معماری

سهروردی

علم و دین نام: شیخ شهاب‌الدین سهروردی    لقب:  شیخ اشراق، شیخ مقتول و شیخ شهید

ولادت: ۵۴۹  وفات: ۵۸۷ هجری قمری  –   از شهر زنجان

تاثیر پذیر از ابن‌سینا، فارابی، افلاطون، زرتشت (انوار اسپهبدیه، هیئات مظلمه)، ابوالبرکات بغدادی

تاثیرگذار بر ابن عربی، ملاصدرا

کتب:  التلویحات، حکمهالاشراق، اللمحات، الالواح المعادیه، الهیاکل النوریه، المقاومات، الرمز المومی، المبدء و المعاد، بستان القلوب، طوراق الانوار، التنقیحات فی الاصول، کلمهالتصوف البارقات الالهیه، النفحات المساویه، لوامع الانوار، الرقم القدسی، رساله فی اعتقاد الحکماء ، رساله العشق

  • زندگینامه:

شهاب‌الدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق (۵۴۹–۵۸۷ ق / ۱۱۵۴–۱۱۹۱ م) فیلسوف نامدار ایرانی اهل شهر سهرورد شهرستان خدابنده استان زنجان است. وی از بزرگ‌ترین فلاسفه تاریخ ایران است که حکمت خسروانی را احیا کرد. و در اصول فقه و فقه نیز ید طولایی داشته ‌است. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود نزد مجدالدین جیلی و استادِ فخر رازی در مراغه و حکمت مشاء را در اصفهان آموخت. پس از پایان تحصیلات، به سفر در ایران پرداخت و با دیدار بسیاری از مشایخ تصوف شیفته راه تصوف گشت و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او به آناتولی و شامات سفر کرد و در سوریه کنونی در شهر حلب نزد ملک ظاهر فرمانده دمشق ماندگار شد. در شهر حلب بود که کار بزرگ خویش، یعنی، حکمهالاشراق را به پایان رساند و کرسی تدریس را دریافت کرد لذا موردحسادت اطرافیان واقع شد. سرانجام به‌وسیله متعصبان که او را به الحاد متهم کردند، به زندان افکنده شد و در همان‌جا از دنیا رفت. البته مشهور آن است که صلاح‌الدین ایوبی (پدر ملک ظاهر) چون به مشروعیت خلفای عباسی و نظریات غزالی معتقد و مخالف فلسفه بود و از طرف دیگر دید سهروردی در جوانی توانسته در حلب به مقام شامخی برسد، حکم قتل ایشان را صادر کرد.

  • اندیشه و نظرات سهروردی:

منطق و فلسفه اشراقی

شیخ اشراق با پذیرفتن بخش‌هایی از مباحث منطق فلسفه مشاء دیدگاه‌هایی نو عرضه کرده است که با عنوان قواعد اشراقی معروف است.

 سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب داده‌اند. او خود فلسفه‌اش را حکمت الاشراق نامید (که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است). مکتب و فلسفه سهروردی هم فلسفی هست و هم عرفانی. چراکه او عقل را تنها مرجع شناخت نمی‌دانست بلکه کشف و شهود را شریف‌ترین و بلندمرتبه‌ترین مرحله شناخت می‌دانست، اما بر آن بود که این کشفیات را به‌صورت عقلی و فلسفی ارائه دهد.

حکومت حاکم

حکومت ترسیمی سهروردی حکومتی است که دارای صفت الهی باشد به اعتقاد سهروردی، حاکم حکیم یا رئیس مدینه می‌باید «صاحب کرامات» باشد تا اهل مدینه با دیدن کرامات وی از او فرمان برند. به اعتقاد سهروردی، حکما فرمان‌های خداوند را دریافت می‌کنند و این امر به آن‌ها قدرت و اقتدار می‌بخشد. حکیمی است که به منبع فیض الهی متصل است و او کسی است که با سفر به عالم مافوق قمر و بازگشت از آن به مفاهیمی دست‌یافته‌ است که می‌تواند هدایت بشر را در دست گیرد. در نظر سهروردی اگر ریاست واقعی جهان به دست حکیمی متأله قرار گیرد، زمانه آن حکیم بس نورانی و درخشان خواهد بود و برعکس، هرگاه جهان از تدبیر حکیمی الهی تهی ماند، ظلمت‌ها و تاریکی‌ها بر عالم و مردم آن چیره شود.

سهروردی و هستی‌شناسی

سهروردی مفهوم نور را بجای مفهوم وجود قرار داد تا خلقت اشراقی وجود را توضیح دهد؛ و مکتب خود را منتصب به «نورالانوار» نامید. همان حقیقت الهی که نور محض و مبدأ جهان است و تمام موجودات، وجود خود را از این منبع کسب کرده‌اند. وی معتقد است نور را نمی‌توان با کمک چیز دیگر و نسبت به آن تعریف کرد؛ زیرا تمام اشیا با نور آشکار می‌شوند و طبعاً باید با نور تعریف شوند. «نورالانوار» همان وجود مطلق است و جهان هستی چیزی جز مراتب و درجات گوناگون روشنایی و تاریکی نسبت به او نیست. به همین دلیل سلسله‌مراتب موجودات بستگی به درجه نزدیکی و دوری آن‌ها به «نورالانوار» دارد، یعنی به میزان درجه «اشراق» و نوری که از نورالانوار به آن‌ها می‌رسد. پس‌نور حقیقتی واحد است که شدت و ضعف دارد و بر این تعبیر از خداوند به‌عنوان نورالانوار و سرچشمه نورانیت سایر وجودها تعبیر می‌کند.

خلاصه حکمت اشراق

سُهرَوَردی، معتقد است موجودات از نور نورالانوار به وجود آمده و از تابش انوار به یکدیگر تابش متقابل ایجاد می‌شود که سهروردی ان را اشراق می‌نامد لذا وی می‌گوید هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعدازاین به وجود می‌آید ابعاد نور است، لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد. منتها این انوار مشکک است؛ بعضی از نورها رقیق، برخی غلیظ، برخی از انوار ذرات پراکنده و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است و همان‌گونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد انوار ضعیف هم به‌سوی انوار قوی تابش دارد. انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست و لذا همان‌گونه که نورهای دیگران به او می‌تابد، نور فرد هم به دیگران می‌تابد. ازاین‌رو انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود. به همین جهت لقب شیخ الاشراق را دریافت کرد.

منابع حکمت اشراق

۱ـ قرآن و حدیث

جملات غزالی بر فلسفه مشاء در کتاب‌هایش ضرباتی کاری بر پیکره جریان فلسفی در جهان اسلام وارد کرد. یکی از آثار این حملات ایجاد بدبینی و ذهنیت منفی نسبت به فلسفه در میان دین‌داران بود. سهروردی برای حمایت از فلسفه، رسالتی را آغاز کرد که طی آن کوشید تا میان فلسفه و عرفان و قرآن تا سر حد توان هماهنگی ایجاد کند و اگر پس از وی ملاصدرا سخن از «اتحاد قرآن و عرفان و برهان» به میان می‌آورد، به‌واقع می‌توان طراح این اندیشه را شیخ اشراق دانست.

سهروردی در بحث نورشناسی که محوری‌ترین بحث فلسفه اوست از آیات سوره نور تأثیر پذیرفته است: « و اشرقت الارض بنور ربها » می‌گوید: هر چه زنده است به ذات خویش، مجرد است و هر نور مجردی به ذات خود؛ زنده است و حق‌تعالی مطلق نور است زیرا که خود اعطاکننده حیات و بخشنده نور است. ظاهر است به ذات خود و نمودار کننده و آفریننده جهان وجود است که فرمود: « الله نور السموات و الارض » نوریت همه انوار فیضان نور اوست. سهروردی با استناد به آیه شریفه «الحق من ربک» حقیقت را امری واحد شمرده و آن را منسوب به خداوند می‌داند: «حقیقت، خورشید واحدی است که به جهت کثرت مظاهرش تکثر نمی‌یابد. شهر واحدی است که باب‌های کثیری دارد و راه‌های فراوان به آن منتهی است» وی می‌گوید: هراندازه که نور و روشنایی انسان زیاد شود، عشق و محبت او به نور قاهر فزونی می‌گیرد بنابراین از کالبد انسانی رهایی یافته و به جهان نور محض می‌پیوندد و در آنجا مقام گزیده و در زمره انوار قدسیه درآید و به سبب تقدس نورالانوار، قدسی شود.

۲ـ حکمت الهی یونان

سهروردی حکمت خود را از ارسطو (در قیاس برهانی) و به‌ویژه افلاطون گرفته است افلاطون در یونان پیشوای حکمای اشراق بود و سهروردی فلسفه خود را تابش بدرقه الهی بر قلب می‌داند و تأکید می‌کند کسانی که فقط طالب فلسفه محض هستند، به سراغ فلسفه مشاء بروند.

۳ـ حکمت مشاء

بدون شک این حکمت مشاء بود که مقدمه اشراق شده است. شیخ اشراق باوجوداینکه به ابن‌سینا احترام می‌گذاشت، اما حکمت مشائی را بدون شهود قلبی کامل نمی‌دانست. از طرفی شیخ اشراق سعی داشت مشهودات قلبی را در غالب استدلال عقلی اراِئه دهد و لذا متمسک به فلسفه مشاء شد؛ اما ضمن استفاده از آن، فلسفه نور و اشراق ایران باستان را با عرفان اسلامی تلفیق کرد و حکمت الاشراق را تأسیس نمود.

 

 

درباره ی m.bayat

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *