ربانی بودن ۱۴/۹/۱۴۰۲
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
آثار ربّانی بودن
اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:
- نتایج و آثار ارتباط زیاد با خداوند
- تاثیر شناخت خداوند بر تلقی انسان از زندگی
- یکی از نشانههای ایمان واقعی
- اهتمام عالم ربانی به تحقق اهداف الهی
- شناخت اراده خداوند از طریق قرآن
نتایج و آثار ارتباط زیاد با خداوند
جلسات قبل، مشخصات علمای ربانی را بیان کرده و درباره کلمه رب و معانی مشتق شده از آن، صحبت کردیم و واژه عالم ربانی را توضیح دادیم. منظور از ربانی کسی است که ارتباط، اعتماد و استنادش به پروردگار عالم زیاد است، این خصوصیت، منشأ یک سری خصوصیات جدید میشود که در شناخت علمای ربانی بسیار مؤثر است. علمای ربانی در نتیجه ارتباط محکمی که با خداوند دارند، هر روز و هر لحظه در مسیر خداوند کاملتر میشوند، از آثار این کامل شدن این است که فهم و معرفت ایشان نسبتبه خدا بیشتر میشود به عبارتی در مسیر معرفت الهی، شناخت و معرفت عالم ربانی نسبت به آیات، صفات، اسماء و تجلیات الهی، روزبهروز بیشتر میشود.
تاثیر شناخت خداوند بر تلقی انسان از زندگی
شناخت خداوند مسئله بسیار مهمی است و در همین راستا در آیات قرآن بیان شده که بزرگترین گناه، مصیبت و عذاب برای کسی است که خدا را نشناخته است، این حرف، ممکن است موجب تعجب افراد عادی و عوام شود زیرا خیلی از این افراد هم قبول دارند که خدا وجود دارد و برای او نماز میخوانند و او را عبادت میکنند و از نظر ظاهری حتی ممکن است، کسانی که خدا را نمیشناسند، بهتر زندگی کنند، اما موضوع مهم این است که اساساً شناخت خدا، چه اثری در زندگی ما دارد؟! این اثر را زمانی متوجه میشویم که با افرادی که به خدا توجهی ندارند وارد بحثهایی در حوزههای علمی، سیاسی و سبک و روش زندگی شویم، در اینصورت است که خواهیم دید که نحوه تلقی از زندگی، زمین تا آسمان فرق میکند. حتی وقتی اعتقادات بسیاری از افرادی که عنوان فیلسوف، دانشمند و حتی عنوان عارف را یدک میکشند، بررسی میکنیم یا به بینش سیاسی، تفکرات اجتماعی و تفکراتی که مربوط به زندگی آنهاست، دقت میکنیم، متوجه میشویم که خدا را نشناختهاند و تلقی و نظرشان درمورد خدا تلقی اشتباه است و این تلقی اشتباه حتی ممکن است روی مسائلی که خودشان بهعنوان علم و تجربه، بیان میکنند هم اثر بگذارد.
به همین دلیل، خداوند در قرآن به ما یاد میدهد که وقتی به آسمانها و زمین نگاه میکنیم توجه داشته باشیم که آسمان و زمینی را که یک موحد میبیند با آسمان و زمینی که یک غیر موحد و کسی که خدا را نشناخته، میبیند کاملا متفاوت است! هر کدام از ما نیز باید بررسی کنیم که نگاه ما چگونه است. “إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ » [۱]در خلقت آسمانها و زمین و رفتوآمد شب و روز آیاتی برای أولو الألباب (صاحبان تفکر) است. « وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۲]
ممکن است برخی بگویند،کهلر، نیوتون، گالیله و… دانشمندانی هستند که در مورد آسمان و زمین تفکر میکردند و این تفکرات به کشفیاتی منجر شد و حقایقی را فهمیدند اما خداوند بین این افراد و کسانی که ایمان دارند فرق میگذارد و از زبان گروه دوم میفرماید: « رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا » [۳] یعنی اینان که «وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» هستند یعنی به خلقت آسمان و زمین فکر میکنند، میگویند این آسمان و زمین باطل خلق نشده است. کهکشانها، آسمان، زمین، سیارات، ستارهها و … بهدنبال یک هدف مشخصی هستند و یک جهت مشخص را طی میکنند و همه برای یک حقیقت خلق شدهاند.
درک این که حقیقتی وجود دارد و همه برای این حقیقت خلق شدهاند، کار کهلر و نیوتون و ستاره شناس و منجم غیر مؤمن نیست. نگاه دانشمندان کافر و منکر یا حتی برخی دانشمندان معتقد به خدا، به طبیعت، این است که متوجه شوند چگونه خلق شده و موادش چیست؟ چگونه حرکت میکند؟ غروب و طلوع به چه شکل است؟ قطر کره زمین چقدر است؟ نور با چه فرکانسی صادر میشود و … اما یک انسان خداشناس، تنها به چگونه خلق شدن اینها فکر نمیکند بلکه به چرایی خلقت فکر میکند، به این فکر میکند که قطعا اینها تصادفی در مدارها و در آسمان و زمین قرار نگرفتهاند، خلقت حکیمانه است و حساب و کتاب دارد “وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَهٍ” و به قول خانم پروین اعتصامی که اشعار حکیمانه بسیار زیادی دارد:
قطرهای کز جویباری میرود از پی انجام کاری میرود
در عالم خلقت، همه چیز حساب و کتاب دارد هرچند ما متوجه نمیشویم و عقل ما محدود است، مثلا میگوییم خدایا این مورچه یا این مگس که مزاحم است را برای چه خلق کردهای؟! ولی خداوند که آفریننده زمین و آسمان است، میفرماید، همه چیز بر مبنای حساب و کتاب خلق شده و همه خلقت، رسالت و مأموریتی دارند و هر کسی برای هدفی خلق شده است. انسان خداشناس هم وقتی به زمین و آسمان نگاه میکند فقط بهدنبال کشف چگونگی خلقت نیست، بلکه بهدنبال چرایی و هدف خلقت است و وقتیکه انسان بهدنبال هدف میگردد، به حقایقی میرسد و درهای حکمت به روی او گشوده میشود.
اشتباهی که ما انجام میدهیم، تفکر درباره چگونگی اتفاقات است، مثلاً میگوییم که امام حسین علیهالسلام چگونه کشته شد! حرفهای زیادی هم بیان شده، مثلا میگویند، امام (ع) به میانه میدان رفتند، یکی سنگی به پیشانی مقدسشان زد، دیگری تیری زد و …. ما درمورد چگونه کشته شدن امام حسین زیاد صحبت میکنیم اما درباره اینکه چرا امام حسین کشته شد، کمتر فکر میکنیم و شاید اصلاً فکر نمیکنیم که چه عواملی باعث شد که امام حسین کشته شود و چرا ایشان این راه را انتخاب کرد؟ و بحث فقط بر سر چگونه کشته شدن ایشان است که این مطالعه، حکیمانه و عاقلانه نیست. عالِم هم همینطور است؛ عالِم غیر معتقد به خدا بررسی میکند که آب از چه چیزی تشکیل شدهاست، از چند اکسیژن و چند هیدروژن؟ اما نمیتواند بفهمد که چرا خداوند آب را از اکسیژن و هیدروژن خلق کرد. امام صادق علیهالسلام در کتاب توحید مفضل به مفضل میفرماید که فقط به این فکر نکن که عالم هستی و آسمان و زمین چگونه خلق شده است بلکه به آسمان و زمین و به آنچه که بین اینها است بنگر که چرا خلق شدهاند، چرا آدمیزاد اینگونه خلق شده است. امام درباره اینکه انسان موجود عجیبی است، حرف میزنند، میفرمایند همه ابعاد وجودی انسان، تعجب برانگیز است، روح انسان میتواند به جایی برسد که در تمام عالم آفرینش تصرف کند و جسم انسان طوری آفریده شده است که هر کاری که حیوانات دیگر میتوانند انجام دهند او هم میتواند انجام دهد و حتی فراتر از آن، مثلا بچههایی که از ابتدا ژیمناستیک کار میکنند، در سن هفده، هجده سالگی روی هوا ملق میزنند به طوریکه حتی میمون نمیتواند اینچنین ملق بزند و بچرخد و صحیح و سالم روی زمین برگردد، این خاصیت فیزیکی بدن انسان و اسکلتبندی او است که اینگونه آفریده شده است و میتواند کارهایی انجام دهد که حیوانات دیگر حتی میمونهای خیلی جسور و فرز هم نمیتوانند انجام دهند. ازنظر قدرتی هم همینطور است. بدن انسان طوری است که میتواند پهلوان شود و کارهای بسیار سنگین انجام دهد که حتی یک فیل یا گاو نمیتواند این کار را انجام دهد. در ادامه همین کتاب میفرماید که چرا خداوند برای انسان، اَبرو گذاشته است؟ چرا پلک گذاشته است؟ چرا مژه گذشته است و … و از پیچیدگی بدن انسان صحبت میکنند. اکنون، بشریت بهجایی رسیده است که میگویند تخصص در چشم چپ با تخصص در چشم راست متفاوت است یعنی در آینده باید یک پزشک فقط متخصص چشم راست باشد زیرا در چشم راست چیزهایی وجود دارد که در چشم چپ نیست و بالعکس.
بنابراین؛ انسان خداشناس و عالم ربانی در مراحل خداشناسی روزبهروز پیشرفت میکند که نتیجه آن، معرفت به خدا و تجلیات الهی است. خداوند فقط در عالم طبیعت تجلی ندارد، در عالم تاریخ هم تجلی دارد؛ هر پیامبری که در طول تاریخ آمده است یک تجلی از خداوند بوده و یکی از اسامی و صفات خداوند را به بشریت عرضه کرده تا خاتمالانبیاء که آخرین و بزرگترین تجلی خداوند (تجلی اعظمالهی) است. در دعای ماه رجب، شب مبعث میخوانیم «اللهم اِنّی اَسئَلُکَ بِالتَّجَلِّی الاَعظَم.»
تاریخ هم از تجلیات خداوند است، عالم ربانی وقتی سعی میکند ارتباط بیشتری با خداوند برقرار کند، روزبهروز با خداوند بیشتر آشنا شده ومعرفت، عشق و محبت او به خدا بیشتر میشود و تجلی خداوند را در همه جا میبیند، در طبیعت، در انسان، در حیوان، در گیاه، در شجر، در حجر، در قمر، در آسمان، در تاریخ و به هرجا که نگاه میکند خدا را میبیند.
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم[۴]
امامحسین(ع) به خداوند عرض میکند خدایا من میدانم که علت اینکه دچار سرنوشت و سرگذشت پرحادثهای هستم، این است که میخواهی تو را در حالتهای مختلف درک کنم و در شرایط مختلف، رضا، سختی، خوشی، فقر، غنا، مریضی، بیماری و … تو را ببینم و در هر شرایطی تو را بشناسم.
“وَالَّذینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبَّا لِلَّه.» [۵] کسانی که ایمان میآورند، محبت آنها به خداوند روزبهروز شدیدتر میشود. یکی از نشانههای این که بدانیم ایمان ما واقعی است یا خیر، این است که خود را با قبل مقایسه کنیم و ببینیم قبلاً چقدر به خدا علاقه و محبت داشتیم و الان چقدر؟ اگر حالات ما فرق نکرده یا خدایی ناکرده کمتر شده باشد، نشان میدهد ایمان ما، ایمان واقعی نیست. خداوند درباب نشانههای ایمان واقعی میفرماید: “اَشَدُّ حُبَّا لِلَّه” یعنی همواره محبت مؤمن به خداوند زیادتر میشود. از طریق این ملاکها، میتوانیم خود را ازیابی کنیم تا اگر منطبق بر این ملاکها نبودیم، دنبال علت آن باشیم. زیرا انسان مومن و عالم ربانی کسی است که ذکر خدا را زیاد میگوید و به اینکه چرا خداوند این عالم را خلق کرده است، دائماً فکر میکند. تفکر کلید بسیار بزرگی است، روایت اولی الالباب را چند هفته پیش برای شما خواندم، این روایت میفرماید، وقتی مؤمن در صفات و اسماء خداوند تفکر میکند: این تفکر او را به جایی میرساند که انبیاء، علما و صدیقین از راههای سخت رسیدند زیرا انسان با تفکر در خلقت و تجلیاتِ خدا به خیلی جاها میرسد.
لذا عالم ربانی مدام در حال تفکر است، وقتی به آسمان نگاه میکند، وقتی شیمی، فیزیک، ریاضی و … میخواند، در همهجا بهدنبال کشف راز طبیعت و بهدنبال این است که چرایی هر چیزی را کشف کند و شعار او این است که “رَبَّنَا مَا خَلَقتَ هَذَا باطِلا سُبحانَک» [۶]یعنی خداوندا تو پاک و منزه از آن هستی که این عالم بدون هدف و بیحساب و کتاب خلق شده باشد و اعجابانگیز بودن این عالَم به جهت شکل پیچیده و موجودات عجیب آن نیست، بلکه هدفی که همه این عالم در حال حرکت به طرف آن هستند، خیلی اعجابانگیزتر است و علت اینکه خداوند بر فرشتگان فخر فروخت و فرمود شما این آدم را نگاه نکنید که «یُفسِدُ فِیها وَ یَسفِکُالدِّماء.»[۷] شما آخر مسیر را نگاه کنید و ببینید که او چه میشود. او اعجاب انگیز است و وقتی فرشتگان، او را دیدند گفتند: سُبحانَک، تو منزه از آن هستی که ما بخواهیم به تو سوال اعتراض آمیز کنیم.
اهتمام عالم ربانی به تحقق اهداف الهی
بحث ما شناخت خصوصیات عالم ربانی بود تا بتوانیم با او ارتباط برقرار کرده و از او تبعیت کنیم، و زندگی روحانی و معنوی خود را با زلف معنوی و روحانی او گره بزنیم تا او هرجا میرود ما را هم با خود ببرد، به قول مرحوم علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه
من خس بیسروپایم که به سیل افتادم او که میرفت مرا هم به دل دریا برد ( طباطبایی)
ما میخواهیم به این سیلِ روح عالم ربانی که به طرف خدا میرود، وصل بشویم تا روح ما را هم با خود بکشاند و ببرد. در این جلسه متوجه شدیم یکی از خصوصیات عالم ربانی این است که محبت و معرفت او به خداوند، روزبهروز بیشتر میشود، اما از آنجا که زیاد شدن محبت و معرفت، امری باطنی است و ما درون او نیستیم که ببینیم عشق و معرفت او به خداوند بیشتر شده یا نه، فقط میتوانیم آثار بیرونی و بروز ظاهری معرفت و محبت او به خداوند را ببینیم و در نتیجه او را بشناسیم. آثار بیرونی کسی که عاشق خداوند شده و محبت و معرفت او به خدا زیاد است، این است که نسبت به اهداف الهی شناخت پیدا کرده و اهداف الهی را میشناسد، این موضوع، یک امر بدیهی و طبیعی است زیرا شما وقتی یک نفر را خوب بشناسید، هدف او را میشناسید و میدانید که کجا میرود و چکار میکند و اراده و مراد او را میفهمید. وقتیکه عالم ربانی، خداوند را میشناسد، اراده و مراد خداوند و غرض و غایت افعال او را میفهمد. میفهمد که چرا خداوند آسمانها و زمین و کهکشان را خلق کرده است؟ چرا بعضی از انسانها را رسول و نبی خود کرده و به سوی انسانها فرستاده است؟ میفهمد که همه اینها هدف دارد و به همین دلیل، بهدنبال شناخت هدف الهی و اراده و مراد خداوند میرود و وقتی که اراده و مراد خداوند را فهمید در جهت تحقق اهداف الهی کار میکند و این تلاش در جهت تحقق اهداف الهی، در ظاهر و در بیرون، کاملا پیداست. وقتی از عالم ربانی درباره اعمالش سوال شود، مثلا اینکه چرا قیام میکنی؟ چرا انقلاب میکنی؟ چرا حرکت میکنی؟ چرا جبهه میروی ؟ چرا به طرف میدان شهادت میروی ؟ چرا به کربلا میروی؟ و … در جواب به همه این سوالات، میگوید برای رضای خداوند زیرا خداوند اینها را میخواهد “فاِنَّ اللهَ قَد شاعَ اَن یَراکَ قَتیلا. “خدا میخواهد من در راه او کشته بشوم.
عالم ربانی اراده خدا و مشیّت خداوند را بخوبی فهمیده است، به همین دلیل است که وقتی از امام حسین (ع) میپرسند چرا زن و بچه را با خود میبری؟ میگوید خدا میخواهد اینها را در حالت اسارت ببیند، نه اینکه خداوند ظالم است و ما را دوست ندارد بلکه مقامها و درجاتی است که خداوند میخواهد ما به آن مقام برسیم و این مقام جز از راه اسارت و شهادت، بهدست نمیآید. البته این یک بُعد است و بُعد دیگر این است که خداوند میخواهد اسلام ماندگار شود و ماندگاری اسلام جز از راه شهادت ما نیست. بنابراین همه کارهای اولیاء خداوند در جهت تحقق اراده الهی است.
شناخت اراده خداوند از طریق قرآن
در قرآن نگاه کنید، هر جا که نوشته شده یُریدُالله یعنی آن موضوع همان اراده الهی است و همه باید در جهت آن کار کنیم تا انشاءاللّه ربانی شویم. مثلاً « اِنَّمَا یُریدُالله…..یُطَّهِّرَکُم» [۸] خداوند اراده کرده شما را پاک کند، اگر شما در تطهیر روح و نفس خود، عمل کنید، در جهت اراده الهی حرکت کردهاید و ربانی میشوید یا در آیه دیگری میفرماید: « یُریدُ الله اَلَّا یَجعَلَ لَهم حَظّا فِی اَلاخِرَه» [۹] اصحاب صفه گروهی از مسلمانان بودند که فقیر و گرسنه بودند و در قسمتی از مسجد مدینه جمع شده بودند و سایهبانی گذاشته بودند و در سایهبان زندگی میکردند. البته خیلی از اینها افراد ثروتمند بودند ولی اهل مکه ثروت آنها را مصادره کرده بودند و خیلی از آنها از راههای دور آمده بودند و میگفتند میخواهیم شبانه روز با پیغمبر باشیم و در کنار پیغمبر زندگی کنیم و سه وعده با پیامبر در آنجا نماز بخوانیم و به همین دلیل زندگی و ثروت خود را رها کرده و به مدینه آمدند زیرا فقر را بر اینکه از پیغمبر دور باشند، ترجیح میدادند.در غزوه بدر و در شرایطی که تعداد بسیار زیادی از یاران نزدیک پیغمبر از فقر مثلاً گاهی یک خرما را بین سه نفر تقسیم میکردند، مسلمانها دو گروه شدند، گروهی گفتند، کاروان قریش که در حال حرکت است و ثروت زیادی همراه آنها است، حق ما را خوردند، خانه ما و ثروتهای ما را در مکه مصادره کردند و با آن تجارت کردند، این حق ما است که با آنها بجنگیم، حق خود را بگیریم، به نان و نوایی برسیم و غنائمی به دست بیاوریم. پیامبر فرمود که خداوند میگوید که باید با آنهایی که اسلحه دارند و از لشگریان هستند بجنگید. شما میخواهید که به شوکت و ثروت برسید ولی خداوند میخواهد حق نمایان و پیروز شود، بعد از اینکه آیه نازل شد، این افراد اطاعت کردند و جنگیدند، کشته دادند، دشمنان را کشتند و شکست دادند و این باعث قدرتنمایی اسلام در عربستان شد و پیروزیهایی که بعدها اتفاق افتاد نتیجه همین بود و سالیان سال، افتخار اصحاب غزوه بدر این بود که در این غزوه شرکت کرده بودند و حتی نوههای آنها میگفتند ما نوه فلان نفر هستیم که جزو اصحاب بدر بود، منظور اینکه «یُریدُاللهَ وَ یُحِق الله الحَقَّ بِکَلَمَاتِه»[۱۰] خدا ممکن است نخواهد شما به ثروت برسید، «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَیالَّذینَ الستُضعِفُوا فِیالاَرض»[۱۱] خداوند اراده کرده مستضعفان زمین وارثان آن بشوند و ائمه از آنها باشند.
بنابراین عالم ربانی بهدنبال تحقق اراده الهی است که این کار، یک امر طبیعی است زیرا وقتی او خداوند را شناخت و عشق و محبت او به خداوند زیاد شد هرچه محبوب بخواهد برای او شیرین است و میگوید من آنچه را که تو بخواهی میخواهم و غیر از تو و خواسته تو چیزی نمیخواهم و لذا میبینید عالم ربانی در زندگی خود به دنبال تحقق اهداف الهی است که یکی از نشانههای او همین است.
وقتی به امام میگفتند، ما فلان کار را کردیم ولی با مشکلات روبهرو شدیم، امام میفرمود که ما بهدنبال انجام وظیفهای هستیم که خدا از ما خواسته و دنبال نتیجه نیستیم، ما میخواهیم اراده خداوند محقق بشود، پیروز شدیم چه بهتر، شکست خوردیم، شهید میشویم، اِهدَی الحُسنَیین یعنی در هر دو صورت، یکی از دو خوبی به ما میرسد. آن چیزی که مهم است این است که پیروز واقعی کسی است که در جهت تحقق اراده الهی فعالیت اجتماعی و فرهنگی میکند، خودسازی میکند، خود را تربیت میکند، با هوای نفس خود مبارزه میکند.
بنابراین نتیجه شدیدالربط، شدیدالاعتماد و شدیدالاستناد به خداوند بودن، رشد معرفت و محبت به خداوند است و آثار آن، تلاش برای تحقق اهداف الهی است که به دنبال تحقق اراده الهی در جامعه و در زندگی بودن، یکی دیگر از نشانههای عالم ربانی است.
از خداوند متعال میخواهیم هم ما را ربانی بگرداند و هم اولیاء ربانی خود را سر راه ما قرار بدهد و به ما توفیق بدهد که در خدمت آنها به خداوند خدمت بکنیم، با صلوات بر محمّد و آل محمّد.
[۱] . سوره آل عمران آیه ۱۹٠
[۲] . سوره آل عمران آیه ۱۹۱
[۳] . سوره آل عمران آیه ۱۹۱
[۴] . (باباطاهر)
[۵] . سوره بقره، آیه۱۶۵
[۶] . سوره آلعمران، آیه۱۹۱
[۷] . سوره بقره، آیه۳۰
[۸] . سوره احزاب، آیه۳۳
[۹] . سوره آلعمران، آیه۱۷۶
[۱۰] . سوره یونس،آیه۸۲
[۱۱] . سوره قصص،آیه۵