۱۲/۰۴/۱۴۰۳
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
- خداوند علت بعید نیست
- اولیای خداوند منشأ رحمت هستند
- معنی شفاعت
- ادعای دروغین ولایت و عواقب آن
- حقیقت ولایت
- احزاب سیاسی
- مردم و انتخابات
- کاندیدای جاهطلب
- پُست در نگاه امیر
- شرایط انتخاب امام جماعت
- انتخاب اصلح
- خداوند علت بعید نیست
- حسن ختام جلسه
خداوند متعال وقتی رحمتش را به طرف بندگانش سرازیر میکند؛ این رحمت الهی، توجه الهی از کانال اولیا و از کانال آن اسباب به انسان میرسد و همانطور عذاب و عقاب گناهان از طریق سلسله علتالعلل به بندگان میرسد یعنی هم رحمت و هم غضب الهی با طی سلسله مراتبی توسط یک عللی و معدّاتی به انسان میرسد. ولی خداوند در طول این علل نیست؛ یعنی خدا علتالعلل هست ولی علت اول در مقابل علت دوم نیست! یعنی اینچنین نیست که اول علت رحمت خدا باشد بعد از خدا علت دوم بعد و علت سوم تا برسد به آخرین علتی که منشأ یک اتفاقی است که به وقوع میرسد و خداوند علت بعید نیست که این عوامل علت قریب باشد، علت نزدیک باشد نه اینچنین نیست، خداوند علتی است که در طول همه اینها است، نسبت خداوند به این عللی که باعث میشود یک اتفاق بیفتد و یا یک رحمتی به انسان برسد و یا یک غضبی، یک نتیجه گناهی به انسان برسد علت خداوند، علت بعید نیست. بلکه خداوند در طول همه اینها علت است و اینها مظاهر علت خداوند هستند، مظاهر علیت خداوند هستند، مظاهر علیت رحمت و غضب الهی هستند.
فرض بفرمایید این چراغی که روشن میشود؛ کلید اولش در کارخانه برق خورده میشود، کلید دومش در قسمتی که وارد شهر میشود، کلید سوم آنجایی خورده میشود که وارد منطقه میشود، کلید چهارم آنجاییکه وارد ناحیه میشود و تا جاییکه به درب منزل میرسد و در آخر آنجایی که با یک کلید برق روشن میشود اینها یک علت و عللی هستند به این کلیدی که میزنیم میگوییم علت قریبه یعنی علت نزدیک و به آن کلیدی که در کارخانهی برق است میگوییم علت غریبه یعنی از هم دورتر است.
خداوند اینچنین نیست که آن علت بعید باشد یا مثل حوادثی که اینجا پیش میآید ما مریض میشویم تصادف میکنیم یا دچار مشکلاتی میشویم اینها علت نزدیک باشند و خداوند آن علت اول باشد در آسمانها! نه اینچنین نیست، خداوند در طول همه اینها حاضر است و اینها مظاهر علیت و مظاهر رحمت یا عذاب الهی هستند. اینها را قبلاً گفتهایم و بحث مفصل و دقیقش در فلسفه و عرفان بیان میشود.
اولیای خداوند منشأ رحمت هستند
آن چیزی که میخواهیم بگوییم این است که اولیای خداوند که در طول این علیتها واقع شدهاند اینها منشأ رحمت میشود. یعنی رحمت الهی درعینحال که بشما میرسد بدون واسطه، درعینحال مظاهرش اولیای خداوند هستند. خب آنجا علت قریب و علت بعید هست. مثلا علت اول همه نعمتها ولیالله اعظم است و علت اول و اولین علت درطول عذاب و غضب الهی چه کسی است؟ شیطان! آنجا اینچنین است. لذا فرض بفرمایید وقتی عذاب به قوم فرعون نازل میشود اول به چه کسی نازل میشود. قبلاز اینکه به قوم فرعون وارد شود به خود فرعون وارد می شود «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ»[۱] فرعون اولین کسی است که وارد عذاب میشود، چون او رهبرش است. همانطور که از طریق او عذاب به دیگران نازل میشود وقتیکه عذاب از طریق او پخش میشود بین مریدان و قومش نتیجه میگیریم که درد او از همه بیشتر است، چون عذاب به او میرسد و از او پخش میشود بین مریدانش بنابراین فرعون از شاگردانش و تابعان خودش بیشتر زجر میکشد و عذاب میکشد. همینطور هم در رحمت است؛ رحمت اول به اولیای خدا میرسد و بعد به اولیای پایینتر، لذا آن کسی که بالاتر است در بُعد رحمت هم بیشتر به او میرسد و ما هرچه خود را در این درجه ولایت بالاتر ببریم در درجات بهشت بالاتر رفتهایم و بهجایی میرسیم که دیگر به ما نمیگویند شما در درجات بهشت هستید. نمیفرماید لَهُمْ دَرَجاتٌ میفرماید: هُمْ دَرَجَات و یعنی اینها در خودشان بهشت هستند نه اینکه بهشت برای آنها است اینها میتوانند در خودشان بهشت باشند. (اینها همه مقدمه است).
معنی شفاعت
سوالی شده که وقتیکه شما در مسیر ولایت قرار میگیرید ولیِّ خدا یک چتر حمایتی به روی شما باز میکند و گناهان شما را درواقع تحت پوشش قرار میدهد و محافظت میکند از گناهان شما، این میشود شفاعت. همانطور که رحمت به شماها از طریق ولی خدا میرسد عذاب هم که میرسد از طریق شیطان میرسد. اینجا ولی خدا بهعنوان چتر حمایتی در مقابل شما قرار میگیرد و عذاب و مصیبتی که میخواهد بر شما نازل شود او جلویش را میگیرد و ولی خدا آن عذاب را میگیرد، آن گناه را میگیرد و در نتیجه آن گناه را میگیرد و میدهد به ولی بالاتر از خودش و همینطور میرود تا به خدا میرسد و چون خداوند دچار عذاب نمیشود و منزه از این است که دچار درد و ناراحتی و عذاب شود، آنجا این عذابها تبدیل به رحمت میشود.
بنابراین وقتی انسان در مسیر ولایت قرار میگیرد یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ»[۲] وقتی به اینجا میرسد توبه میکند و پاک میشود گناهان او تبدیل میشود به حسنات. یعنی تبدیل و تغییر و تحول در نتایج اعمال کار اولیای خدا است. در عرفان هند میگویند گورو یا پیر( تعبیر آنها از ولی خدا) که آواتار هست یعنی مظهر خداوند هست، او کار ما را میگیرد، کارمای شما را میگیرد؛ یعنی کاری میکند که این عکسالعمل گناه به شما نرسد، چتر حمایتی قرار میدهد و این حرف، حرف درستی است که در عرفان هند مطرح شد(البته نه در این کلاسها و مزخرفاتی که این شیاطین درست کردهاند) در اوپانیشادها اینچنین مطرح شده است و حرف درستی هم هست. در آنجا مطرح شده که گورو ها مظاهر لطف الهی هستند و کارما و کفاره گناهان بندگانی که در مسیر ولایت هستند را میگیرند و تنها کسانی که از این چرخهی به قول آنها تناسخ و دریای سامسارا و به قول ما از این چرخه گناه و کفاره گناهان نجات پیدا میکنند کسانی هستند که وصل شدهاند به ولایت الهی. این مفاهیم و کلمات یکی است در اوپانیشادها کتابهای سطح بالای عرفان هند که البته تحریفشده است ولی قسمتهایی که تحریف نشده است به این مسئله اشاره میکند. این مطالبی که اشاره کردم به این دلیل است که این روزها شماها این مطالب را زیاد میشنوید؛ کارما، چاکراه که این چاکراه حرف بیخودی است و این چیزی که اینها میگویند به این صورت نیست. کارما همان کفاره است. منتها اینها تحریفشده است تحریف شدهاند به تناسخ و به حرفهای غلطی که نتیجهاش همین انحرافات است.
خب خداوند میفرماید که اولیای خدا چتر حمایتی دارند ما بههمین چتر حمایتی در تعاریف قرآنی میگوییم شفاعت شفیع یعنی کسی که میآید نمیگذارد عذاب به آن مشفوع له یعنی کسی که مورد شفاعت قرار میگیرد برسد. وقتی ما میگوییم یا یَا وَجِیهَهً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّهِ؛ یعنی نگذار آن عواقب گناهان به ما برسد، به ما کمک کن، نجاتمان بده و اولیای خداوند میتوانند این کار را انجام دهند.
ادعای دروغین ولایت و عواقب آن
اگر کسی ولی خدا نباشد و به دروغ ادعای ولایت کند؛ یعنی بگوید من ولی خدا هستم، به من الهام میشود، من با امام زمان در ارتباط هستم… مثل مدعیان دروغین که همیشه هستند در همین زمان ما هم هستند مدعیان دروغین ولایت که بدون هیچگونه حجتی میگویند ما با امام زمان ارتباط داریم و با خدا ارتباط داریم و بعد که میپرسیم شما پیش چه کسی تربیت شدهای و زیر نظر کدام ولی خدا هستید؟ میگویند ما خودمان به این مرحله رسیدهایم! اینها مدعیان هستند. خب اینها چه بلایی بر سرشان میآید؟ اینها چون ادعای ولایت میکنند و ولی خدا نیستند؛ عذابی که به بندههای منحرف شده میرسد اول به همان مدعیان دروغین میرسد و بعد به افرادی که توسط آنها گمراه شدند میرسد. لذا استادمان میفرمود که کسانی که دستور اخلاقی صادر میکنند اگر وصل نباشند باید بدانند که هر کس به آن دستور عمل میکند گناهش اول میرود سراغ اینها کسی که ادعای استادی میکند، ادعای پیری میکند، ادعای ولایت میکند و ولّی خدا نباشد ادعا کند، همانطوری که اگر واقعاً ولّی خدا باشد اول رحمت به او میرسد بعد به پیروانش میرسد اگر دروغین باشد عذاب هم اول به او میرسد و بعد به بقیه میرسد. منتها اینها این را نمیدانند دلشان خوش است به این دروغ دنیایی که یک کاسبی راه بیندازند نمیدانند که آن طرف ادعا کردهاند که ما از طرف خداوند هستیم کسانی که ادعا میکنند بهاصطلاح مدعیان دروغین از تعداد پیامبران بیشتر است، کمتر نیست و صد و بیست و چهار هزار پیامبر داشتیم صدها برابر این مدعی داشتیم که ما با خدا هستیم و افراد را دور خودشان جمع میکردند. میگویند: در زمان یکی از پیامبران یک شخصی ادعا کرد که من با خدا ارتباط دارم به من وحی میشود، القا میشود و یک سری کارهایی میتوانست انجام دهد مانند مریض شفا دادن، یا از چیزهای غیب اطلاع میداد و گاهی اوقات درست هم درمیآمد و توسط نیروهای شیطانی به یک جایی رسیده بود. مردم عوام مردم نادان که ملاک ولایت را نمیتوانند تشخیص دهند تحت تأثیر این قدرتها قرار میگرفتند و گمراه میشدند، این مدتی بود تا با پیامبر آن زمان آشنا شد و تحت تأثیر آن پیامبر فهمید که کارش اشتباه است و گفت من اشتباه کردم چهکار کنم! گفت تنها راهش این است که بروید آن کسانی که گمراه کردهاید به آنها اطلاع دهید و آنها را هدایت کنید. آن شخص رفت و اعلام کرد که آقا ما تا الان ادعا میکردم با خدا ارتباط دارم، ادعا میکردم عالم ربانی هستم همه آنها دروغ بود فقط بهخاطر اینکه چند کار بلد بودم و شما هم ساده بودی به من اعتماد پیدا کردید، ولی من با خدا ارتباط ندارم و ولایت الهی ندارم و واقعیت را عنوان کرد. خب یک عده فهمیدند و دست برداشتند ولی یک عده گفتند نه این دارد تواضع میکند هر چه گفت و من آن شخص نیستم من دروغ گفتم اشتباه کردم ولی یک عده قبول نکردند! بعد آمد پیش پیامبر خدا و گفت من این کار را کردم یک عدهای فهمیدند ولی یک عدهای نفهمیدند. پیامبر به آن شخص گفت متأسفانه کاری که تو کردهای باید جوابگوی تمام کسانی که گمراه شدهاند و آن کسانی که در گمراهی از دنیا رفتند باید عذاب اینها را تحمل کنی تا خداوند از سر تقصیرات او بگذرد فعلاً اینچنین است، سنگینی ادعا اینچنین است. همانطورکه رحمت از سمت اولیا میرسد، عذاب هم اول به آنها میرسد لذا اینکه یکی از عللی که شما در دعاها میبینید که ائمه ما به درگاه خدا ناله میکنند و میگویند خدایا ما را ببخش؛ منظور خودشان نیستند منظور شیعیانشان هست. در صحیفه سجادیه یا در زیارت ابوحمزه ثمالی میبینید که آنجا امام سجاد به درگاه خداوند ناله میکند میگوید خدایا گناهان من را ببخش، من آنقدر گناه کردهام که خجالت میکشم، من کسی هستم که رشوه گرفتهام، من کسی هستم که دروغ گفتهام درصورتیکه امام که این کارها را نکرده است! چرا این حرفها را میزند بعضیها گفتهاند برایاینکه میخواهد به ما یاد بدهد. یعنی دارد نقش بازی میکند! خب این حرف خندهدار است امام دارد پیش خدا ناله میکند اشک میریزد، راوی میگوید: من میروم نزد امام میبینم امام مثل مار گزیدهها در محراب عبادت به خودش میپیچد، آیا امام دارد نقش بازی میکند؟! اولا که آنجا کسی نبوده است و او در تنهاییاش بوده است و بر فرض که کسی هم باشد امام نقش بازی نمیکند. بعضی هم گفتهاند که نه امام در مقابل عظمت خدا خودش را کوچک میبیند، خب این حرف کمی درست است ائمه ما در مقابل عظمت خداوند خودشان را خیلی پست و خوار و کوچک میدیدند اما نه اینکه بیاید بگوید که من رشوه گرفتهام ولی امام که رشوه نگرفته است یا امام که میگوید من بزرگترین گناهها را مرتکب شدهام! خب امام که معصوم است. پاسخش این است که امام دارد خودش را در مظاهر شیعه میبیند شیعیان را در خودش میبیند او دارد شفاعت شیعیانش را میکند او دارد میبیند که عذابی که به شیعیانش میآید و بهعنوان شفاعت باید اینها را بگیرد لذا خودش را در نقش شیعه میبیند یعنی امام تجلی پیدا میکند در شیعه و اینجا است که دارد شفاعت میکند. این شفاعت درست مانند این است که فرزند کار خطایی انجام دهد و پدر برود معذرتخواهی کند و بگوید من مقصر هستم خودش را واقعاً مقصر میداند، مقصر نیست ولی خودش را مقصر میداند چون او مسئولیت این فرزند را بهعهده گرفته است و میگوید وقتی میخواهید این را مجازات کرد در اصل من را باید مجازات کنید، اگر بچه دیه باید بدهد پدر میگوید من باید آن دیه را بدهم قصاص میخواهد بشود من باید قصاص شوم. شفاعت یک همچین چیزی است امام عذاب کفاره گناهان شیعیانش را میگیرد. خب حالا همهی اینها را که گفتهایم مقدمهای بود.
حقیقت ولایت
یک شبههای پیشآمده است که اگر کسی گناه کرد خودش هم توبه کرد یک شخصی که زیر نظر ولی خدا نیست و تنها زندگی میکند و اصلاً به ولایت و این چیزها اعتقاد ندارد نمازش را میخواند عبادتش را انجام میدهد ولی در خط ولایت نیست. گناهی کرده، دزدی کرد، غیبتی کرد ولی توبه کرد آیا توبهاش پذیرفته میشود؟! ظاهراً توبه پذیرفته میشود اما خداوند میفرماید: نه! این توبه زمانی پذیرفته میشود که برگردد به بهترین عملها و آن بهترین عمل چه چیزی است؟ تبعیت از ولایت. حالا بینی و بینالله این کار را انجام داده است و دسترسی به ولایت نداشته است ما اینها را نمیدانیم اینها بین خودش و خدای خودش است ولی ما زمانی میتوانیم بگوییم توبه پذیرفته میشود إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا»[۳] توبه کردن و این توبه فقط توبه نبود بعد از توبه عمل صالح انجام دادند و عمل صالح را ما قبلاً ثابت کردیم که تبعیت ازاولیای خدا است پس اینجا هم اینچنین نیست که حال اگر شخصی بگوید من گناه کردهام توبه میکنم! حتی اگر دیگر آن عمل را تکرار نکند اما زمانی میتواند خاطرجمع باشد و تضمینی است که به فرموده قرآن عمل صالح انجام دهد اَصلِحَ یا بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ نمیگوید به عمل الصالحات، عَمَلٌ صالِحٌ عمل صالح یک عمل خاص که باید صالح باشد و این تبعیت از ولایت است. سرسپردگی به اولیای خدا و رفتن در چتر اولیای خدا که این امتحان الهی است که همه ما در آن رد میشویم. ما معمولا آدمهای خوبی هستیم تا جاییکه شخصی به ما دستور ندهد و زمانیکه بخواهیم زیر نظر دستور کسی باشیم کم میآوریم.
بنابراین توبه زمانی قبول میشود که یک عمل صالحی پشت آن باشد، آن عمل صالح باید عوارض و آثار گناه قبلی را از بین ببرد. چه چیزی واقعاً میتواند آثار گناه را از بین ببرد؟ ولایت است.
یک قدرت بزرگ الهی یک ولیای از اولیاء که به خدا وصل باشد در واقع او این کفاره را میگیرد، این آثار گناه را به قول آنها کارما را میگیرد و میدهد به بالاتر، چون خود او هم در مسیر ولایت است دیگر، باز خود او باید بگیرد بدهد و همینطور تا به خدا برسد، به جایی برسد که عذاب در آنجا معنا ندارد، عقاب در آنجا معنا ندارد، بدی و سختی و مشقت در جهنم در آنجا معنی ندارد، این است معنای ولایت و این است معنای حقیقی ولایت که از هر طرف نگاه میکنی در هر مقولهای شما وارد میشوید میبینید حقیقت ولایت الهی و توحید ولایی در اینجا خود را نشان میدهد، این است که تمام شعار ما این است ولی خب ابعاد مختلف را داریم بررسی میکنیم، تمام دنیا همینطور است، همه چیز بالاخره سر از اینجا در میآورد و انشاءالله خداوند ما را با نور ولایت آشنا بگرداند.
احزاب سیاسی
و اما بحث سیاسی؛ دوستانی که به ما نزدیک هستند میدانند که من یک آدم سیاسی نیستم، یعنی چی سیاسی نیستم؟ به این معنای منفی آن که به اصطلاح عضو حزب و گروهی باشم. البته اگر یک حزب و گروه ولایی پیدا بشود و من بتوانم بروم آنجا ثبتنام کنم و در آن حزب و گروه ولایی باشم حتماً میروم ولی تا حالا یا پیدا نکردم یا قبول نکردند من عضو آنها بشوم، بنابراین من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم و نه جزو اصلاحطلبان و نه عضو اصولگرایان، هیچکدام نیستم و بلکه اکثریت این دو گروه را آدمهای خوبی نمیدانم! البته در آنها افراد خوب، همه جا آدمهای خوب هستند و در اینها هم آدمهای خوب هستند اما آنقدر اینها بد هستند که من به آنها میگویم اصلاحگرایان خائن اصولگرایان احمق. اکثریت آنها اینطوری من به شما بیپرده بگویم من اصلاً با هیچکدام آنها نیستم و البته سعی میکنم انقلابی باشم به معنای صحیح، سیاسی باشم ولی یک سیاسی صحیح. عرض کردم افتخار هم نیست که بعضیها میگویند آقا من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم، این غلط است، یعنی چی عضو هیچ حزب و گروهی نیستی؟ باید انسان عضو یک حزبی باشد یک گروهی باشد، حالا این حزب و گروه یعنی یک تشکیلاتی که یک عده دُور هم جمع شدند هدف آنها خدمت به خداوند است باید پیدا کنیم و برویم عضو بشویم، باید پیدا کنیم که وصل به ولایت باشند، وصل به اولیاء الهی باشند، در جریان امامت باشند بروید داخل آنها خیلی خوب است آدم
پیدا کند گروهی را، بنابراین این حرف احمقانه است که من عضو هیچ گروهی وابسته به هیچ حزبی نیستم، غلط است، اگر نیستیم باید جستوجو کنیم پیدا کنیم. حالا خود ما که نتوانستیم پیدا کنیم ولی بالاخره با شما دوستان یک گروهی تشکیل دادیم داریم خدمت میکنیم انشاءالله.
مردم و انتخابات
علیایحال خب من وابسته به هیچ گروهی نیستم اما در این انتخابات خطر بزرگی دارد کشور ما را تهدید میکند، این خطر را قبلاً تجربه کردیم یعنی چندین بار کشور ما تجربه کرده است، نتیجه آن چه بوده؟ نتیجه آن این است که الان شما میبینید خب شصتدرصد مردم نسبت به آبروی انقلاب بیتفاوت هستند، درست است؟ شصتدرصد شرکت نکردند دیگر، در صورتی که انتخابات آبروی نظام است آبروی انقلاب آبروی شهدا آبروی امام(ره) است آبروی شیعه است آبروی حوزه علمیه و آبروی اهل بیت است ولی شصتدرصد شرکت نکردند، این یعنی چی؟ یعنی اگر ما نگاه کنیم نسبت به قبل ظاهراً کم شده است البته ظاهراً، باطنا نه! حالا توجیه آن را من برای شما میگویم، ظاهراً شصتدرصد خب این عیب است این عیبی است که به ما نباید بچسبد این عیبی است که نباید به کشور ما و ملت ما این عیب بیاید و این خطر این اتفاق نتیجه چی است؟ نتیجه نفوذ همین عناصر قدرت طلب است
کاندیدای جاهطلب
چون میدانید دوستانی که اهل کانون هستند سالها در کانون هستند میدانند ما معتقد هستیم هر کسی که کاندیدای ریاست میشود چه ریاست جمهوری چه مجلس چه وزارت حتی کاندیدای امام جماعت یک مسجد شدن که من میخواهم دوست بدارم بروم امام جماعت یک مسجد بشوم شیطان است! علاقه به مقام علاقه به ریاست جزو تاثیرات و انگیزههای شیطان است، چرا؟ چون اینها را جز تکلیف الهی برای کسی نباید رخ بدهد. یعنی اگر آمدند به شما گفتند بر شما تکلیف است، آن هم چه کسی؟ نه اینکه هر کسی بیاید بگوید آقا بر تو تکلیف است این کار را بکن این هم بگوید خب بر من تکلیف شده است، نه اینطوری نیست، تکلیف باید تکلیف الهی باشد یعنی یک ولیای از اولیاء خدا که جزو اولیاء خدا است تکلیف کند که آقا بر تو واجب است که مثلاً فلان پست را بگیری و خودت میل و رغبتی نداشته باشی. به حضرت لقمان گفتند که خداوند اگر، تو که اصلاً میلی به چیزی نداری چون مکلف شدند بین پیامبری و حکمت، پیامبر باشی یا حکیم باشی، لقمان گفت من حکمت را میپذیرم، پیامبری را نمیخواهم چون مسئولیت سنگینی است. گفتند اگر خدا به تو تکلیف کند که باید پیامبر بشوی؟ گفت خب اگر خدا به خودم بسپارد من دنبال مسئولیت گرفتن و رئیس شدن و رهبر شدن و امام شدن نیستم اما اگر خداوند به من تکلیف کند که تو باید این کار را بکنی من این کار را میپذیرم و میدانم چون خدا تکلیف کرده است من را کمک میکند. بنابراین پستهای رهبری و پستهای مدیریتی پستهای ریاستی در کانون علم و دین در عرفان مقربین اینها جزو پستهایی است که انسان نباید دنبال آن برود و میل نباید داشته باشیم. “مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَهَ هَلَک”[۴] هر کسی دنبال ریاست باشد هلاک شده است، و مطالب آن را قبلا گفتیم. بنابراین هر کسی میآید کاندیدا میشود برای ریاستجمهوری از نظر ما چی است؟ تحت تاثیر شیطان است مگر اینکه یک حجت قوی داشته باشد یعنی بگوید به من تکلیف شده و برای این تکلیف هم استدلال قوی داشته باشیم کما اینکه مثلاً فرض بفرمایید رهبر انقلاب نمیخواست رهبر بشود، هم امام نمیخواست هم رهبر عزیز ما نمیخواستند، مقام معظم رهبری ایشان نمیخواستند رهبر بشوند، هم امام هم علما بر ایشان تکلیف کردند و علما تایید کردند تکلیف الهی را در مورد ایشان و هم خود ایشان را خبرگان تکلیف کردند و ایشان دیدند که وظیفه است و الّا قبول نمیکردند میلی هم نداشتند و در آن سخنرانی که کردند معلوم بود و اعلام کردند که اصلاً من نمیخواهم، صلاح نیست، درست نیست، ولی وقتی تکلیف کردند دید که مجبور است تکلیف الهی است قبول کرد.
پُست در نگاه امیر
امیرالمومنین هم همینطور بود امیرالمومنین هم با اینکه خود او رهبر حقیقی بود وقتی مردم آمدند قبول نمیکرد گفت آن چیزی که پیغمبر و خدا به من تکلیف کرده بودند من آمدم نپذیرفتید تکلیف برداشته شد، وقتی آنقدر آمدند که جمعیت زیاد شد و خواستند امیرالمومنین احساس کرد که اینجا تکلیف است آن خطبه را دارد
“لَولا حُضُورُ الحاضِرِ” اگر این جمعیت نبود “و قِیامُ الحُجَّهِ بِوُجودِ الناصِرِ”[۵] حجت برپا شد به خاطر اینکه من دیدم که آمدند و از من خواستند تکلیف شد. آنجا امیرالمومنین خلافت را قبول کرد. اینها نشاندهنده این است که رئیس جمهور شدن رئیس مجلس شدن رئیس قوه شدن رئیس فلان اداره شدن رئیس آبدارخانه شدن رئیس یک مسجد شدن همه اینها هر کسی دنبال اینها باشد چی است؟ هر کسی دنبال اینها باشد شیطان است! باید به او تکلیف بشود.
شرایط انتخاب امام جماعت
لذا مثلاً در این احکام فقهی دارد اگر دو نفر بودند میخواستند امام جماعت بشوند شما خواستید پشت سر آنها نماز بخوانید باید پشت سر کدام بخوانید؟ آن کسی که عالمتر است، آن کسی که با تقواتر است، گفتند اگر هر جفت آنها مساوی بودند؟ آن کسی که حمد و سوره را بهتر میخواند، گفت اگر هر جفت آنها حمد و سوره خود را خوب میخواندند؟ گفت آن کسی که سن او بالاتر است، اگر هر جفت آنها هم سن بودند؟ آن کسی که روحانی است، اگر هر جفت آنها روحانی بودند؟ آن کسی که سید بود، اگر هر دو سادات بودند؟ همینطوری مدام باید بگردی دنبال یک فضیلتی. بعد گفت اگر از همه نظر یکی بودند باید پشت سر کدام نماز بخوانیم؟ گفتند پشت سر آن کسی که میل ندارد امام جماعت باشد، آن کسی که میل دارد امام جماعت باشد پشت سر او نباید نماز بخوانیم، اگر آنها با هم دعوا کردند پشت سر هیچ کدام آنها نباید نماز بخوانیم چون معلوم است هر جفت آنها میخواهند امام بشوند، هر جفت آنها بیلیاقت میشوند ببینید دنبال ریاست بودن دنبال مقام بودن اینطوری است و تنها کسی که فتوا داده است مرجع تقلید باید کسی باشد که حریص به دنیا نباشد امام خمینی(رض) است. این ریاست اینطوری است، حب ریاست جاه طلبی است بنابراین از نظر ما هیچ کدام این کسانی که کاندیدا میشوند برای ما ولی خب چون رهبر و مرجع تقلید و ولیفقیه فرمودند بروید و رأی بدهید بر ما تکلیف میشود.
انتخاب اصلح
حالا ما میخواهیم رأی بدهیم چه کار کنیم؟ باید بگردی در اینها آن کسی که کمتر میل به ریاست دارد آن کسی که برای رسیدن به مقام ریاست کمتر تلاش میکند آن کسی که کمتر دروغ میگوید آن کسی که کمتر افترا میزند آن کسی که کمتر هوچیگری میکند او مقدم است او اصلح است و الان شما میبینید دیگر الان بین دو نفر است که یکی از آنها در هوچیگری، دروغ، فریب، عوام فریبی و اینها را بیشتر دارد پول بیشتر خرج میکند. خب یک موردی گفتند پول میگیرد برای تبلیغات، پول دارد میدهد که، این شیطان است و آن یکی که از این کمتر است ما باید بالاخره نسبت به او بهتر است ما باید به او یعنی حداقل آن است هر چقدر کفه آن طرفی که به ملاکها و معیارهای اسلامی نزدیکتر است و سنگینتر باشد بر ما تکلیف میشود. بنابراین علی رغم اینکه من دوست ندارم در مسائل سیاسی وارد بشوم این بحثها را بکنم امشب به شما اعلام میکنم شاید هم از هفته دیگر من بین شما نباشم ولی این را اعلام میکنم نه اینکه بمیرم انشاءالله زنده هستم منظور بنده این است که نتوانم بیایم شاید هم بمیرم ولی خب به هر صورت این را بدانید که اعلام میکنم وظیفه شما این است همین امشب به تمام کسانی که میشناسید اعلام کنید که یک طرف جریان فریب و دروغ مسلم است شکی در آن نیست یعنی وقتی صحبتهای او را گوش میدهیم و سوابق همین صحبتها و هر حرفی زده ببینید قبلاً در مورد این چی گفته است؟ میبینید که دروغ گفته تقریباً ۹۰ و ۹۹ درصد را شما بروید نگاه کنید میبینید که الان حرفهایی زده قبلاً یک حرفهای دیگری میزده الان برای اینکه مردم را جذب کند دارد این حرف را میزند، این به معنی چی است؟ هدف او فقط جذب است این همان شیطان است این همان حب ریاست است که افتاده، این را باید نگاه کنید و وقتی فهمیدید که یک طرف شیطان غلبه دارد لااقل شیطان غلبه بیشتری کرده اینجا است که وظیفه دارید برای حفظ خون شهدا برای حفظ دین چون تجربه کردید شاید مثلاً اگر بیست سال پیش سی سال پیش یک کسی این حرف را به ما میزد ما میگفتیم خب حالا چون کاندیدای تو نیست و تو با آن مخالفی میگویی اگر به آن رأی بدهید به شیطان رأی دادهاید. بله آن طرفیها هم میگویند اگر به این رأی بدهید به شیطان رأی دادید، آن موقع بود ولی الان اینطوری نیست، الان دقیقاً واضح است مشخص است، خط اسلام خط انقلاب دقیقاً مشخص است آن کسی که دروغ میگوید کسی که تمام چهلوپنج سال زحمات رهبران انقلاب زحمات شهدا خونهایی که داده شده پیشرفتهایی که کشور کرده را میآید مقایسه میکند با قیمت گوشت و مرغ و برنج و با این چیزها مقایسه میکند و همه را میگوید فاسد، این شیطان است، این هم دستاوردها را نمیبیند این یعنی شیطان است. کسی که میآید از ضد انقلابی که بسیجی را کشته دفاع میکند بسیجی را با چاقو زده کشته دفاع میکند خب این معلوم است دیگر، اینجا معلوم است حق کدام است باطل کدام است و شما موظف هستید هر چقدر میتوانید اگر میتوانید در فامیل خود در همسایهها کار کنید و آنهایی که شرکت نکردند را تبلیغ و تشویق کنید بیایند و نگذارند. ببینید تقریباً حداقل سه الی چهار دوره کشور ما دست ریاست جمهورهای خراب بوده است، این یعنی چی؟ یعنی در طول دوران جمهوری اسلامی ما رئیس جمهورهای ناباب بیشتر داشتیم از رئیس جمهورهای مناسب و این اتفاق اگر بیفتد در این شرایط واقعاً ضربه بسیار سنگین میخوریم، بسیار سنگین! کما اینکه خوردیم، ضرباتی که خوردیم لطمههایی که خورده شده به انقلاب به کشور به خون شهدا به خاطر همین باند بازیهای شیطانی و قدرت طلبیها بوده بنابراین شما وظیفه دارید به نظر بنده از امشب این کار را بکنید.
یک مسئله هم راجع به مطلبی که دفعه قبل هفته قبل پیش آمد؛ از من پرسیدند که رهبری، یک کسی گفت من مطمئن هستم با یک دلایلی تقریباً مطمئن هستم که رهبر به فلان شخص دارد رأی میدهد باز هم شما میگویی به فلانی رأی بده؟ من جواب دادم گفتم اگر کسی برای او مسلّم شد که رهبر به یک نفر گرایش دارد این موظف است به او رأی بدهد اما اگر مشخص نشده به صرف اینکه ادعا میکنند نه. منظور من این بود که اگر برای کسی ثابت شد، من نگفتم به چه کسی رأی بدهید، اینجا نگفتم به آقای قالیباف رأی بدهید گفتم یک نفر به من گفته که برای من ثابت شده که رهبر به قالیباف نظر دارد، گفتم واقعاً برای شما ثابت شده است؟ گفت بله، من یک دلایلی دارم حالا دلایل او ممکن است دلایل برای خود او دلیل باشد از نظر ما دلیل نباشد، گفتم اگر برای تو ثابت شده که رهبر به آقای قالیباف رای داده است خب تو هم موظف هستی به آقای قالیباف رأی بدهی ولی اگر برای تو مسلم نشده نه، باید ببینی ملاکها چی است و از علما و از صاحب نظرها بپرسی تکلیف را از روی دوش خودت برداری، اگر از کسانی که صاحب نظر هستند بروی با آنها صحبت کنی آنها یک کسی را گفتند تو رأی دادی و اتفاقاً اشتباه رأی دادی تو پیش خدا مهجور هستی چون وظیفه خود را انجام دادی و بعد هم معلوم شد که کار درست انجام دادی که همه به ایشان رأی دادند و آنهایی که به آقای قالیباف رأی دادند اگر به ایشان رأی داده بودند ایشان همان دوره اول موفق میشد رأی او بیشتر میشد و رأی ندادند معلوم شد اشتباه کردند، پس این درست بوده، عیب ندارد حالا الان جای جبران آن هست.
بنابراین کوشش کنید در این انتخابات شرکت کنید و دیگران را وادار کنید حداقل هر کدام از شما دو نفر سه نفر از کسانی که رأی ندادند را بیاورید که به آقای جلیلی رأی بدهند و حداقل آن کسانی که میشناسید اشتباه کردند رفتند به آقای پزشکیان رأی دادند آنها را مجاب کنید ادله را گوش کنید مطالب را گوش کنید آنها را هدایت کنید به این طرف که انشاءالله کشور دوباره به دست آن نوکران اجنبی و منافقین نفوذی نیفتد انشاءالله.
انشاءالله که موفق و موید باشید و خداوند در این امر خیر به همه ما کمک کند، خداوند انشاءالله دلهای مردم را متمایل به حق کند، اگر صلاح دانست خداوند این کار را میکند و انشاءالله آن اتفاق بد نمیافتد اگر هم افتاد باز هم غصه نخورید “در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست”
ما وظیفه خود را انجام میدهیم شد شد نشد حتماً خیری در آن بوده، باز آن موقع هم یک وظیفه دیگری داریم آن وظیفه را انجام میدهیم. موفق و موید باشید با صلوات بر محمد و آل محمد.
[۱] . آیه ۹۸سوره هود
[۲] . آیه ۷۰،سوره فرقان
[۳] . سوره بقره آیه ۱۶۰
[۴] . بحارالانوار ج۱۰ص۲۴۶
[۵] . نهجالبلاغه، خطبه ۳