معماری
خانه / علم و دین / مقالات علم و دین / رابطه دین و سیاست (قسمت سوم)

رابطه دین و سیاست (قسمت سوم)

قسمت سوم

 

ادامه بحث سیاست در قرآن

 

از جمله موارد دیگری که به عنوان نمونه می توان به آنها اشاره کرد، موارد زیر است:

 

  • اختصاص حاکمیت و ولایت همه جانبه، برای خدا و رسول و اولیای او؛ ” سرپرست و ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده ­اند، همان کسانی که نماز به پا می­ دارند و در حال رکوع، زکات می­ دهند.” (سوره مائده(۵)، آیه ۵۵). طبق این آیات حکم راندن و حاکمیت در جامعه بشری، حقی است الهی که از ربوبیت خداوندی ناشی می­ شود و جز او و کسانی­ که از جانب وی مجازند، حق حکومت و زمامداری مردم را ندارند.
  • اثبات امامت و رهبری سیاسی و اجتماعی برای پیامبر و امامان و این که رهبری انسان، به دلیل پیچیدگی آفرینش او، جز از طریق گزینش الهی ممکن نیست؛ ” خداوند به شما فرمان می­ دهد که امانت­ ها را به صاحبانشان بدهید و هنگامی که میان مردم، داوری می­ کنید، به عدالت داوری کنید.” (سوره نساء(۴)، آیه ۵۸). امام رضا (علیه­السلام) در تفسیر این آیه می­ فرمایند: ” اهل امانت، امامان هستند، هر امامی امانت و رهبری را باید به امام بعد از خود بسپارد.”
  • اثبات حکومت و خلافت در زمین، برای برخی از پیامبران گذشته؛ ” ای داود! ما تو را خلیفه در زمین، قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داوری کن.” (سوره ص(۳۸)، آیه ۲۶).
  • قرآن داوری و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران معرفی می ­کند؛ “و داود و سلیمان هنگامی که درباره کشتزاری داوری می­ کردند… .” (انبیاء(۲۱)، آیه ۷۸).
  • امر به جهاد و مبارزه با طاغوت­ها و لزوم تهیه امکانات دفاعی؛ ” ای پیامبر! با کفار و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر.” (سوره تحریم(۶۶)، آیه ۹).
  • اثبات حکومت برای برخی از حاکمان صالح، مانند طالوت و ذوالقرنین؛ ” و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است.” (سوره بقره(۲)، آیات ۲۴۶ و ۲۴۷).

 

اقلّى یا اکثرى بودن دین

درباره رابطه دین و سیاست برخى گفته‌اند ما باید این مسأله را از نگاه برون­ دینى بررسى کنیم و قبل از این­که به سراغ دین و محتواى آن برویم باید ببینیم اصولاً ما چه انتظارى از دین باید داشته باشیم و پاسخ داده‌اند که ماباید حداقّل مطالب را از دین انتظار داشته باشیم.

۵۱

در رابطه با این نظریه باید بگوییم حقیقت این است که ما گرچه زندگیمان در دو وجه حیات دنیوى و حیات اخروى متبلور مى‌شود؛ امّا معناى این سخن آن نیست که امور زندگى ما هم در دنیا دو بخش دارد که یک قسمت از آن مربوط به زندگى دنیا و قسمت دیگرش مربوط به آخرت است. اصولاً آن­چه انسان مى‌تواند از اعمال انجام دهد و رفتارهایى که چگونگى زندگى آخرتى او را رقم مى‌زنند فقط مربوط به همین دنیاست:

 

«اَلْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لا عَمَلَ (بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۴۱۹)

امروز هنگام عمل است و حسابى در کار نیست و فردا هنگام حساب است و عملى در کار نیست. »

 

بنابراین، اساساً دین به این منظور آمده که براى رفتارهاى ما در همین دنیا دستورى بدهد نه این­که دین براى این است که ما پس از آن که از این دنیا رفتیم آن وقت دستورى خواهد داد!

هم چنین، اسلام در هر فعلى از وجه ارزشى آن، سخن مى‌گوید. ارزش مثبت و منفى آن را، و این که موجب کمال یا سقوط انسان است بیان مى‌کند. البته این جهت ارزشى و تأثیر مثبت و منفى یک فعل در کمال انسان گاهى آن قدر روشن است که عقل انسان هم به ­خوبى آن را درک مى‌کند. در این­گونه موارد بیان تعبّدى از ناحیه دین لازم نیست و حکم خدا را از راه عقل هم مى‌توان فهمید و این همان بحثى است که تحت عنوان «مستقلات عقلیه» در میان فقها مشهور است.

ولى در اکثر موارد، عقل این توانایى را ندارد که وجوه ارزشى افعال و مقدار تأثیرى را که در سعادت و شقاوت ما دارد درک کند تا ما بفهمیم که این کار واجب است یا حرام. این­جاست که دین باید دخالت کند.

اکنون انسان­هاى عاقل و منصف قضاوت کنند که آیا دینى که از نماز و روزه و حجّ و طهارت و نجاست گرفته تا خرید و فروش،رهن و اجاره، ازدواج و طلاق، روابط زن و شوهر، روابط فرزند با پدر و مادر، جنگ و صلح، روابط با سایر ملل و تا خوردن و آشامیدن، لباس پوشیدن و زینت کردن، خانه ساختن و تفریح کردن و حتّى تعیین ماه­ هاى سال، سخن گفته و دخالت کرده، دین اقلّى است یا دین اکثرى؟ چنین دینى سیاسى است یا غیر سیاسى؟ در امور اجتماعى و مربوط به اداره جامعه دخالت کرده یا تنها به امور فردى و عبادى پرداخته است؟ آیا هیچ انسان عاقلى مى‌تواند بپذیرد که خوردن گوشت خوک و یا مشروبات الکلى در سعادت و شقاوت انسان اثر دارد و بنابراین دین باید به آن بپردازد امّا نوع حکومت و اداره امور جامعه هیچ تأثیرى در این زمینه ندارد و اسلام درباره آن و ابعاد ارزشى آن نظرى مثبت یا منفى ندارد؟

 

منابع:

 

  • فقه سیاسی، جلد دوم؛ عباسعلی عمید زنجانی؛ مؤسسه انتشارات امیرکبیر؛ چاپ اول؛ ۱۳۶۶
  • نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه؛ مؤلف: آیت‌الله محمدتقى مصباح یزدى؛ ناشر: انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(قدس سره)؛ چاپ: دوازدهم؛ بهار ۱۳۸۶
  • پرسش­ ها و پاسخ­ ها، دفتر پانزدهم، دین و سیاست، ولایت­ فقیه و جمهوری اسلامی؛ مؤلفان: حمیدرضا شاکرین، علیرضا محمدی؛ ناشر: دفتر نشر معارف؛ چاپ هفتم؛ تابستان ۸۷
  • پرسش و پاسخ،جلد دوم؛ محمدتقی مصباح یزدی

درباره ی Aghababaei

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *