اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:
- یکی از علل اصلی لزوم اتصال به اولیای الهی
- تفاوت رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه خداوند
- راه جلب عنایت و توجه الهی
- معنای تقلید
- جمعبندی
یکی از علل اصلی لزوم اتصال به اولیای الهی
یکی از دلایلی که ما در برنامههای سیر و سلوک خود اصرار داریم که باید به اولیای خداوند وصل شد و سعی کرد با علمای ربانی ارتباط برقرار کرد این است که ارتباط با اولیای خداوند ما را از زندان و دام توهم و خیالهای باطل نجات میدهد. اگر دقت کنید بسیاری از بزرگان و همینطور آیات و روایات این مسئله را گوشزد کردهاند که بسیاری از انسانها در قسمت اعظم عمرشان در غفلت هستند. خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ»[۱]یعنی انسانها بههمین ظواهر دنیا مشغول بوده و از آخرت غافل هستند.
در روایت معروفی، پیامبر اسلام(ص) فرمودهاند: “النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا” یعنی مردم خواب هستند وقتی بمیرند بیدار میشوند. جناب مولوی هم در یکی از اشعارشان بسیار زیبا فرمودهاند:
جان همه روز از لگدکوب خیال وز زیان و سود وز خوف زوال
بر خیالی صلحشان و جنگشان وز خیالی فخرشان و ننگشان
یعنی مردم دائماً در خیال و توهم هستند. اینکه شخصی پیدا شود و انسان را از خیال و توهم نجات دهد یک اتفاق نادر است و برای هر انسانی پیش نمیآید. خیال و توهم، دام بزرگ شیطان است که در زندگی ما و بر ما و تفکرات و ذهنیات و اهداف ما حاکم میشود و تنها راه نجاتش همین است که انسان با اولیای خدا ارتباط برقرار کند تا آنها انسان را از این راه نجات دهند. شما وقتیکه به وجود حقیقتی بهنام خداوند پی میبرید و معتقد میشوید که خدایی وجود دارد و این خدا منبع و مرکز همه کمالات، سعادتها، لذتها و همه موفقیتها است، اولین چیزی که به ذهنتان میرسد این است که به این خدا وصل شوید و با ارتباط با او درواقع به مرکز قدرت و به منبع کمالات، سعادت، لذتها وصل شوید تا بتوانید نظر او را جلب کرده و با توجه او به خودتان، به آن امکانات و کمالات رسیده، هم در این دنیا و هم در عوالم بعد از دنیا نجات پیدا کنید و به خوشبختی و جنت موعود و سعادت ابدی برسید. اینها از مقدمات بدیهی زندگی هر خداپرستی است و هر خداپرستی به این مقدمات یقین دارد.
تفاوت رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه خداوند
برایاینکه عنایت و توجه خداوند را به خود جلب کنیم و به این منبع قدرت، کمال و سعادت وصل شویم، باید بدانیم که چه چیزی نظر او را جلب میکند و ما باید چهکار کنیم که خداوند به ما توجه کند! چون توجه خدا است که فیض و کمالات را به ما میرساند زیرا ما ذاتاً فقیر هستیم و تا زمانیکه هستیم چه در این دنیا و چه در دنیاهای بعد آن، آنچه به آن نیاز داریم رحم و لطف و عنایت الهی و فیضی است که از خداوند میرسد و ما را بالا میبرد و کامل میکند و به سعادت و موفقیت ابدی میرساند. به عبارت دیگر، توجه خداوند به هرکسی یعنی اینکه به او لطف و رحمت میکند و این فیض الهی یعنی همین کمالات و موفقیتها و سعادتها، زمانی بدست میآید که خداوند به ما توجه کند.
این توجه و رحمت، توجه و رحمت رحیمیه است زیرا در توجه و رحمت رحمانیه، خداوند به همه عالم توجه دارد که اگر نظر خداوند به عالم نبود، نیست و نابود میشود *اگر نازی کند، در هم فرو ریزند قالبها* یعنی اگر خدا کوچکترین توجهی به هر موجودی نکند ،آن موجود نیست و نابود میشد. در واقع، خداوند به تمام موجودات توجه دارد و همین توجه باعث میشود که آنها زنده باشند و فیض وجود و حیات رزقوروزی به آنها برسد. این توجه شامل همه میشود، از عرش تا فرش و ذره ذره تمام موجودات عالم این عنایت خداوند شامل حالشان است. اما رحمت رحیمیه که همه بهدنبال آن هستند و کارساز است، از یک نطفه ناقابل نجس انسانی ملکوتی میسازد. بواسطه رحمت رحیمیه خداوند است که انسانهای ساده و انسانهایی که “أَنَا بَشَر مِّثلُکُم” هستند بهجایی میرسند که “یُوحَى إِلَیَّ”میشوند یعنی وحی به آنها میرسد و با عالم بالا ارتباط برقرار میکنند و کامل میشوند، به طوریکه نماینده خداوند در عالم هستی و مظهر ارادهی خداوند میشوند و به آن منبع متصل میشوند رحمت رحیمیه، توجه خاص است و نه عام که همه ما بهدنبال همین توجه هستیم. یعنی وقتی ما معتقد شدیم که خداوندی هست که منبع کمالات و سعادتها است، میخواهیم با او ارتباط برقرار کنیم تا او به ما توجه و عنایت خاص کند ، این توجه و عنایت خاص خداوند را با کسب رضایتش به دست میآوریم. بنابراین ما باید کاری کنیم که او از ما راضی باشد! چه کاری انجام دهیم که او از ما راضی شود و ما را دوست داشته باشد و به ما توجه کند؟! طبیعتا اگر کاری نکنیم و همینطور بنشینیم توجه خاص خداوند نصیب ما نمیشود. در قرآن فرموده است، توجه خاص خداوند نصیب کسانی میشود که «وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ» [۲] یعنی کسانی که بهدنبال این هستند که رضایت خدا را جلب کنند.
بنابراین تا اینجای صحبت، متوجه شدیم برای کسب توجه و عنایت خاص یا همان رحمت رحیمی باید کاری کنیم که خداوند از ما راضی باشد، حال سوال این است که خداوند چگونه از ما راضی میشود؟ در پاسخ باید گفت، ما باید به دین او خدمت کنیم، طبیعتا کسی که به شما خدمت میکند با کسی که به شما خدمت نمیکند، تفاوت دارد و اینها مساوی نیستند. کسی که برای تحقق اهداف و برنامههای شما خدمت میکند، قطعا شما به او بیشتر از کسی که هیچ کاری نمیکند، توجه میکنید. خادم مورد عنایت و توجه خاص است. خدمت به دین خداوند باعث میشود که او به ما نظر خاص کند و ترجمه دیگر خدمت به دین خداوند همان عبادت است. عبادت نه اینکه دولا و راست شویم، این دولا و راست شدن، زمینه ای است که به یاد خداوند بیفتیم و یاد او در دل ما تقویت شود، یاد که تقویت شد عشق و محبت الهی در دل ما ظاهر میشود، عشق و محبت الهی که در دل ما ظاهر شد باید بهدنبال این باشیم که به خدا خدمت کنیم. خدمت به خدا یعنی خدمت به دین او و خدمت به بندگانش البته بندگانی که خداوند میخواهد آنها را نجات دهد و آنها را بهطرف سعادتها، کمالات و بهشت موعود، سوق بدهد. اگر شما به بندگان خدا کمک کنید تا بهطرف خدا و بهشت موعود بروند، خداوند میفرماید اینکه به بندگان من خدمت میکنی یعنی به من خدمت میکنی زیرا اراده من این است که بندگانم بهطرف من بیایند.
همه این مواردی که عرض میکنم، آیات قرآن است که بنده ترجمه همانها را بازگو میکنم، در کلاس مرحله بالاتر، همه موارد را با ذکر آیات، روایات و استدلال خواهیم گفت. به عنوان مثال، خداوند میفرماید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْض»[۳] یعنی اراده کردیم که انسانها به مقام پیشوایی برسند. هر انسانی کمک کند که این اراده خداوند تحقق پیدا کند، در واقع به خداوند خدمت کرده است زیرا اراده خدا بر این است که این برنامه را در دنیا پیاده کند و هر فردی کمک کند که اراده خدا محقق شود خدا او را دوست دارد و به او توجه خاص میکند. بنابراین هر انسانی که توجه خداوند را میخواهد باید به خدا و دین خدا و بندگان خدا خدمت کند. البته بسیاری از انسانها خیال میکنند که به خدا و بندگان خدا خدمت میکنند و خیال میکنند که عبادت میکنند، ولی در واقع اینطور نیست! گاهی مواقع اشتباه یا خیانت میکنند.
زمان طاغوت کسی بود که میلیونها میلیون پول به حرم امام رضا میریخت و در این خیال بود که به امام رضا خدمت میکند، نمیدانست که این پول، برای اسرائیل و برای عیشونوش و سفر و تفریح درباریها خرج میشود، یا طرف خون میداد و نمیدانست که این خون برای کسانی که در جنگ علیه مردم فلسطین شرکت کردهاند، استفاده میشود. اینها را نمیدانستند و خیال میکردند خدمت میکنند، ما نیز کارهای بسیاری میکنیم، نذر میکنیم خدمات زیادی انجام میدهیم مثلا مدرسه یا بیمارستان میسازیم و خیال میکنیم که کار خیر انجام میدهیم ولی فردا که پردهها کنار برود میبینیم که متاسفانه خیانت کردهایم. مثلا فردی را دز نظر بگیرید که به بچه خود پول میدهد تا هر چه میخواهد براحتی داشته باشد و عقدهای نشود و نمیداند که این بچه پول را خرج مواد میکند و در واقع دارد به او خیانت میکند، یا مثلا فرد در جاییکه باید بچهاش تنبیه کند او را ناز میکند و خیال میکند که بچهاش را دوست دارد در حالی که با اینکار به فرزندش خیانت میکند، این مثالها در حد یک موضوع فردی است. در موارد اجتماعی و در جوامع هم بههمین صورت است، بسیاری از انسانها خیال میکنند که کمک میکنند یا کار خیر انجام میدهند ولی در واقعیت اینگونه نیست.
“فردا که پیشگاهِ حقیقت شود پدید شرمنده رَهرُوی، که عمل بر مجاز کرد”
یعنی آدمی که عمل به حقیقت نکرده و خیال کرده که کار خیلی خوبی انجام میدهد و خدمت میکند، خیال کرده است که نذر امام حسین کرده، بیمارستان ساخته یا به بچههای فقیر کمک کرده است ولی نمیداند که همه اینها بهجای بدی رفته و فردا که پردهها کنار میرود نمیتواند بگوید که من عذر داشتم یا من خیال میکردم زیرا به او میگویند میتوانستی شناخت پیدا کنی ولی در تخیل و خیال بودی، وهم زده بودی و دچار توهم بودی. همانکه اول عرض کردم “وز خیالی فخرشان و ننگشان” خیال میکند که دارد نامی برای خودش درست میکند و خدمت میکند درحالیکه ننگ است و “بر خیالی صلحشان و جنگشان” خیال میکند که دارد صلح میکند و در واقع دارد جنگ میکند، خیال میکند دارد میسازد ولی دارد خراب میکند. چرا؟ زیرا به یک عارف، عالم و حجت الهی وصل نیست و وقتی وصل نباشد اینچنین میشود. وقتیکه انسان حجت ندارد کار خیر هم نمیتواند انجام بدهد،
جناب مولوی چقدر زیبا میفرماید:
در زمین دیگران خانه مکن کار خود کن ، کار بیگانه مکن
کیست بیگانه، تن خاکی تو کز برای اوست، غمناکی تو
شخصی زمینی گرفته بود ولی اشتباها بجای اینکه سر زمین خودش برود، سر زمین همسایه بغلی رفته بود و ویلا و استخر و حمام و جکوزی و … ساخته بود وقتی که خواست داخل زمین برود ، دید نامهای آمده که طبق این مدارک، زمین شما صد متر آن طرفتر بوده است بنابراین شما زمین فلانی را تصرف و اشغال کردهای و باید خالی کنی، میگوید ای دادِ بیداد! چهقدر کار کردم، این همه خرج کردم ولی داخل زمین دیگران بوده است و او میخواسته باشگاه درست کند حال باید پول بیاورم و خسارتی هم بدهم که اینجا را خراب کنند. اگر هم خسارت نگیرد گویی همه اینها را برای او ساختم، اینجاست که شاعر میگوید:
در زمین دیگران خانه مکن کار خود کن ، کار بیگانه مکن
وقتی که انسان ناآگاهانه وارد بشود همین اتفاق خواهد افتاد و خیال میکند که کار خیر کرده است، در ادامه شاعر میگوید:
کیست بیگانه، تن خاکی تو کز برای اوست، غمناکی تو
مولوی میخواهد بگوید کسی که به جسم خود میپردازد روح خود را فراموش کرده است و نمیتواند به آن بپردازد و مانند کسی است که داخل زمین شخص دیگری کار میکند. فردا که مُردی همه چیز را اینجا میگذاری و میروی. به قول اینهایی که خروج از بدن یا همان مرگ موقت داشتهاند میگویند دیدیم که بدن ما مانند یک لباس آنجا افتاده ولی خود ما اینجا هستیم. این بدن را باید اینجا بگذاری و بروی
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی جوهر خود را نبینی فربهی(مولوی)
اینچنین روحی رشد نکرده و همیشه به بدن چسبیده است.
معنای تقلید
اینکه شاعر میگوید در زمین دیگران خانه مکن یعنی شما اگر حجت محکمی نداشته باشید در روز قیامت میبینید که بسیاری از کارهای خیر شما از بین رفته است پس باید چه کرد؟ باید به یک فردی وصل شد که اگر او اشتباه کرد من مقصر نباشم درست مثل زمانیکه شما به یک نفر وکالت میدهید. شما وقتی که با آگاهی، تحقیق و شناخت، یک عالم ربانی و یک حجت الهی را قبول میکنید، اگر دیدید آدم راست و درستی است که تا حالا هم از او بدی ندیدهاید اگر پولی را به او بدهید تا در راه خدا خرج کند و او قبول کند، اگر او در کار خلاف خرج کند ، به عهده خود او است و شما ثواب آن را بردهاید، به شرط اینکه تحقیق شما سطحی نبوده و محققانه باشد. اگر آن فردی که پول خود را داخل ضریح امام رضا ریخت، اینکار را با دلیل و تحقیق و محققانه انجام داده بود، ثواب آن را میبرد و گناه آن بر عهده شهردار منطقه آن زمان مشهد بود اما اگر چشم و گوش بسته بوده، توهم کار خیر داشته است. بنابراین فرد باید محققانه، حجت خدا را پیدا کند. اصلاً مسئله تقلید دراصول یعنی چه؟ ما گمان میکنیم تقلید یعنی اینکه مثلاً ادای کسی را دربیاریم بدون آنکه ذرهای تحقیق یا مطالعه کرده باشیم، تحقیق ادا درآوردن نیست! تقلید کردن از یک فرد یعنی اینکه شما میگویید من هر چه او بگوید گوش میکنم ولی محققانه، یعنی مثل اینکه درباره یک پزشک، تحقیق میکنید و میبینید که پزشک بسیار خوبی است بعد از آن هر چه بگوید گوش میکنید و مثلا زمانیکه میگوید این دارو را بخور، دیگر نمیگویید چرا این دارو یا فرمول این نسخه چیست؟ میگویید چشم. به این میگویند تقلید، تقلید از کسی یعنی اینکه شما مسئولیت کاری را برعهده او میگذارید، هر چه او گفت گوش میکنید. معنی تقلید این نیست که مرجع تقلید، حلقهای دور گردن شما میاندازد و شما را هر جا که خواست. بعضیها خیال میکنند تقلید، یعنی اینکه من خود را در اختیار مرجع تقلید میگذارم و هرجا او خواست مرا میبرد.
[۱]. سوره روم آیه ۷
[۲] . سوره توبه آیه ۷۲
[۳] . سوره قصص آیه ۵