۲۹/۱/۱۴۰۲
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهرین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:
- لفظ قرآن درباره افراد بی ایمان
- روش یک مؤمن در دیانت
- معرفی طبقات جامعه
- شرایط گرفتن چله
- شرط اجابت دعا
لفظ قرآن درباره افراد بیایمان
دو انتقاد بیان شده که یکی درمورد محتوای منبر و دیگری درمورد چله است. گفتهاند که چرا شما افرادی که با راه شما موافق نیستند را به حیوان تشبیه میکنید، این لفظ بالای منبر مؤدبانه نیست و مطلب دوم هم درمورد این است که میگویند چرا مثل سابق چله نمیدهید.
در رابطه با انتقاد اول باید عرض کنم که این صحبت که کسانی که دین ندارند از حیوان هم پستتر هستند صحبت من نیست، صحبت قرآن است که اگر ادب را به این میبینید باید بگویید که خداینکرده قرآن بیادب است! درصورتیکه قرآن خیلی مؤدب است، آنقدر مؤدب است که زمانیکه با بندگانش صحبت میکند میگوید اگر شما ایمان بیاورید پاداش شما بهشت است ولی بعدش نمیگوید اگر کافر شوید عقاب شما جهنم است، میگوید اگر ایمان بیاورید پاداشتان بهشت است و کسانی که ایمان نمیآورند عذاب خدا شدید است! شما از این باادب تر نمیتوانید پیدا کنید، قرآن کتاب ادب است. در جای جای قرآن طرز صحبت کردن با مؤمنین و حتی کفار مؤدبانه است و پیامبر اسلام(ص) هم معروف به ادب، اخلاق حسنه و اخلاق عظیم بودند، هم قرآن ایشان را به این شکل معرفی کردهاست و هم دشمنانش ایشان را به این صورت معرفی کردهاند که ایشان مرد ادب و اخلاق بوده است. امیرالمؤمنینعلی(ع) هم در جنگ صفین زمانیکه شامیها به طرفداران امیرالمؤمنین اهانت میکردند و بعضی از اصحاب میخواستند جواب آنها را بدهند، امام فرمود که دوست ندارم شما فحاش باشید و بد بگویید بلکه با آنها مؤدبانه صحبت کنید و فقط به آنها بگویید که راهشان اشتباه است و برایشان دعا کنید.
خب اینها همه ادب است که در زندگی اهلبیت و ائمه بسیار زیاد دیده میشود. اما اینکه ما بیاییم یک سری رفتارهای غلط را بهظاهر خوب جلوه دهیم و خیال کنیم که این ادب است، اینچنین نیست. بیان واقعیت و حقیقت برای هدایت انسانها ممکن است گاهی اوقات موجب ناراحتی افراد شود ولی این بیادبی نیست. اگر یک کافری بهخاطر بیان حقیقت از دست شما ناراحت شود، ممکن است به شما بگوید بیادب ولی اتفاقا این عین ادب است.
یکی از مراتب ادب و کارهای ادیبانه این است که حقایق را برای افراد بگویید. در رابطه با موضوع مورد بحث هم، حقیقت و واقعیت این است که کسانی که زندگیشان را در حد همین خور و خواب و شهوت تعریف کردهاند در حد حیوانیت به سر میبرند. مقام انسانیت مقامی است که بینش و تفکر انسان فراتر از لحظات محدود زمانی و مکانی باشد و همیشه باید به ماورای زمان و مکان فکر کند، اصلاً روح انسان یعنی همین و اگر شخصی ظاهر انسانی داشته باشد ولی تفکراتش در چارچوب خوروخواب و خشم و شهوت باشد، در حد حیوانیت به سر میبرد. خود بزرگان این مطالب را به زبانها و بیانهای مختلف گفتهاند: “خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت” اگر آدمی بههمین باشد “چه میان نقش دیوار و میان نقش آدمیت”.
حیوان موجودی است که فقط در زمان حال زندگی میکند و نه به گذشته فکر میکند و نه به آینده، اگر حیوانات به گذشته و آینده فکر میکردند رشد میکردند. شما به حیوانات نگاه کنید؛ یک گربه یا یک پلنگ یا یک مگس دههزار سال پیش همینطوری بودهاند که الان هستند، هیچ رشدی نکردهاند. انسان است که رشد کرده است، انسانِ الان با انسانِ صدسال پیش فرق میکند زیرا انسان محدود به زمان و مکان نیست. بنابراین اگر کسی محدود به زمان و مکان باشد و فقط به خوروخواب و این امور فکر کند، از گذشته عبرت نگیرد و برای آینده طولانی و دور خودش برنامهریزی نکند یا فقط در حد همین مکان باشد و نگاه نکند که چند قدم آنطرفتر چه اتفاقی میافتد، در کنار مرزش و کشورهای همسایه چه میکنند، دشمنان در آن سمت مرزها چه کار میکنند و چه اتفاقاتی در حال وقوع است و اگر فراتر از مکان فکر نکند و بگوید که به ما چه مربوط است که در غزه، لبنان و افغانستان چه اتفاقاتی میافتد، برای این شخص تعریف انسانیت صدق نمیکند. منتها فرق گاو با آنها این است که اگر به گاو بگویید تو گاوی ناراحت نمیشود ممکن است تشکر هم بکند ولی اگر به اینها بگویید گاو، اینها با شاخ به شما حمله میکنند، فرقشان این است که اینها از گاو هم بدتر هستند، از حیوان هم پستتر هستند. خداوند میفرماید: “أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ” [۱] قرآن چیز عجیبی میفرماید: “إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ”[۲] یعنی بدترین جنبندگان. جنبنده یعنی یک موجود مثل آمیب که تکسلولی است و تکان میخورد و از آن پستتر نیست، قرآن میگوید که از اینهم بدتر هستند، إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ یا بدترین جنبندگان کسانی هستند که ایمان نمیآورند (لایُومنون). شما اگر در جامعهی خودمان هم نگاه کنید، میببینید همین افرادی که با دین و اسلام مخالفت میکنند چقدر پست هستند و چه رفتارهای وحشیانهای از آنها سر میزند، خودشان دم از آزادی میزنند اما منظورشان از آزادی یعنی آزادی من و هرکسی مثل من نیست باید به بدترین وضع، نابود شود. این موجودات در طول تاریخ پیامبران، امامان بزرگ و اولیای بزرگ ما را به کشتن دادند و همیشه این افراد آلت دست شیاطین قرار گرفتهاند. خب اینها حیوان هستند، شما اگر یک گله گرگ داشته باشید و درِ آن آغل و طویلهای که این گرگها هستند را باز بگذارید چه میشود؟ میریزند همه را میکشند، قتلعام میکنند و میخورند اینها هم همینطور هستند، اگر جلوی آنها را نگیرید و بر آنها مسلط نباشید در جامعه سنگ روی سنگ بند نمیشود. در طول تاریخ در کشور خودمان هم بههمین شکل بودهاست، کودتای ۲۸ مرداد یک عده اراذل و اوباش و چند تا فاحشه و چاقوکش گردنکلفت و بیفرهنگ و بیشعوری بودند که یک کشور را سالیان سال به استعمار دشمنان بردند، مردم چقدر زجر کشیدند و چقدر علما و اساتید کشته شدند و چه مقدار عقب ماندیم و این عقبماندگی ما نتیجه همانها است. یک عده افراد بیسر و بیپا آمدن حکومت را تغییر دادند و یک دولت ملی را ساقط کردند و یک دولت دستنشانده را برای سالیانسال آوردند. اینها بههمین صورت است و برای اینها نباید کلمه حیوان را بکار برد بلکه همانطوری که قرآن گفته و واقعیت هم است اینها پستتر از حیوان هستند.
همانطور که گفتم اگر به یک گاو بگوییم گاو و به یک خر بگوییم خر به اینها برنمیخورد ولی اگر به آنها بگوییم به آنها بر میخورد و خطرناک هم میشوند “گاوان و خران بار بردار. به ز آدمیان مردم آزار” در ادبیات ما و همه جا هست “نه محقق بُوَد نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند” اینها به این شکل هستند. تحصیلات هم دارند، درس هم خواندهاند، دانشمند هم هستند ولی وقتیکه انسان فقط به چهارچوب شکمش و امور شهوانی توجه دارد و به امور انسان و انسانیت فکر نکند از حیوان هم پستتر است ” أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ” و اینکه بدتر هستند خودش چندین معنا دارد؛ یکی این است که ملاصدرا گفته است که اگر خدا نمیگفت بَلْ هُمْ أَضَلُّ، فردای قیامت حیوانات در مقام دادخواهی بر خدا اعتراض میکردند که خدایا تو به ما عقل ندادی ولی با اینکه به اینها عقل دادی از حیوان پستتر بودند و به دنبال شهوت و لذتهای زودگذر بودهاند، بنابراین ما اگر این را میگوییم نهتنها بیادبی نیست، بلکه من معتقد هستم که این مسئله باید در میان مؤمنین و متدینین و عقلا جا بیفتد که کسی که دین ندارد حیوان است و از حیوان پستتر است. این فرهنگ باید جا بیفتد تا خجالت بکشند و شاید بعضی از آنها کمی بیدار شوند و فکر کنند و از حیوانیت و وحشیگریهای خودشان دست بردارند. بنده درشبهای قدر در مصلی امام خمینی و همچنین در راهپیمایی روز قدس اشخاصی را دیدم که با حجاب بدی آمده بودند و هیچکس با آنها کاری نداشت و اهانتی نمیکرد، حالا گاهی اوقات یک فرد مؤمنی که بالاخره دلش خون میشود و نمیتواند کنترل کند ممکن است که رفتار تندی هم با آنها بکند ولی ما در راهپیماییها، در نمازجمعه و … بارها دیدیم کسی با آنها کاری ندارد ولی شما دیدید که اینها در خیابان با یک زن محجبه چه کردند، بسیجی را تکهتکه کردند و گاهی اوقات دهانشان را باز میکنند و بسیار حرفهای زشت و رکیک بکار میبرند. اینها نه ادبی دارند و نه فرهنگی و حتی نمیدانند که با چه شخصیتی صحبت میکنند! اینها از هر حیوانی خطرناکتر هستند. بنابراین باید این فرهنگ جا بیفتد و باید همه بگوییم کسی که دین و ایمان ندارد از حیوان پستتر است، نباید تحت تأثیرحرف بعضیها که میگویند مؤدب باش، قرار بگیریم! البته برخورد ما درباره هر مورد فرق میکند، زیرا گاهی یک مورد ناآگاه است یا یک مورد بر اثر یک عواملی ناراحت و عصبانی است، بنابراین ما به آن شخص نمیتوانیم بگوییم تو حیوان هستی ولی به طور کلی باید بگوییم که کسانی که به جامعه و به طبقه مؤمنین و متدینین نپیوستهاند به خودشان بیایند و اگر زمینه دارند یک ذره فکر کنند و بیدار بشوند. اگر این کار را نکنید پیروز و موفق نمیشوید.
روش یک مؤمن در دیانت
در مبارزه و در دیانت باید جدی بود. دین اگر صددرصد و حداکثری نباشد احتمال سقوط دارد. ما بارها گفتهایم عرفان یعنی دین حداکثری، شما که اینجا میآیید، این کلاس، کلاس روخوانی قرآن و کلاس آموزش نیست، اینجا هیئت نیست، بلکه اینجا یک کلاس عرفان است شما اینجا میآیید که مقدمات عرفان اهلبیت را یاد بگیرید و در طریقتِ عرفان قدم بردارید، عرفان مغز دین است، عرفان قله دین است، عرفان یعنی دین حداکثری، یعنی من تا جایی که میشود میخواهم روزبهروز بیشتر متدین شوم، برای بیشتر متدین شدن باید جدی بود، با شوخی و تفریح و تسامح نمیشود، باید جدی بود. عرفا کسانی هستند که دین را سخت و جدی گرفتهاند، فقط به واجبات و محرمات اکتفا نکردهاند بلکه وارد مستحبات شدند و از مکروهات دست برداشتهاند و اِلّا انسان به جایی نمیرسد، اگر کسی میخواهد به جایی برسد، به قلههای شرف، قلههای انسانیت و قلههای فضیلت برسد و با انسان کامل و با ولیاعظم خدا همنشین بشود، باید جدی باشد. گاهی باشد، گاهی نباشد، سست و شوخی بگیرد، گاهی متدین باشد و گاهی نباشد، اینطوری نمیشود. خب یکی از راههای آن این است که شما وقتی اولین قدم را در سیروسلوک برمیدارید، تکلیف خود را با خانواده خود مشخص کنید و به خانواده خود بگویید من میخواهم این راه را بروم و شما هم اگر میخواهید موفق باشید باید به من کمک کنید نه اینکه مانع راه من بشوید. ما گفتیم در مسیر عرفان، اگر خانواده در مسیر و در راه نیستند انسان نباید جز در حد صلهرحم با آن ها ارتباط داشته باشد، میخواهد در مهمانیهای بیفایده بگوید و بخندد و وقت و عمر خود را تلف کند، این با سیروسلوک سازگار نیست مگر اینکه به خاطر صلهرحم یا اینکه بخواهد آنها را هدایت کند و بخواهد آن جلسه شوخی و لهو و لعب را تبدیل به یک جلسه معرفتی بکند ولی اینکه بخواهد در این جلسه مثلا پسر عمو، دختر عمو، پسر عمه، دختر عمه، دختر خاله هست بنشینیم و بگوییم و بخندیم، یک مقدار در مورد گرانی ارز و گرانی دلار و اینکه قیمت ماشین چند شده و یا مباحث بیفایده دیگر صحبت کنیم، این کار سالک نیست! انسان سالک باید سعی کند در این مسائل جدی باشد.
معرفی طبقات جامعه
جامعه طبقات مختلف دارد، بالاترین حد طبقات در یک جامعه، اولیاء خدا، عرفا و علمای ربانی هستند که برای حفظ معنویت، حفظ روح و حفظ ابدیتِ انسان و جامعه زحمت میکشند، پایینتر از آنها و در طبقه دوم کسانی هستند که در خدمت آنها هستند و در راه امنیت اخلاقی و امنیت جانی و امنیت مالی کار میکنند یعنی ارتشیها، سپاهیها، بسیجیها، نیروی انتظامی که در واقع برای حفظ کیان جامعه زحمت میکشند. این طبق برای حفظ طبقه اول و بعد برای حفظ جان و مال و عِرض و امنیت جامعه کار میکنند، طبقه سوم کسانی هستند که برای معیشت مردم زحمت میکشند، طبقه اقتصاددانها، تجّار و کسبهای که برای اقتصاد جامعه کار میکنند. بقیه افراد کسانی هستند که باید مواظب آنها باشیم، اینها افرادی هستند که مصرف کننده هستند و تعداد بیشتری از جامعه را تشکیل می دهند، باید دست این افراد را گرفت و بالا آورد و مواظب آنها بود، اگر مواظب آنها نباشید حیوانات وحشی خطرناکی میشوند که میتوانند هر سه طبقه بزرگ را از بین ببرند، هم میتوانند اقتصاد را از بین ببرند، هم میتوانند امنیت را از بین ببرند، هم میتوانند اولیاء خدا را نابود کنند. در طول تاریخ بشریت اینها بودهاند و جمعیت آنها هم زیاد است، اینها پایینترین طبقه هستند و جمعیت آنها هم خیلی زیاد است و خطرناک هستند آن سه طبقه دیگر باید از اینها مراقبت کنند. خداوند در مورد اقتصاد میفرماید: “وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا،”[۳] یعنی اموال، پول و ثروت را دست سُفهاء ندهید، یعنی کسانی که اگر پولی را به آنها بدهید کار آنها این است که یک هفته یا یک ماه کار میکنند و از هر راهی شده پول درمیآورند فقط برای اینکه در خیابان مست کنند، غذاهای خوشمزه بخورند، در صف گوشت بایستند و گوشت بخورند که تقویت بشوند و بتوانند شهوترانی کنند، اینها حیوانات هستند. میفرماید اقتصاد نباید دست اینها باشد، اقتصاد باید دست چه کسانی باشد؟ باید دست کسانی باشد که شعور و فهم دارند. این تعالیم دینی هست و ما باید این فرهنگ را در جامعه پخش کنیم و محکم باشیم.
شرایط گرفتن چله
خب حالا آن بحث دوم هم که فرموده بودند چرا چله نمیدهید؟ به خاطر همین است، در چله شخص باید جدی باشد، این چلههایی که ما به شما میدهیم و دوستان به شما میدهند این چلهها چله واقعی نیست، اینها فقط برای تربیت اراده شما است و برای این است که آماده بشوید و یاد بگیرید زندگی شما نظم داشته باشد، ساعت شما، برنامه شما، خواب شما، بیداری شما، ذکر شما، نماز شما نظم داشته باشد، اینها را یاد بگیرید و اراده داشته باشید که با نظم کار کنید، وقتی زندگی شما منظم شد و اراده شما قوی شد شما میتوانید سیروسلوک داشته باشید و وقتی اینها جواب نداد استاد دیگر نباید مرتبه بالاتر را بدهد. اولین مرتبه این است که دفترچههای رشد خود را با دقت بخوانید، اساتید عزیزحتماً در حلقههای مباحثه برای دوستان و شاگردان این دفترچههای رشد را توضیح بدهند. از شما هم خواهش میکنم دفترچه رشد را با دقت بخوانید و طبق این برنامه جلو بروید و سؤالات خود را از دوستان شورای اجرایی بپرسید. اینها روش سیروسلوک عرفان مقربین است و ما هم دوست نداریم افرادی که اینجا میآیند برای تفریح بیایند، تفریح بعضیها این نیست که حتماً بزنند و برقصند، تفریح بعضیها این است که بیایند قالالصادق، قالالباقر بشنوند، خیلی خوب است، تفریح خیلی خوبی است خیلی ارزشمند است اما اگر فقط برای خوش گذراندن که من بیایم بفهمم قال الباقر قالالصادق چه گفتند این کافی نیست باید عمل بشود. قالالباقر باید عمل بشود، قالالصادق باید عمل بشود، عمل شدن آن به چه چیزی هست؟ عمل شدن آن به سیروسلوک است.
شرط اجابت دعا
اگر میخواهید دعای اولیاء در حق شما اجابت پیدا کند باید سیروسلوک داشته باشید و اگر سیروسلوک نداشته باشید دعای امام زمان، دعای پیغمبر خدا و هیچ دعایی اثری نخواهد داشت حتی اگر مدام التماس دعا بگویید. اگر دعای پیغمبر بزرگترین گل سرسبد عالم آفرینش اثر داشت مطمئن باشید ابولهب عموی او هدایت میشد، آیا پیغمبر برای ابولهب دعا نمیکرد؟ پیغمبر خیلیها را دعا کرده است، در تاریخ بسیاری از صحابه پیغمبر که گمراه شدند بررسی کنید میبینید که پیغمبر آنها را دعا کرده است، پیغمبر فرمود: خدایا این فرد را بر راه راست بگذار ولی بعدها ضد امیرالمؤمنین شد و دعای پیغمبر مستجاب نشد ممکن است بعضیها بگویند آقا این آخوند چه حرفهایی میزند! دعای پیغمبر اجابت نشد؟! پس پیغمبر مستجابالدعوه نیست. من برای شما چندین مورد میآورم که پیغمبر برای شخص دعا کرد ولی او عاقبت به خیر نشد و در مقابل امیرالمؤمنین ایستاد. حسانبنثابت را همه شما شنیدهاید، پیامبر به حسانبنثابت فرمود که تو مؤید به روحالقدس هستی، روحالقدس چه کسی است؟ روحالقدس فرشتهای است که مقام او از جبرئیل هم بالاتر است در بعضی از روایات، بالاترین فرشته عالم هستی روحالقدس است که اگر کسی را تایید کند او میتواند به قول حافظ مرده را زنده کند.
فیض روح القدس اَر باز مدد فرماید دگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
خداوند می فرماید: “وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ”[۴] ما حضرت مسیح را به روحالقدس تایید کردیم و توانست مرده را زنده کند و کارهای عجیب و غریب کند و خدا عمر طولانی چندهزار ساله به او میدهد. این روحالقدس با آن عظمت خود شبانهروز در خدمت چهارده معصوم بود، شب قدر میرفت و فرشتهها را با خود میآورد. با همه این اوصاف و با اینکه پیامبر به حسانبنثابت فرمود که تو مؤید به روحالقدس هستی ولی حسانبنثابت چه شد؟ در آخر خراب شد، چرا؟ چون خود ما باید بخواهیم. دعای دیگران و التماس دعا اثر دارد، خیلی هم اثر دارد به شرط اینکه خود فرد هم بخواهد، تو اگر حرکت کنی این قطره بنزینی که در ماشین تو ریخته میشود اثر دارد ولی اگر حرکت نکنی بنزین هم فایده ندارد، مدام باک خود را پر و لبریز کن فایدهای ندارد باید حرکت کنی. دعا به منزله سوخت است، دعای بزرگان که خیلی هم مهم است.
همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
این شعر، شعر بسیار جالبی است، این همت گرفتن یا به عبارتی دعای اولیاء و اساتید و مؤمنین خیلی اثر دارد اما به شرطی که حرکت کنیم، اگر حرکت نکنیم فایده ندارد، خیلی از افراد بودهاند که عمامه آنها بزرگ شد، علم آنها زیاد شد، کتابها نوشتند ولی شکست خوردند به خاطر این است که فقط کتاب خواندند، فقط درس خواندند، فقط جلسات مباحثه خوب شرکت کردند، حتی ملاصدرا را حفظ کردند، کفایه را حفظ کردند، قرآن را هم از ابتدا و هم از انتها خواندند ولی عمل نکردند. عزیزانم باید عمل کنید، بهترین عمل هم همین است که چله بگیرید و سعی کنید چلهها را انجام بدهید و باید روزبهروز و سال به سال در چله موفق باشید و چله شما بالا برود. از کجا معلوم میشود که در چله موفق بودید یا خیر؟ چند نشانی دارد که یکی از نشانههای آن خدمت است، خدمت خود را خوب انجام دهید. یکی از نشانه های رشد شما این است که عشق ایجاد میشود، عشق که ایجاد بشود انسان کار میکند و خدمت میکند و این خدمت مخلصانه و عاشقانه، نشانه موفقیت در سیروسلوک است. پروردگارا به حقیقت اباعبداللهالحسین، به حقیقت امیرالمؤمنین و به حقیقت روزهداران و صائمین حقیقی این ماه همه ما را در مسیر خدمت به خودت و در مسیر عشق مخلصانه خودت موفق و مؤید بدار، حوائج این جمع را با لطف و عنایت خودت برآورده بفرما، به برکت صلوات بر محمّد وآل محمّد.
[۱] . در سوره اعراف آیه ۱۷۹
[۲] . در سوره انفال آیه ۲۲
[۳] . در سوره نساء آیه ۵
[۴] . سوره بقره، آیه۸۷