلوم است که مطلوب یا شیء مورد نیاز را خدا در عالم بیرون قرار داده است. فرق نیاز فطری و نیاز غیر فطری با توجه به مثال های بالا این نیازها فطری نیست بلکه کاذب و توهمی است مانند قالیچه حضرت سلیمان و جیب جادویی.
چگونه می توان فهمید که نیازی فطری است؟ همه افراد بشر در طول تاریخ در هر زمان و مکان و شرایطی به آن نیاز را احساس می کنند این نشان می دهد که آن نیاز فطری است. یعنی خداوند در فطرت انسان قرار داده از جمله انسان ها در طول تاریخ و در همه زمانها معتقد به یک علمی بودند که ان علم با این علوم معمولی فرق می کند.