اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
خطبه حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها درباره غصب خلافت و دوری از ولایت
منسوب است به حضرت زهرا سلاماللهعلیها که فرمودند: “صُبَّتْ علَیَّ مصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَی الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا” یعنی در این مدت کم، مصیبتها و سختیهایی که بر من رسید، آنقدر سنگین بود که اگر این مصیبتها بر روزها نازل میشد، شب تاریک میشدند. اینکه این مصیبتهای زیاد چه هستند را قطعاً ما نمیتوانیم درک کنیم زیرا هرچقدر انسانها روحشان بزرگتر شود و شخصیتشان در عالم هستی، گسترش پیدا کند مصیبتهای انسانهای معمولی اصلاً برایشان مصیبت و درد و سختی نیست و اینگونه مصیبتها برایشان قابل تحمل است. اگر یک روح بزرگ جهانی مانند امیرالمؤمنین یا فاطمه زهرا سلام الله علیها گفتهاند که ما اندوهگین و غمگین هستیم بدانید که این اندوه، برای ما قابل وصف و درک نیست و با تأمل در زندگی این بزرگواران، میتوان فهمید که این مصیبتهایی که بر ما حادث میشود، برای ایشان درد نیست. بنابراین، این مصیبت که حضرت بیان فرمودند باید مسئله بسیار مهمی باشد.
در بین خطبههای نقل شده از ایشان، دو خطبه بسیار مهم است، یکی از اینها خطبه معروف فدکیه است که حضرت با بیان مسئله فدک، در دفاع از حق و ارث و میراث و اموال خودشان با خلیفه وقت، محاجه میکنند و خطبهی دیگر ایشان، اشاره به مسئله غصب خلافت و دوری از ولایت دارد. از آنجاییکه جلسات ما در کانون علم و دین، پیرامون بحث ولایت، اولیای الهی و شایستهسالاری (یعنی حکومت، مدیریت، زعامت و مرجعیت شایستگان و صالحان قرآنی و الهی) است، لازم است این خطبه را با دقت بخوانیم و ببینیم که حضرت درمورد انحراف از ولایت چه میگویند. حضرت، این خطبه را در بستر شهادت یعنی روزهای آخر عمرشان خواندهاند و سراسر خطبه اشاره به این دارد که اگر اولیای الهی که در رأس آنها امیرالمؤمنین بود حذف شوند، چه مصیبتها و خطرهایی بشریت را تهدید میکند. این خطبه شاید از این نظر از خطبه فدکیه بسیار مهمتر باشد.
راوی این خطبه سویدبن بن غفله است. ایشان از تابعین و از یاران امیرالمؤمنین بوده است و تا جایی که بنده تحقیق کردهام؛ هم اهل سنت و هم اهل شیعه، ایشان را قبول دارند و روایت ایشان را قبول کردهاند. میفرماید در زمانیکه حضرت در بستر بیماری بود و با همان بیماری هم از دنیا رحلت فرمودند، عدهای از زنان مدینه که همسران شخصیتهای تراز اول و دوم و سوم مدینه بودند، به عیادت حضرت آمدند و از ایشان سؤال کردند که یا بنت رسولالله حالتان چطور است “کیف حالک” روزگار را چطور میگذرانید؟ “کیفاصبح” چگونه ایام را صبح کردهاید؟
در اینجا حضرت خطبه ای خواندند که ازنظر ادبی، بسیار غنی است، حضرت در این خطبه از اینکه ولایت به انحراف کشیده شده، خلافت غصب و افراد ناشایست جای افراد صالح را گرفتهاند و از حوادث رخ داده شده در جامعه، صحبت میکنند. همانطور که میدانید که حضرت زهرا سلاماللهعلیها، محدثه بود یعنی کسی که فرشتگان با او صحبت میکنند. براساس روایات دینی و تاریخی، بعد از پیامبر، جبرئیل به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نازل میشد و مطالبی را به ایشان وحی میکرد و ایشان آنها را به امیرالمؤمنین ابلاغ میکرد و امیرالمؤمنین آنها را مینوشت، کتاب جامعه فاطمی نیز درهمین رابطه نوشتهشده است. جبرئیل حوادثی را که قرار است تا قیامت و ظهور آخرین ولی الهی، خاتم الاولیاء امام زمان علیهالسلام اتفاق بیفتد، برای فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نقل کردهاند. بنابراین ایشان میدانستند که چه حوادث تلخ و جریانات وحشتناکی، قرار است بر امت اسلامی پیش آید. همه این حوادث، نتیجه انحرافی بود که امت اسلامی از مسئله ولایت داشت و اگر میبینید که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها قیام میکند، در مقابل خلفا میایستد و آن حماسه پرشکوه را میآفریند برای این است که او میدانست که چه اتفاقاتی قرار است بیفتد و از همه حوادث آگاهی داشتند. واقعه حره را میدید که میآیند و مدینه شهر پیغمبر را غارت میکنند، زنها را بر دشمنان حلال میکنند و حوادث بسیار فجیع و تلخ در مدینه اتفاق میفتد، ماجرای کربلا و همینطور ماجراهایی که یکی پساز دیگری بر سر امت اسلامی میآید، حتی حمله مغول و جنگهایی که بین کشورهای اسلامی رخ میدهد، قتل عامهایی که توسط مغول و چنگیز و تیمور میشود، جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، مسئله فلسطین که الان هست، جنگ ایران و … همه اینها توسط جبرئیل بهصورت وحی بر حضرت فاطمه القا میشد و حضرت همه این وقایع را میدید و میدانست و تمام همِّ ایشان این بود که جلوی این اتفاقات را بگیرد و میفرمود اگر خلافت به مسیر اصلی خودش برگردد بشریت نجات پیدا میکنند و وقتیکه موفق نشد، زجر کشید و مرگش را از خداوند خواست. الان یک مادر را در فلسطین میبینید که فرزندش را از زیر آوار بیرون میآورد ولی تمام رنج این مادرها را فاطمه زهرا سلاماللهعلیها دید و دردکشید زیرا روح وقتی بزرگ باشد درد دیگران را مثل خود آنها احساس میکند، بنابراین حق است که میفرماید: “صُبَّتْ علَیَّ مصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَی الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا” اگر این مصیبتها بر روزها میرسید این روزها تاریک میشد.
و خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
بنده به دلیل محدودیت زمان، به بیان ترجمه این خطبه، اکتفا میکنم. حضرت به زنان مدینه فرمود: به خدا سوگند صبح کردم در حالی که نسبت به دنیای شما بیمیل و از مردان شما ناراحت هستم. آنان را از دهان خویش به دور افکندم (یعنی مانند آب دهانی که انسان بیرون میاندازد مردان شما را بیرون انداختم) و بعد از شناخت حال آنها از آنها متنفر شدم. چه زشت است کندی شمشیرها و سستی بعد از تلاش و سر بر سنگ خارا زدن و شکاف نیزهها و فساد آراء و عقاید و انحراف انگیزهها. (یعنی به چه انحرافی رسیدید؟ شماها کسانی بودید که برپای رکاب رسولالله تا مرز شهادت پیش میرفتید، اکنون به کجا رسیدید؟)
و چه زشت است ذخیرهها و اعمالی که پیش فرستادند، خداوند بر آنان خشم گرفته و در عذاب جاودانه خواهند ماند. بدون شک مسئولیت این عمل به عهده ایشان بود و سنگینی آن به دوش آنها و ننگ و عار آن دامنگیر آنها میگردد مانند کسی که بینی او بریده و زخمی شده است و دست و پای او قطع شده است و به دور از رحمت الهی خواهد بود. وای بر آنان! چگونه خلافت را از مواضع ثابت و بنیانهای نبوت و ارشاد و محل هبوط جبرئیل و آگاهانِ به امور دین و دنیا دور ساختند؟ آگاه باشید که این ضرر و خسران بزرگی است.
چه عیبی از علی(ع) گرفتند؟ به خدا سوگند عیب او شمشیر برّان او در راه خدا بود. عیب او بیاعتنایی او به دنیا و بیاعتنایی او به مرگ بود. شجاعت او و شدت برخورد او و عقوبت دردناک و غضب او در راه رضای الهی بود. جرم علی این بود«ما نَقِمُوا مِنهُم اِلّا اَن یُومِنُوا بِالَّلهِ العَزیز الحَمید» [۱] بهخدا سوگند اگر از راه روشن به دور رفته و از پذیرش طریق مستقیم کناره میگرفتند آنان را به سوی آن آورده و بر آن وا میداشت. (یعنی حضرت میفرمایند اگر علی (ع) بود هیچ وقت نمیگذاشت جامعه بهطرف انحراف برود و به سادگی با یک مدیریت نرم میتوانست جامعه را از انحراف حفظ کند) و به سهولت راه راست را به آنها نشان میداد و این شتر را سالم به مقصد میرساند (یعنی اهداف یک جامعه را به سادگی و به راحتی محقق میکرد) بهطوری که راهبرِ خود را دچار زحمت نکند، سوارهای خود را ملول نکند و آنان را به آبشخور (یعنی سعادت ابدی) میرساند، که آب آن فراوان و از آن لبریز باشد و هرگز کِدر نگردد و ایشان را از آنجا سیراب بیرون میآورد و در پنهان و آشکار برای آنها ناصح بود. اگر او در محل خلافت مینشست هرگز ثروت دنیوی برای خود قرار نمیداد و از آن بهره فراوانی برنمیداشت. (همین سوید بن غَفله کسی است که میگوید من دیدم امیرالمؤمنین یک تکه نان جو خشک را میشکند و به آب میزند و میخورد. به فضه گفتم که شما شرم نمیکنید برای این پیرمرد یک نان تازه بیاورید!؟ فضه خادمه میگوید من خادم هستم، هرچه به من بگویند من میآورم خود ایشان به من دستور داده است و من به غیر از این نمیتوانم کار دیگری انجام دهم. بعد سوید میگوید به امیرالمؤمنین گفتم آقا مگر این غذای یک پیرمرد است؟ امیرالمؤمنین گفت جان من فدای آن کسی که سه روز غذای درست و حسابی نخورد (پیامبر را میفرمود). الگوی این بزرگواران اینگونه بوده است، میفرماید که از دنیا بهرهای نمیخواستم جز به اندازه فرو نشاندن تشنگی و رفع گرسنگی و علی به ایشان میشناساند تا بین زاهد و دنیاپرست، راستگو و دروغگو تشخیص دهند. قرآن میفرماید «وَلَو اَنَّ اَهلَ القری آمَنوا.»[۲] و اگر ملتها ایمان آورده و تقوا پیشه کنند برکات آسمان و زمین را بر آنان فرو میریختیم، و لکن آیات الهی را تکذیب کردند و از این رو آنان را در برابر آنچه انجام دادند گرفتار ساختیم و کسانیکه از این گروه ستم نمودند نتایج زشتی کار آنها به زودی دامنگیر آنها شده و هرگز بر ما غالب و پیروز نخواهند شد.) آگاه باش! بیا و بشنو! هرچه زندگی کنی، روزگار عجایبی را به تو نشان خواهد داد و اگر تعجب کنی گفتار اینها تعجبآور است. ای کاش میدانستند به چه پناهگاهی پناه بردهاند و به کدام ستون تکیه دادهاند، به کدام فرزندانی تجاوز کردهاند، چه بد رهبر و دوستی را انتخاب کردهاند و برای ستمکاران بد انتخابی است. (ولی خدا کنار را گذاشتند و افراد ناسالم را آوردند.)
به خدا سوگند بهجای پرهای بزرگ روی بالِ دم را انتخاب و بهجای پشت، دُم را برگزیدند. ( حضرت میفرماید اینها بهجای اینکه پشت پرندهای که آنها را به سعادت میرساند بنشینند، روی دُم آن نشستند که سقوط خواهند کرد، نتیجه کسیکه ولیِّ خدا را حذف کند اینگونه است.)
ذلیل گردد قومی که میپندارد با این اعمال کار خوبی انجام داده است، بدانید که اینها فاسد هستند اما خود نمیدانند. وای بر اینها، آیا کسیکه هدایت یافته سزاوار پیروی است یا کسیکه هدایت نیافته و نیازمند هدایت است. وای برشما! چگونه حکم میکنید؟ به جان خودم سوگند نطفه این فساد بسته شد. (اینجا اوج ناامیدی حضرت زهرا است که دیگر نمیتواند کاری کند برای همین در اینجا از خدا آرزوی مرگ خود را میکند و میفرماید به جان خودم سوگند نطفه این فساد بسته شد، در انتظار باشید تا این مرض فساد در پیکر جامعه منتشر شود. یعنی حضرت هشدار میدهد که وقتی ولیّ خدا را حذف کردید ببینید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، تاریخ و مسیر تاریخ عوض شد و به سوی جنگها، کشتارها و ظلمها رفته و خواهد رفت.)
آنگاه شیر خون تازه و زهری هلاک کننده بدوشید، در اینجا است که رهپیمایان راه باطل، زیانکار شده و آیندگان عاقبت اعمال گذشتگان را درمییابند. آنگاه جان شما با دنیای شما و قلب شما با فتنهها آرام گیرد و بشارت باد شما را به شمشیرهای کشیده و حمله متجاوز ستمکار و به هرجومرج عمومی و استبداد زورگویان که حقوق شما را اندک داده و اجتماع شما را به وسیله شمشیرهای خود درو خواهند کرد. (حضرت همه پیشبینیهای آینده را بیان میکنند. پس حسرت بر شما باد که کار شما به کجا میرسد، آیا من میتوانم شما را به کاری وادارم که از آن روی گردانیدید.)
در ادامه سوید بن غفله میفرماید که زنان بلند شدند و با حالت ناراحتی و گریهکنان به خانههای خود رفتند و به شوهران خود گفتند ما امروز به زیارت دختر رسولالله رفتیم و این سخنان را گفت. ولی با این وجود هم این مردان نادان پیغام دادند که یا فاطمه! ما نمیدانستیم و خبر نداشتیم و با ابوبکر بیعت کردیم، اگر زودتر به ما میگفتند این کار را نمیکردیم.
ولی فاطمه زهرا (س) فرمود که کار از کار گذشته و دیگر کاری نمیتوان کرد و اینها را به خدا واگذار کرد و بر سر مردم مدینه و مسلمانها و جامعه اسلامی آمد آن چیزی که هنوز که هنوز است دارد میآید و بنده به شما میگویم بدانید تا زمانی که جامعه اسلامی به ولایت اولیاء برنگردد این فتنهها تمام شدنی نخواهد بود. انشاءالله اسرائیل و استکبار جهانی نابود میشوند اما تا زمانی که ولایت اولیاء الهی برنگردد چند صباحی نمیگذرد دوباره میآیند و این اتفاقات همچنان ادامه خواهد داشت.
از خداوند متعال میخواهیم که ما را در مسیر شناخت ولایت و شناخت اولیاء، صالحان و شایستگان راهنمایی کند، دست ما را بگیرد و ما را در دنیا و آخرت از این مسیر دور نکند..
[۱] . سوره بروج،آیه ۷
[۲] . سوره اعراف، آیه ۹۶