دسته: علم و دین

بحث رابطه علم و دین از مباحث بنیادین برای اندیشه های اصولی و حرکتهای اجتماعی می باشد. هم قائلین به عدم جدایی دین و سیاست و هم مخالفین این اندیشه، قبل از هر گونه بحث اثباتی یا سلبی در مورد نقش دین و تفکر الهی در زندگی جمعی بشر، گزیری از تعیین تکلیف در روابط و مناسبات بین این دو مقوله ندارند .
بنابراین لازم است تا به این ریشه ای ترین و قدیمی ترین پرسمان بشر متفکر، رویکرد و زبانی جدید، با بهره گیری از تجربه بشر متفکر در طول تاریخ داشت.

  • علم در نهج البلاغه قسمت دوم

    علم در نهج البلاغه قسمت دوم

    قسمت دوم

    ج) لزوم کسب علم

     

    ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الإسلام) ؛ ج‏۳ ؛ ص۵۵۱

    از سخنان آن حضرت علیه السَّلام است‏

    چون نزدیک بصره رسید گروهى از اهل آن دیار عربى را نزد آن بزرگوار فرستاده بودند تا حقیقت حال او را با همراهان عائشه بر ایشان معلوم گرداند (که آیا آنان در این جنگ حقّى دارند یا نه؟) تا شبهه از آنها برطرف شود، پس امیر المؤمنین علیه السّلام رفتار خود را با ایشان بیان کرد بطوری که آن مرد دانست آن حضرت بر حقّ است (و ایشان بر باطل) پس (بعد از اتمام حجّت) به او فرمود: بیعت کن، گفت: من رسول و فرستاده گروهى هستم و از پیش خود کارى نمى ‏کنم تا به نزد ایشان باز گردم (و مشورت نمایم) پس امام علیه السّلام فرمود:

    (۱) آیا مى ‏بینى (به من بگو) اگر کسانی که از طرف آنها نزد من آمده‏ اى تو را پیشرو بفرستند تا زمینى که در آنجا باران آمده (و داراى آب و گیاه است) براى ایشان بیابى و به سویشان باز گشته آنان را از گیاه و آب (جائیکه یافته‏ اى) خبر دهى و آنها از تو پیروى نکرده در زمین هاى بى ‏آب و گیاه فرود آیند، تو چه خواهى کرد؟ آن مرد گفت من آنان را رها می کنم و مخالفت کرده به جائى که داراى گیاه و آب است مى ‏روم، پس امام علیه السّلام فرمود: (۲) اکنون (براى بیعت با من) دستت را دراز کن (زیرا براى یافتن گیاه و آب «که بقاء جسم و بدن انسان بسته به آنها است» اگر با تو مخالفت نمودند از آنان پیروى نخواهى کرد، پس چگونه با یافتن نور علم‏ و معرفت «که غذاى روح است» در صورت مخالفت ایشان با تو مخالفت خواهى کرد؟).

     

    توضیح: در این جا حضرت به زیبایی با مقایسه بین نیازهای روح و جسم، اهمیت و لزوم تغذیه هر دو و در نتیجه رجوع به ائمه هدی (علیهم السلام) را برای کسب علم و تغذیه روح بیان می دارند.

    ۳۹

    از خطبه‏ هاى آن حضرت علیه السّلام است، روایت شده از نوف (ابن فضاله) بکالى که (از خواصّ اصحاب امام علیه السّلام است. در یمن شهرى بنام صنعاء است که در سمت غربىّ آن موضعى بنام حمیر است و بکال نام قبیله‏ اى بوده که در آنجا سکونت داشته ‏اند)

    ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الإسلام) ؛ ج‏۳ ؛ ص۵۹۷

    قسمتى [سوم‏] از این خطبه است (در باره امام منتظر عجّل اللّه تعالى فرجه):

    (امام زمان علیه السّلام) ۲۱ سپر حکمت (علم‏ به حقائق اشیاء و زهد و عبادت) را پوشیده و آن را با شرایطش که عبارت است از توجّه و شناختن و فارغ ساختن خود را (از علاقه بدنیا) براى آن فرا گرفته، پس حکمت نزد آن حضرت گم شده ‏اى است که آن را طلبیده، و آرزویى است که آن را درخواست نموده (اندیشه او همواره متوجّه به آن است و به غیر آن نظر ندارد، چنانکه در اواخر این کتاب امام علیه السّلام فرموده: الحکمه ضالّه المؤمن یعنى حکمت گم شده مؤمن است که همیشه در صدد یافتن آن است) (۲۲) پس آن بزرگوار پنهان شده گوشه ‏اى اختیار نماید هرگاه (فتنه و تباهکارى بسیار گشته) اسلام غریب (ضعیف و ناتوان) گردد، و (مانند شتر هنگامی که رنج و آزار بیند) دم خود را به حرکت آورده جلو گردنش را به زمین بچسباند (خلاصه چنان ضعف آن را فرا گیرد که از پا افتاده از جا بر نخیزد، این جمله اشاره به فرمایش حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله است که فرموده: بَدَء الإسلام غریبا و سیعود غریبا یعنى اسلام غریب و تنها پیدایش یافت و زود است که تنها گردد، یعنى پیرو واقعى نداشته باشد) آن حضرت باقى مانده باقى مانده ‏هاى حجّت خدا (ائمّه هدى علیهم السّلام) و جانشین پیغمبران او مى ‏باشد

     

    توضیح: علم و در سطح کامل تر آن، حکمت، طبق فرموده حضرت، گمشده مؤمن و به خصوص شخص امام زمان (علیه السلام) است.

     

    ادامه دارد…

  • علم در نهج البلاغه قسمت اول

    علم در نهج البلاغه قسمت اول

    در این چند بخش، قصد داریم تا با نگاهی گذرا در نهج البلاغه بررسی کوتاهی روی برخی توصیفات امیر مؤمنان علی علیه السلام درباره علم، ویژگی های آن و … داشته باشیم.

    نهج البلاغه

    قسمت اول

    الف) تقسیم بندی علم

     

    ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الإسلام) ؛ ج‏۶ ؛ ص۱۱۳۵

    امام علیه السّلام (در زمان جهل به احکام) فرموده است‏

    ۱- بسا عالم (به علم‏ سحر و حساب و نجوم‏ و هیئت و انساب و مانند آنها) که (بر اثر اشتغال به آنها از به دست آوردن علم‏ دین باز مانده است و) جهل و نادانیش او را مى ‏کشد و علم‏ و دانشى که با او است او را سود نبخشد.

     

    توضیح: در اینجا حضرت تلویحاً به این موضوع اشاره دارند که بخشی از آنچه که به عنوان علم شناخته می شود عملاً سودی برای انسان ندارد. در نتیجه می توان علوم را از جنبه سود و زیان به علم مفید و غیر مفید تقسیم کرد.

     

    ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الإسلام) ؛ ج‏۶ ؛ ص۱۲۴۵

    امام علیه السّلام (در باره علم‏) فرموده است‏

    ۱- علم بر دو نوع است: یکى علم مطبوع‏ و علمى که طبیعىّ و فطرىّ (اثرش در کردار آشکار) باشد و دیگرى علم مسموع و شنیده شده (از راه آموختن و مطالعه) و علم مسموع سود ندهد هر گاه مطبوع نباشد (شخص را به حقائق معارف نرسانده نیک‏بخت نگرداند).

     

    توضیح: هم چنین ایشان علم را به جهت منبع کسب به دو نوع مطبوع و مسموع تقسیم می کنند و تاکید دارند که علم مسموع ( که از راه آموزش کسب می شود) هم حتماً باید در انسان نهادینه و ملکه شود تا سودمند باشد وگرنه مصداق علم لاینفع است در بالا توضیح آن آمد.

     

    ب) تقسیم بندی و وظایف متعلمین

    ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الإسلام) ؛ ج‏۴ ؛ ص۶۷۷

    از خطبه‏ هاى آن حضرت علیه السّلام است (در اشاره به بعضى از صفات خداوند سبحان، و مدح پیغمبر اکرم، و وصف نیکان و دوستان حقّ تعالى و پند و اندرز)

    ۵- و بدانید، بندگان خدا (أئمّه هدى علیهم السّلام و پیشوایان دین) که نگاه‏دارنده علم‏ خدا هستند (محافظت علم‏ به ایشان سپرده شده است) آنچه را که باید نگاه‏ داشته شود حفظ می کنند (از کسی که استعداد فهم آن را ندارد، یا آموختن به او مقتضى نیست پنهان مى ‏دارند تا پیش ‏آمدها آن را ضائع نکرده از بین نبرد) و چشمه‏ هاى آن را جارى مى ‏گردانند (به هر کس که استعداد دارد مى ‏آموزند) براى کمک و یارى با هم آمیزش مى ‏نمایند، و با دوستى یکدیگر را ملاقات می کنند، و از جام سیراب کننده (علم و حکمت) به هم مى‏ نوشانند، و باز مى‏ گردند سیراب شده، …

     

    ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الإسلام) ؛ ج‏۶ ؛ ص۱۱۵۵

    از سخنان آن حضرت علیه السّلام است به کمیل ابن زیاد نخعى‏

    ۶- آگاه باش اینجا علم‏ فراوان هست- و به دست مبارک به سینه خود اشاره فرمود- اگر براى آن یاد گیرندگان مى ‏یافتم (اگر بودند زیرکانى که توانائى فهم آن را داشتند آشکار مى‏ نمودم، در اینجا امام علیه السّلام از نبودن کسانی که لیاقت توانائى فهم معارف الهیّه را دارند تأسّف مى خورد) آرى مى ‏یابم تیز فهم را که از او (بر آن علوم) مطمئنّ نیستم (زیرا) دست افزار دین را براى دنیا بکار مى ‏برد، و به نعمت هاى خدا (توفیق به دست آوردن علم‏ و معرفت) بر بندگانش و به حجّت هایش (عقل و خرد) بر دوستانش برترى مى ‏جوید (چون چنین کس آراسته نیست اگر علم‏ حقیقى را به دست آرد وسیله جاه و رونق بازار دنیا و برترى بر بندگان خدا قرار دهد، و به پشتیبانى آن نعمت ها و حجّت ها ابواب زحمت و گرفتارى به روى مردم بگشاید) یا مى ‏یابم فرمانبرى را براى ارباب دانش که او را در گوشه و کنار خود بینائى نیست، به اوّلین شبهه‏ اى که رو دهد شکّ و گمان خلاف در دل او آتش مى ‏افروزد (این صفت کسانى است که پیرو دین حقّ هستند ولى فهمشان کوتاه است پس با آنها جز مسائل ظاهرى از قبیل صورت نماز و روزه و بهشت و دوزخ نتوان گفت و در حقائق و معارف اعتماد به فهم آنان نیست) بدان که نه این (مقلّد بى ‏بصیرت) اهل (امانت و علم‏ حقیقى) مى ‏باشد و نه آن (تیز فهم) یا مى ‏یابم کسى را که در لذّت و خوشى زیاده روى کرده و به آسانى پیرو شهوت و خواهش نفس می شود، یا کسى را که شیفته گرد آوردن و انباشتن (دارائى و کالاى دنیا) است، این دو هم از نگهدارندگان دین در کارى از کارها نیستند، نزدیکترین مانند باین دو چهارپایان چرنده مى ‏باشند، در چنین روزگار (که حمله علم‏ یافت نمى ‏شود) علم‏ به مرگ حمله و نگهدارش مى ‏میرد (از بین مى ‏رود).

     

    توضیح: از جمله ویژگی های خاص ائمه هدی (علیهم السلام) این است که آنها حافظان و امانت داران علم هستند. یعنی نه تنها آن را به درستی به کار می برند بلکه آن را در اختیار افراد نالایق قرار نمی دهند.

    در اینجا حضرت از دو دسته از افرادی که به علم خیانت می کنند شکایت می کنند.

    1. یکی آنها که علم را خوب می فهمند ولی در به کارگیری آن به خطا می روند و از آن در جهت منافع دنیوی خود استفاده می کنند.
    2. و دیگری گروهی که علم را درست نمی فهمند و چه بسا اگر علمی بیش از درکشان به آنها داده شود دچار شبهه شده و به گمراهی بیفتند.

    متاسفانه این دو گروه به طور عمده در طول تاریخ از آفت های آموختن علم بوده اند.

     

    ادامه دارد…

  • رابطه بین مفهوم علم و شب قدر از نگاه اهل بیت قسمت سوم

    رابطه بین مفهوم علم و شب قدر از نگاه اهل بیت قسمت سوم

    قسمت سوم

    و اما در مورد دلیل فضیلت این شب داریم که:

    امام صادق علیه السلام به نقل از جد بزرگوارشان امام على بن حسین علیه السلام می فرماید: خداى عز و جل که قرآن را در شب قدر نازل فرمود به پیغمبر فرمود «تو می دانى شب قدر چیست؟» پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: نمی دانم، خداى عز و جل فرمود: «شب قدر از هزار ماهی که شب قدر ندارد بهتر است» خدا به پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: می دانى چرا آن یک شب از هزار ماه بهتر است؟ گفت: نه، فرمود: زیرا «در آن شب فرشتگان و جبرئیل به اجازه پروردگارشان براى هر مطلبى نازل مى‏ شوند» و چون خداى عزوجل نسبت به چیزى اجازه دهد آن را پسندیده است و «آن شب تا برآمدن سپیده دم سلام است» خدا می فرماید: اى محمد: فرشتگان و جبرئیل از آغاز فرود آمدنشان تا طلوع صبح سلام مرا براى تو مى ‏آورند.

     

    در اینکه این سوره وجود امام صاحب امر را اثبات می کند، در ادامه همین حدیث داریم که:

    و در تفسیر آن آیه از قرآن که می فرماید: (۲۷ سوره ۸) «بترسید از فتنه‏ اى که تنها به ستمگران نمی رسد» می فرماید: یعنى آنها که درباره‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ستم کردند چرا که در آیه دیگری از قرآن فرموده (۱۳۸ سوره ۳) «محمد جز فرستاده ‏اى نیست که پیش از او فرستادگانی بوده و درگذشته‏ اند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برمی گردید، هر که به عقب برگردد، به خدا زیانى نمی زند و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد» می فرماید: خدا در آیه اول می فرماید: چون محمد بمیرد، مخالفین امر خداى- عز و جل- گویند. «شب قدر هم با پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله درگذشت» این بود آن فتنه ‏اى که تنها به آنها رسید و به سبب آن به عقب برگشتند، زیرا اگر می گفتند شب قدر (بعد از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله) از میان نرفته ناچار براى خداى عز و جل در آن شب امرى لازم است (که فرود آید) و چون به امر اعتراف کردند، چاره ‏اى نیست جز اینکه صاحب الامر هم باشد.

    ۲۶

    در اینکه در این شب چه چیزی نازل می شود داریم:

    طبق فرمایش معصومین (علیهم السلام) وقتی رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را به معراج بردند، فرود نیامد تا اینکه خداى- جل ذکره- علم گذشته و آینده را به او آموخت و مقدار زیادى از آن علم مجمل و سربسته بود که تفسیر و توضیحش در شب قدر مى‏ آمد.

    على بن ابى طالب علیه السلام هم مانند پیغمبر بود، علوم مجمل را می دانست و تفسیرش در شب هاى قدر مى ‏آمد، مانند آنچه براى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله بود.

    هرچند در آن علوم مجمل و سر بسته تفسیرى بود، ولى در شب هاى قدر از طرف خداى تعالى به پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و اوصیاء دستور مى ‏آید که نسبت به آنچه می دانند چگونه رفتار کنند.

    البته پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله وفات نکرد، جز اینکه علوم سر بسته و تفسیر آنها را فرا گرفته بود و آنچه در شب هاى قدر برایش مى ‏آمد فرمان و تسهیلى بود نسبت به آنچه می دانست یعنی جزئیات و مصادیق بر کلیات منطبق می گشت و دستور اجرایش مى ‏آمد و این خود تسهیلى بود براى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و امامان معصوم (علیهم السلام).

    این که در شب هاى قدر چه علمى غیر از آنچه می دانستند بر ایشان پدید مى ‏آمد، از چیزهائى است که ایشان مأمور به کتمانش هستند و تفسیر آن را جز خداى- عز و جل- نداند.

    هر پیغمبرى که بمیرد علمش در قلب وصی اش باشد و فرشتگان و جبرئیل در شب قدر فقط آنچه را که وصى باید میان بندگان حکم کند فرود مى ‏آوردند.

    هرچند ایشان آن حکم را می دانند ولى نمی توانند مطلبى را اجرا کنند تا در شب هاى قدر دستور یابند که تا سال آینده چگونه رفتار کنند.

     

    هم چنین امام محمد تقى علیه السلام فرماید: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها بر ولى امر (امام زمان) نازل مى ‏شود، در آن شب امام علیه السلام درباره کار خودش و راجع به کار مردم هم به چنین و چنان مأمور مى ‏شود.

    نکته جالب توجه در این حدیث این است که ایشان می فرمایند: براى ولى امر غیر از شب قدر هم در هر روزى که خداى عز و جل صلاح داند، مانند آن شب امر مخصوص و پوشیده و شگفت در گنجینه پدید مى ‏آید، چرا که «اگر همه درختانى که در زمین هست قلم باشد، و دریا و هفت دریاى دیگر بکمک او مرکب شود، کلمات خدا تمام نشود، زیرا که خدا نیرومند و فرزانه است». (آیه ۲۷ سوره ۳۱)

     

    خداى عز و جل راجع به شب قدر فرموده است (۴ سوره ۴۴) «در آن شب هر امر محکمى فیصل داده شود» خدا میفرماید: هر امر محکمى از آسمان نازل مى ‏شود و محکم دو چیز نیست، بلکه تنها یک چیز است، پس هر که حکم بى ‏اختلاف کند، حکمش حکم خداى عز و جل است و هر که حکمى کند که در آن اختلافى باشد و خود را مصیب داند، به حکم طاغوت (باطل) حکم کرده است.

     

    در این که چگونه این شب را درک کرده و از آن مطمئن شویم:

    هم چنین از امام معصوم (علیه السلام) روایت است که برای درک شب قدر در هر سالى، چون ماه رمضان فرا رسد، در هر شب سوره «دخان» را صد مرتبه بخوان، چون شب بیست و سوم رسد، تصدیق آنچه را می خواهی می بینى.

     

    منابع:

    • کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط – الإسلامیه)، ۸جلد، دار الکتب الإسلامیه – تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق.
    • کلینى، محمد بن یعقوب – مصطفوى، سید جواد، أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ۴جلد، کتاب فروشى علمیه اسلامیه – تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۹ ش.

    (با استفاده از نرم افزار جامع الحدیث۳٫۵ محصول مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور)

     

  • رابطه بین مفهوم علم و شب قدر از نگاه اهل بیت قسمت دوم

    رابطه بین مفهوم علم و شب قدر از نگاه اهل بیت قسمت دوم

    قسمت دوم

     

    با نگاهی با روایات معصومین (علیهم السلام) مشاهده می کنیم که ایشان در احتجاجات خود برای اثبات حقانیتشان و اثبات ضرورت وجود امام به شب های قدر استناد کرده و شیعیان خود را نیز به این موضوع سفارش می نمودند.

    ببینیم که چگونه این امر ممکن است.

     

    خداى عز و جل از علمى که در آن اختلاف باشد امتناع دارد.

    کسى زبانش چیزى گوید که در دلش چیز دیگر باشد، که در دلش دو علم مختلف باشد

    (پس علم ما هم که از علم خدا سرچشمه می گیرد اختلاف ندارد).

    اما تمام علمى که در آن اختلاف نیست نزد خداى جل ذکره می باشد و اما آنچه براى بندگان لازم است، نزد اوصیاء است،

     

    چگونه آن را می دانند و بدست مى‏ آورند؟

    همچنان که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله می دانست (یعنى همه به الهام و وحى خدا می دانند) جز اینکه ایشان آنچه را پیغمبر می دید نمى ‏بینند، زیرا او پیغمبر بود و ایشان محدثند و پیغمبر (در معراج هاى خود) بر خداى عز و جل وارد می شد و وحى را می شنید و ایشان نمی شنوند،

     

    این علم بدون اختلاف، چرا همیشه آشکار نشود، چنانچه با پیغمبر آشکار می گشت (چرا اوصیاء گاهى تقیه می کنند و واقع را بى ‏پرده نمی گویند چنانچه پیغمبر می گفت)

    خداى عز و جل نخواسته که بر علم او اطلاع پیدا کند مگر کسى که در ایمان به خدا امتحانش را داده باشد، چنان که خدا به رسولش حکم فرموده بود که بر آزار قومش صبر کند و جز به فرمان خدا با ایشان مبارزه نکند، پیغمبر چه اندازه پنهانى دعوت کرد تا به او دستور رسید (۹۴ سوره ۱۵) «آنچه را مأموریت دارى آشکار کن و از مشرکین روى برگردان» (پس پیغمبر هم مانند اوصیاء گاهى علمش را آشکار نمی کرد).

    به خدا سوگند، اگر پیغمبر پیش از این دستور هم دعوتش را آشکار می کرد در امان بود ولى نظر او اطاعت امت بود و از مخالفتشان بیم داشت که از دعوت آشکار باز ایستاد.

    ۲۴

    شیعیان ما اگر به مخالفین ما (اهل سنت) بگویند: خداى عز و جل بپیغمبرش می فرماید، ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم- تا آخر سوره- (که معنى آیات این است: تو چه دانى که شب قدر چیست؟، شب قدر از هزار ماه بهتر است، در شب قدر فرشتگان و جبرئیل باجازه پروردگار خود، براى هر مطلبى نازل شوند و تا دمیدن صبح آنچه نازل مى ‏شود سلام است [براى هر مطلب سلامتى تا سپیده دم نازل شوند].

    آیا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله چیزى می دانست که در آن شب نداند و در غیر آن شب هم جبرئیل علیه السلام براى او نیاورد؟ (یعنى آیا پیغمبر علمى از غیر طریق وحى هم داشت؟) مخالفین خواهند گفت: نه،

    به آنها بگو: آیا آنچه را پیغمبر می دانست، جایگزینى براى اظهارش داشت؟ (یعنى چاره اى داشت که دعوتش را تبلیغ نکند؟) خواهند گفت: نه،

    به آنها بگو: آیا در آنچه پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله از علم خداى- عز ذکره- اظهار می کند (و به مردم می گوید،) اختلافى هست؟ اگر گویند: نه،

    به ایشان بگو: پس کسى که بر مسند حکم خدا نشسته و در حکمش اختلاف می باشد (مانند اجتهادات متناقص اهل سنت) آیا مخالفت پیغمبر

    صلّى اللَّه علیه و آله کرده است؟ خواهند گفت: آرى، و اگر بگویند: نه، سخن اول خود را باطل کرده‏ اند (که گفتند: علم پیغمبر تنها از طریق وحى و مأخوذ از علم بى ‏اختلاف خداست).

    سپس به آنها این آیه را تذکر بده (۷ سوره ۳) «تأویل قرآن را جز خدا و راسخین در علم نمی دانند»

    اگر بگویند: راسخین در علم چه کسانند؟ بگو: کسى که در علمش اختلاف نیست،

    اگر بگویند: او کیست؟

    بگو: پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله داراى این علم بود، ولى آیا پیغمبر علم خود را تبلیغ کرد یا نه؟

    اگر بگویند: تبلیغ کرد،

    بگو: آیا پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله وفات کرد، جانشین پس از او، آن علم بى ‏اختلاف را می دانست؟

    اگر بگویند: نه،

    بگو: جانشین پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله (مثل خود پیغمبر از جانب خدا) مؤید است و نیز پیغمبر جانشین خود نکند، جز کسى را که به حکم او حکم کند و در همه چیز مانند او باشد، جز منصب نبوت و اگر پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله کسى را جانشین علم خود معین نکند، کسانى را که در پشت پدرانند و پس از او به دنیا مى ‏آیند ضایع کرده (و بدون رهبر دینى گذاشته) است. (پس از تمهید این مقدمات، چنین نتیجه می گیریم که جانشین پیغمبر باید مثل خود او عالم به تأویل قرآن و مصون از خطا و اشتباه بوده، اختلاف در حکم و فتوى نداشته باشد و مؤید از طرف خدا باشد.)

    اگر به تو بگویند: علم پیغمبر تنها از قرآن بود (و از راه دیگرى در شب قدر برایش علمى پیدا نمی شد) تو به آنها بگو: (همان قرآن در سوره ۴۴ فرماید) «حم قسم به این کتاب روشن که ما آن را در شبى مبارک نازل کرده ‏ایم، ما بیم دهنده ‏ایم (سپس می فرماید: در آن شب هر امر محکم و درستى فیصل داده شود، فرمانی ست از جانب ما، همانا ما فرستنده رسولانیم» این آیه دلالت دارد که علم پیغمبر و جانشینانش در شبهاى قدر زیاد مى‏ شود، زیرا فیصل دادن هر امر محکم به آنها ابلاغ مى ‏شود)

    اگر به تو بگویند: خداى عز و جل این امر را جز به سوى پیغمبر نفرستد،

    تو بگو: آیا این امر محکم که فیصل داده مى‏ شود و توسط فرشتگان و جبرئیل فرود مى ‏آید آنها از آسمانى به آسمانى نزول کنند یا از آسمان به زمین؟

    اگر گویند: تنها از آسمانى به آسمانى نزول کنند، (درست نیست) زیرا در آسمان کسى نیست که از اطاعت به معصیت گراید (و فیصل دادن در مورد گناه و طغیان و اختلاف است)

    و اگر بگویند: از آسمان به زمین آیند و اهل زمین به فیصل دادن احتیاج زیادى دارند،

    تو بگو: پس ایشان چاره ائى جز این دارند که سید و بزرگترى داشته باشند و نزدش محاکمه کنند؟

    اگر گویند: خلیفه وقت حاکم ایشان است، تو بگو (۲۵۶- بقره) «خدا سرپرست کسانى است که ایمان آوردند، ایشان را از تاریکی ها به سوى نور برد- تا آنجا که فرماید-: در دوزخ جاودانند» به جانم قسم که در زمین و آسمان، سرپرستى از طرف خداى- عز ذکره- نیست، جز اینکه مؤید است و کسى که تأیید شود خطا نکند و در روى زمین دشمنى براى خدا نباشد، جز اینکه بى ‏یاور باشد و هر که بى‏ یاور باشد، به حق نرسد همچنان که لازم است از آسمان براى مردم زمین فرمان و قانون نازل شود، لازم است حاکمى هم باشد.

    اگر گویند: آن حاکم را نمی شناسیم، به آنها بگو. هر چه خواهید بگوئید، خداى عز و جل نخواسته است که بندگان را بعد از محمد صلّى اللَّه علیه و آله بدون حجت گذارد.

    اگر آنها گویند حجت خدا تنها قرآن است، (چه باید گفت؟)

    آنگاه من به آنها می گویم: قرآن زبان ندارد که امر و نهى کند ولى قرآن اهلى دارد که آنها امر و نهى می کنند (و جزئیات و مصادیق کلى قرآن را تفسیر و تعیین می کنند) و نیز می گویم: گاهى براى بعضى از اهل زمین، بلا و فتنه‏ئى پیش آمد کند که در سنت پیغمبر و حکم مورد اجماع امت وجود نداشته باشد و در قرآن هم نباشد، براى علم خدا روا نیست که چنین فتنه‏ اى در زمین پیدا شود و در محکمه عدالت او کسى که آن فتنه را رد کند و به گرفتاران فرج بخشد، وجود نداشته باشد

    کلیات حدود خدا در قرآنست و تفسیر آنها نزد حاکم (حجت معصوم خدا) است.

     

    ادامه دارد…

     

    منابع:

    • کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط – الإسلامیه)، ۸جلد، دار الکتب الإسلامیه – تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق.
    • کلینى، محمد بن یعقوب – مصطفوى، سید جواد، أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ۴جلد، کتاب فروشى علمیه اسلامیه – تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۹ ش.

    (با استفاده از نرم افزار جامع الحدیث۳٫۵ محصول مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور)

  • رابطه بین مفهوم علم و شب قدر از نگاه اهل بیت قسمت اول

    رابطه بین مفهوم علم و شب قدر از نگاه اهل بیت قسمت اول

    با نگاهی به روایات معصومین (علیهم السلام) مشاهده می کنیم که ایشان در احتجاجات خود برای اثبات حقانیتشان و اثبات ضرورت وجود امام به شب های قدر استناد کرده و شیعیان خود را نیز به این موضوع سفارش می نمودند.

    در این دو قسمت قصد داریم به این موضوع و دیگر مطالب مربوط به شب قدر از جمله دلیل فضیلت این شب و اینکه در این شب چه چیزی و بر چه کسی نازل می شود و …. بپردازیم.

    ghadr2

    قسمت اول

    دلیل فضیلت شب قدر

    امام صادق علیه السلام به نقل از جد بزرگوارشان امام على بن حسین علیه السلام می فرماید: خداى عز و جل که قرآن را در شب قدر نازل فرمود به پیغمبر فرمود «تو می دانى شب قدر چیست؟» پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: نمی دانم، خداى عز و جل فرمود: «شب قدر از هزار ماهی که شب قدر ندارد بهتر است» خدا به پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: می دانى چرا آن یک شب از هزار ماه بهتر است؟ گفت: نه، فرمود: زیرا «در آن شب فرشتگان و جبرئیل به اجازه پروردگارشان براى هر مطلبى نازل مى ‏شوند» و چون خداى عزوجل نسبت به چیزى اجازه دهد آن را پسندیده است و «آن شب تا برآمدن سپیده دم سلام است» خدا می فرماید: اى محمد: فرشتگان و جبرئیل از آغاز فرود آمدنشان تا طلوع صبح سلام مرا براى تو مى ‏آورند. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏۱، ص: ۳۶۱)

     

    در شب قدر، چه چیزی نازل می شود؟

    طبق فرمایش امام محمد تقى علیه السلام وقتی رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را به معراج بردند، فرود نیامد تا اینکه خداى- جل ذکره- علم گذشته و آینده را به او آموخت و مقدار زیادى از آن علم، مجمل و سربسته بود که تفسیر و توضیحش در شب قدر مى ‏آمد.

    على بن ابى طالب علیه السلام هم مانند پیغمبر بود، علوم مجمل را می دانست و تفسیرش در شب هاى قدر مى‏ آمد، مانند آنچه براى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله بود.

    هرچند در آن علوم مجمل و سربسته، تفسیرى بود، ولى در شب هاى قدر از طرف خداى تعالى به پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و اوصیاء دستور مى ‏آید که نسبت به آنچه می دانند چگونه رفتار کنند.

    البته پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله وفات نکرد، جز اینکه علوم سربسته و تفسیر آنها را فرا گرفته بود و آنچه در شب هاى قدر برایش مى ‏آمد فرمان و تسهیلى بود نسبت به آنچه می دانست یعنی جزئیات و مصادیق بر کلیات منطبق می گشت و دستور اجرایش مى ‏آمد و این خود تسهیلى بود براى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و امامان معصوم (علیهم السلام).

    این که در شب هاى قدر چه علمى غیر از آنچه می دانستند بر ایشان پدید مى آمد، از چیزهائى است که ایشان مأمور به کتمانش هستند و تفسیر آن را جز خداى- عز و جل- نداند.

    هر پیغمبرى که بمیرد علمش در قلب وصی اش می باشد و فرشتگان و جبرئیل در شب قدر فقط آنچه را که وصى باید میان بندگان حکم کند فرود مى ‏آوردند.

    هرچند ایشان آن حکم را می دانند ولى نمی توانند مطلبى را اجرا کنند تا در شب هاى قدر دستور یابند که تا سال آینده چگونه رفتار کنند. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏۱، ص: ۳۶۸-۳۷۰)

    هم چنین ایشان می فرماید: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها بر ولى امر (امام زمان) نازل مى‏ شود، در آن شب امام علیه السلام درباره کار خود و مردم به چنین و چنان مأمور مى ‏شود.

    نکته جالب توجه در این حدیث این است که ایشان می فرمایند: براى ولى امر، غیر از شب قدر هم در هر روزى که خداى عز و جل صلاح داند، مانند آن شب، امر مخصوص و پوشیده و شگفت در گنجینه پدید مى ‏آید، چرا که «اگر همه درختانى که در زمین هست قلم باشد، و دریا و هفت دریاى دیگر به کمک او مرکب شود، کلمات خدا تمام نشود، زیرا که خدا نیرومند و فرزانه است». (آیه ۲۷ سوره ۳۱) (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏۱، ص: ۳۶۰)

     

    علم خداوند و معصومین محکم و بدون اختلاف است

    با این توصیفات مشاهده می کنیم این به معنی اختلاف در علم خدا و معصومین نیست. همانطورکه در روایت، به نقل از امام محمد تقى علیه السلام داریم:

    کسى زبانش چیزى گوید که در دلش چیز دیگر باشد، در دلش دو علم مختلف است.

    درحالی که خداى عز و جل از علمى که در آن اختلاف باشد امتناع دارد (یعنی در علم او هیچ اختلافی نیست پس علم ما هم که از علم خدا سرچشمه می گیرد اختلاف ندارد).

    از طرفی تمام علمى که در آن اختلاف نیست نزد خداى جل ذکره می باشد و اما آنچه براى بندگان لازم است، نزد اوصیاء است. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏۱، ص: ۳۵۲)

    هم چنین می فرماید:

    خداى عز و جل راجع به شب قدر فرموده است (۴ سوره ۴۴) «در آن شب هر امر محکمى فیصل داده شود» خدا می فرماید: هر امر محکمى از آسمان نازل مى ‏شود و محکم دو چیز نیست، بلکه تنها یک چیز است، پس هر که حکم بى ‏اختلاف کند، حکمش حکم خداى عز و جل است و هر که حکمى کند که در آن اختلافى باشد و خود را مصیب داند، به حکم طاغوت (باطل) حکم کرده است. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏۱، ص: ۳۶۰)

     

    چگونه از وجود شب قدر، مطمئن شویم

    هم چنین ایشان می فرمایند که برای درک شب قدر در هر سالى، چون ماه رمضان فرا رسد، در هر شب سوره «دخان» را صد مرتبه بخوان، چون شب بیست و سوم رسد، تصدیق آنچه را می خواهی می بینى. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏۱، ص: ۳۷۰)

     

    سوره قدر چگونه وجود امام صاحب امر را اثبات می کند؟

    امام صادق علیه السلام به نقل از جد بزرگوارشان امام على بن حسین علیه السلام در تفسیر آن آیه از قرآن که می فرماید: (۲۷ سوره ۸) «بترسید از فتنه ‏اى که تنها به ستمگران نمی رسد» می فرماید: یعنى آنها که درباره‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ستم کردند چرا که در آیه دیگری از قرآن فرموده (۱۳۸ سوره ۳) «محمد جز فرستاده ‏اى نیست که پیش از او فرستادگانی بوده و درگذشته ‏اند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برمی گردید، هر که به عقب برگردد، به خدا زیانى نمی زند و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد»

    خدا در این آیه می فرماید: چون محمد بمیرد، مخالفین امر خداى- عز و جل- گویند. «شب قدر هم با پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله درگذشت» این بود آن فتنه اى که تنها به آنها رسید و به سبب آن به عقب برگشتند، زیرا اگر می گفتند شب قدر (بعد از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله) از میان نرفته ناچار براى خداى عز و جل در آن شب امرى لازم است (که فرود آید) و چون به امر اعتراف کردند، چاره ‏اى نیست جز اینکه صاحب الامر هم باشد. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏۱، ص: ۳۶۲و ۳۶۱)

    در این رابطه و نحوه احتجاج معصومین (علیهم السلام) ان شاء الله در آینده بحث مفصل تری خواهیم داشت.

     

    ادامه دارد…

     

    منبع:

    • کلینى، محمد بن یعقوب – مصطفوى، سید جواد، أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ۴جلد، کتاب فروشى علمیه اسلامیه – تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۹ ش.

    (با استفاده از نرم افزار جامع الحدیث۳٫۵ محصول مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور)