معماری
خانه / سخنرانی ها / متن سخنرانی ها / خطرناک‌ترین بیماری فکری و فرهنگی (سخنرانی ۲۶ اردیبهشت)

خطرناک‌ترین بیماری فکری و فرهنگی (سخنرانی ۲۶ اردیبهشت)

خطرناک‌ترین بیماری فکری و فرهنگی

بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن اشاره شده است:

  • خطرناک‌ترین بیماری فکری و فرهنگی
  • ارزش و جایگاه یقین
  • مختصری از زندگی‌نامه و شجره امام صادق (ع)
  • دستور و تاکید خاص خداوند برای پیامبر (ص)
  • درجه بالاتر از تقوا

خطرناک‌ترین بیماری فکری و فرهنگی

به مناسبت سالروز شهادت بنیان‌گذار مذهب جعفری و اسلام ناب محمدی، امام صادق(ع) و با توجه به این‌که جامعه امروز ما نیازمند فهم، درک، ایمان و یقین به معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام است، چند روایت از این امام بزرگوار تقدیم شما خواهم کرد.

بنده امروز در جایی سخنرانی داشتم و در آن‌جا عرض کردم که جامعه ما دچار بیماری بسیار خطرناکی است که از کرونا، ایدز، سرطان و بیماری‌هایی که در گذشته‌ نه چندان دور سابقه‌ای نداشته و در سال‌های اخیر بوجود آمده و کشتار زیادی راه انداخته، خطرناک‌تر است و آن یک نوع بیماری فکری و فرهنگی به نام “شک و تردید” است که خصوصاً در جوامع اسلامی و کشور ما بوجود آمده است. شک ‌و تردید انسان را به درجه حیوانیت تنزل می‌دهد، اگر به یاد داشته باشید در جلسات قبل، چند نمونه از آیات قرآن که توصیفی از زندگی حیوانی و پست را داشتند، عرض کردم. خداوند در قرآن مجید می‌فرماید «الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ»[۱] یعنی آن‌هایی که به خدا و آخرت ایمان نمی‌آورند، در شک ‌و تردید هستند و همان‌طوری‌که قبلا عرض شد «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ»[۲] یعنی کسانی که به خداوند ایمان نمی‌آورند بدترین موجودات و بدترین جنبندگان هستند. همچنین در جایی دیگر میفرماید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ»[۳] و «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[۴] یعنی این‌ها بدترین جنبندگان هستند ‌و در جایی می‌فرماید “الَّذِینَ لا یَعْقِلُون” اینها تعقل ندارند و خصوصیاتشان این است که در شک و شبهه هستند. «بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَهِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ»[۵] یعنی این‌ها توجهی به دنیای بعد نداشته، اهداف ابدی ندارند و فقط در حیات حیوانی زندگی می‌کنند و نسبت‌ به زندگی‌های بعد از این دنیا در شک هستند. این‌ها کور هستند: بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ.

اکنون این بیماری در جامعه رشد بسیار خطرناکی داشته و همچنان در حال رشد بسیار سریعی است، بعد از انقلاب، ۲۵۰ هزار سرباز شیطانی آماده و مسلح شدند تا با پخش شک و شبهه و ایجاد تردید نسبت‌ به مبانی دین با اسلام در بیفتند و در طول این چهل سال شبانه‌روز کار کردند و حتی با شناسنامه‌هایی که اسامی اسلامی داشت نه با اسامی که مسیحی یا یهودی یا کافر باشد و در لباس مسلمان و لباس شیعه، کار کردند. اینان سربازان پیاده‌نظام دجال‌ها و ماهواره‌ها و شیطان‌پرستان خارج از کشور هستند و برای آن‌ها کار می‌کنند. متأسفانه مدیران جامعه ما به هر دلیلی نتوانستند در این جنگ موفق و پیروز شوند و اگر کاری هم شده‌ به مدد همین قرآن و مکتب اهل‌بیت و جلسات روضه و سینه‌زنی‌ برای ائمه بوده است. متأسفانه ما دچار کم‌کاری و کار بی‌کیفیت شده‌ایم، ان‌شاءالله خداوند کمک کند و امام زمان عنایت کند تا ما مسئولیت خودمان را بشناسیم و بیش‌ از پیش کار کنیم. آن‌ها با ایجاد شک و شبهه، بسیاری از جوانان و فرزندان ما را ربودند و این پدیده‌هایی که شما در جامعه از بی‌دینی، بی‌غیرتی و بدحجابی می‌بینید، نتیجه تلاش‌های آن‌ها و کم‌کاری‌های ما است. امام صادق(ع) در مسئله ایجاد یقین و مبارزه با شک و بی‌ایمانی و ضعف در ایمان، روایات بسیار جالب و متعددی دارند که اگر توفیق باشد، بنده امشب چند نمونه را خدمت شما عرض خواهم کرد.

ارزش و جایگاه یقین

همان‌طور که می‌دانید، هدف ما در جلسات کانون علم‌ و‌ دین حرکت در مدار و صراط یقین است. این‌که در دفترچه‌های رشد که شما باید آن را پر کنید، گفته شده است که هدف سیروسلوک در کانون علم و دین رسیدن به یقین است، درواقع مبارزه با همین جریان شک‌گرایی و بی‌ایمانی است. امام صادق (ع) می‌فرماید: اَلْیَقِینُ یُوصِلُ اَلْعَبْدَ إِلَى کُلِّ حَالٍ سَنِیٍّ وَ مَقَامٍ عَجِیبٍ [۶]

جابرجُعفی، یکی از یاران امام صادق (ع) است، ایشان از اصحاب و یاران و صاحبان سِر امام صادق(ع) است. در جامعه‌ی آن زمان، سوالات و شبهات زیادی مطرح بود و امام در پاسخ و رفع آنها حقی زیادی به گردن جامعه شیعه و اسلام و مسلمانان و تمام ادیان آسمانی دارند، دقیقا همانطور که اگر امام حسین(ع) نبود، انسانیت هم نبود، هرچند ما معمولاً می‌گوییم که امام حسین (ع) اسلام را نجات داد، اما اگر ایشان نبود کلا انسانیت، اخلاق و نه تنها دین اسلام بلکه تمام ادیان از بین می‌رفتند و امام حسین(ع)، مکتب سیاسی، اجتماعی و بُعد حاکمیت اسلامی را نجات دادند، همین کوشش توسط امام صادق (ع) ادامه داشت. امام صادق(ع) شاگردان بیشماری که در تاریخ، عددشان به چهارهزار نفر می‌رسد و افراد مختلف، از ادیان و مذاهب مختلف و حتی از کفار و افراد غیرمعتقد بودند و از کسانی هستند که از امام صادق (ع) روایت‌گری کرده‌اند یعنی در تاریخ علم و فرهنگ “قال الصادق” گفته‌اند و از عظمت امام صادق (ع) یاد کرده‌اند، تربیت کرده‌اند و با این کار در تمام عمر خود، بعد معرفتی و بعد محتوایی – فرهنگی اسلام را نجات دادند. خیلی‌ها به ایشان پیشنهاد می‌کردند که قیام کنید زیرا الان بنی‌امیه ضعیف شده‌ و در حال از بین رفتن است، حرکت کنید و تشکیل حکومت دهید‌. ایشان در پاسخ به نامه‌ای که ابومسلم‌خراسانی برای ایشان نوشته بودند، فرمودند: که نه تو یار ما هستی و نه زمان، زمانِ حرکت ما است و نامه‌ای دیگر از طرف ابوسلمه ‌خلال به دست ایشان رسید که امام را به قیام دعوت کرده بودند؛ امام نامه ایشان را پاره کردند و هیچگونه حرکت سیاسی نکردند زیرا هدفشان این بود که اسلام محتوایی یا به عبارتی محتوای فکری، فرهنگی و نظام فلسفی و کلامی و فقهی اسلام را حفظ کنند و حفظ هم کردند و به برکت تلاش ایشان، اسلام و دین الهی و حتی شیعه نیز حفظ شد‌.

مختصری از زندگی‌نامه و شجره امام صادق (ع)

قبل از ادامه سخن پیرامون روایات، لازم به ذکر است که امام صادق (ع) به شیخ الائمه معروف هستند یعنی در میان ائمه (ع)، هیچ‌کس به اندازه امام صادق عمر نکرده است، البته عمر ایشان هم کوتاه بود، ۶۸ سال و در بعضی از تواریخ آمده ۶۵ سال عمر کرده‌اند. ما اوایل انقلاب یک سری فرمولها و محاسبات تقویمی پیدا کرده بودیم و با آنها روی شأن نزول قرآن و این‌که قرآن در طول تاریخ چگونه نازل شده است، کار می‌کردیم. فرمولی توسط استاد نجوم خودمان پیدا کرده بودیم و از روی آن حساب می‌کردیم، تاریخ را خیلی دقیق بدست آورده بودیم و می‌توانستیم هر روز را از آن نظر که چه جایگاهی ازنظر تقویمی داشت، محاسبه کنیم، یکی از کارهایی که کردیم این بود که تاریخ تولد امام صادق(ع) را به دست آوردیم، هفده ربیع‌الاول که تولد امام صادق است، به یک تاریخ در سال ۱۸۰ و روز جمعه بود‌ه و به یک تاریخ دیگر هم که گفته‌اند سال ۱۸۳ که در آن سال هفده ربیع روز جمعه نبوده و روز چهارشنبه یا پنجشنبه بوده است. بنابراین هفده ربیعی که روز جمعه بوده است همان سال ۱۸۰ هجری قمری است که بعضی از علمای شیعه آن را مشخص کرده‌اند. بنابراین عمر امام صادق(ع) از سال ۱۸۰ تا سال دویست و چهل و هشت که تاریخ شهادت ایشان است، ۶۸ سال می‌شود.

امام صادق(ع) از طرف مادرشان ام‌فروه فرزند قاسم بن‌محمدبن‌ابی‌بکر به ابی‌بکر می‌رسند. بعضی‌ها شبهه ایجاد کرده‌اند که مگر شما نمی‌گویید که ائمه ما باید از طرف پدر و مادر، طهارت ولادت داشته باشند! باید عرض کنم که از طرف مادری، امام صادق(ع) به حضرت ابوطالب و عبدالمطلب می‌رسند. ام‌فروه که مادر امام صادق(ع) است، فرزند قاسم بن محمدبن‌ابی‌بکر، محمدبن‌ابی‌بکر فرزند ابوبکر و اسماء‌بنت‌عمیس است. ( لازم به ذکر است، اینکه می‌گویند اسماء در تولد امام حسین قنداقه‌ی امام حسین را گرفت ظاهراً غلط است. آن اسماء که در تولد امام حسین(ع) بود این اسماء نبوده است؛ چون این اسماء در آن زمان در حبشه و جزء مهاجرین حبشه بوده‌ است).

اسماء‌بنت‌عمیس، کسی است که از یاران و صاحبان سِر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است، ایشان همسر جعفر بن‌ابی‌طالب فرزند ابوطالب و برادر بسیار جلیل‌القدر و بزرگوار امیرالمؤمنین، از قهرمانان و مسلمانان و مؤمنان بسیار درجه بالا است، یعنی تالی‌تلو امیرالمؤمنین است و کسی است که به همراه همسرش اسماءبنت‌عمیس جز اولین کسانی بودند که در اوایل اسلام در خانه ابن‌اَلقم ایمان آوردند و بعد به دستور پیامبر به حبشه مهاجرت کردند و سپس در سال هفتم به مدینه برگشتند و در مدینه به پیامبر پیوستند، پیامبر فرمودند: من نمی‌دانم از این‌که در خیبر پیروز شدیم شاد باشم یا از این‌که جعفربن‌ابی‌طالب با همسرش اسماء برگشتند، خوشحال باشم. آن‌ها از یاران نزدیک پیامبر بوده‌اند تا اینکه در سال نهم در جنگ موته، جعفربن‌ابی‌طالب یکی از فرماندهانی بود که شهید شد و پیامبر خبر داد که جفت دستانش در جنگ قطع شد و با دستان بریده مانند اباالفضل‌العباس که در رکاب برادرش امام حسین شهید شد، ایشان هم که برادر امیرالمؤمنین بود، تا آخرین لحظه جنگید و شهید شد.

پیامبر(ص) خبر دادند که خداوند و جبرئیل به من خبر دادند که جعفر که دو دست او قطع شده، با دو بال در میان اهل بهشت حرکت می‌کند، به ایشان، جعفر طیار گفته‌اند و نماز جعفر طیار که در مفاتیح‌ها نوشته شده، هدیه‌ای است که از طرف خداوند، از‌ طرف جبرئیل به‌نام جعفر طیار داده شده است. این نماز، بسیار سفارش شده و بسیار حاجت‌ دهنده است و مستحب ‌است در روزهای جمعه و هر وقت که انسان‌ حاجتی دارد، خوانده شود، بزرگان همیشه با این نماز حوائج‌ خود را می‌گرفتند.

همانطور که عرض شد جعفر طیار در جنگ موته شهید شد، اسماء‌بنت‌عُمیس با دو فرزند از او تنها ماند، در میان مسلمان‌ها ابوبکر به خواستگاری آمد و از ایشان خواستگاری کرد و تا سال یازدهم که پیامبر بود، در خانه ابوبکر بود، دو ‌سال بعد از رحلت پیامبر و کودتای‌ ثقیفه که ابوبکر خلیفه شد هم همسر ابوبکر بود و از او فرزندی به‌نام محمد آورد، بعد از کودتای ثقیفه، اسماء‌بنت‌عُمیس با اینکه در خانه ابوبکر بود ولی از مخالفین ابوبکر بود و از کسانی بود که به خانه امیرالمؤمنین رفت‌ و آمد می‌کرد و از محارم و اسرار سِرّ فاطمه ‌زهرا بود. این بانو، شخصیت بسیار بزرگی بود و از مؤمنان و شخصیت‌های اولیه اسلام بود و به‌خاطر تربیتی که در خانه جعفرابن‌ابیطالب داشت، شدیداً به فاطمه‌ زهرا و پیامبر عشق داشت و او در‌ واقع نماینده‌ای بود که از جان امیرالمؤمنین محافظت می‌کرد، حتی یک‌بار، یا اویس قرنی یا فرزندش محمدابن‌ابی‌بکر را فرستاد و گفت برو و به امیرالمؤمنین بگو که یا علی «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ.» [۷]

این آیه قرآن در مورد مؤمن آل‌فرعون است، مؤمن آل ‌فرعون کسی بود که در خانه فرعون به حضرت موسی پیغام داد که ای موسی این‌ها می‌خواهند تو را بکشند و او باعث شد که موسی فرار کرد و به مدیَن رفت. این بانو هم مانند همین آیه را برای امیرالمؤمنین فرستاد که یا علی مواظب باش که اصحاب ‌ثقیفه می‌خواهند تو را ترور کنند و خبر را به امیرالمؤمنین رساند و اینگونه نقش ایمانی خود را در خانه ابوبکر اجرا می‌کرد. دو سال بعد ابوبکر از دنیا رفت و مجددا اسماء با فرزندان یتیم، بدون همسر شد و این‌بار یک فرزند دیگر به‌نام محمدابن‌ابی‌بکر که فرزند ابوبکر بود به فرزندان او اضافه شد. حضرت فاطمه ‌زهرا همان سال اول بعد از رحلت پیامبر از دنیا رفتند و به شهادت رسیدند، دو سال بعد، یعنی سال سوم که ابوبکر از دنیا رفت و اسماء دوباره بیوه شد و سه فرزند یتیم داشت، امیرالمؤمنین به خواستگاری او آمد و او را به همسری گرفت و اسماء‌بنت‌عُمیس همسر امیرالمؤمنین شد. محمدابن‌ابی‌بکر وعبدالله‌جعفر فرزند جعفر که بعدها همسر حضرت‌ زینب شد و عون فرزند دیگر او، یتیم‌هایی بودند که زیر نظر اسماء و امیرالمؤمنین تربیت شدند. کار به جایی رسید که همین محمدابن‌ابی‌بکر از حواریّون و یاران خاص امیرالمؤمنین و از قهرمانان جنگ صفین و جمل شد و بعد هم به توطئه معاویه با وضع فجیعی به شهادت رسید، بطوریکه برای آزار دادن امیرالمؤمنین، بدن مقدس او را در شکم یک الاغی گذاشتند و آتش زدند، امیرالمؤمنین محمدابن‌ابی‌بکر را خیلی دوست داشت و در شهادت او به عزا نشست.

آمده است در جنگ جمل وقتی‌ که امام علی (ع) فرمودند شتر را از پا بیندازید، شتر را انداختند و محمل افتاد، از آنجاییکه عایشه دختر ابوبکر و بنابراین خواهر محمدابن‌‌ابی‌بکر بود، امیرالمؤمنین بلافاصله به محمدابن‌ابی‌بکر فرمود که برو و خواهر خود را دریاب، به این دلیل که اگر خدایی ناکرده دست یک نامحرمی به او بخورد، دوباره این‌ها یک پیراهن عثمان، علم می‌کنند. محمدابن‌ابی‌بکر آمد و دست کرد در داخل محمل تا عایشه را بیرون بکشد، عایشه صدا زد که به داد حرم و ناموس پیامبر برسید که دارند جسارت می‌کنند، صدا زد که داد نزن، من محمد برادرت هستم! این‌جا نقل شده است که تا این را گفت، از آنجاییکه عایشه از او ناراحت بود که چرا تو که برادر من هستی، در سپاه امیرالمؤمنین می‌جنگی؟ به او گفت: ای خبیث‌ابن‌الطیب! تو خبیثی، پدرت ابوبکر طیب بود. نقل شده که همان‌جا محمدابن‌‌ابی‌بکر به او گفت: به من بگو طیب‌ابن‌الخبیث، من طیب هستم. شعری منسوب به ایشان است که به خاطر ماجرای ثقیفه، خطاب به پدر خود می‌گوید:

“یا ابانا قد وجدنا ما صلح‏

ای‌ پدر ما آن‌چه را که صالح بود و صلاح بود فهمیدیم و شناختیم

“خاب من انت ابوه و افتضح‏ “

تو افتضاح کردی، چرا این کار را کردی؟

انما اخرجنى منک الذى‏، اخرج الدر من الماء الملح‏

خدا من را از تو به‌وجود آورد آن خدایی که دُرّ را از آب شور در می‌آورد، مروارید را از آب شور در می‌آورد.

امیرالمؤمنین فرمود: “محمدابن‌ابی‌بکر اِبنی” یعنی محمدابن‌ابی‌بکر فرزند من است، “مِن صُلب ابابکر” ، میفرماید این روحی است که در عالم ارواح از من تولید شده ولی از پشت و صلب ابوبکر خارج شده است.

محمدابن‌ابی‌بکر شخص عظیم‌القدر، جلیل‌القدر و جلیل‌المقام هست و فرزندی به نام قاسم دارد، این قاسم دختری دارد به نام فاطمه یا اُم‌ّفَروه که همسر امام‌ باقر و مادر امام ‌صادق(ع) و دختر اسماءبنت‌عُمیسِ جلیل‌القدر است.

دستور و تاکید خاص خداوند برای پیامبر (ص)

اکنون به روایت برگردیم. امام‌ صادق(ع) به جابرجوفی (جابرجوفی شخصیتی بود که چندین هزار روایت‌ خاص و اسرار علمی خاصی را که امام‌ صادق به هر کسی نمی‌گفت به او گفته بود.) می‌فرماید که یَا اَخَا جوف! ای جابرجوفی آن چیزی که تو باید به‌ آن‌ برسی یقین است.

یقین همان موضوع سیروسلوک ما است. خداوند از مقام یقین به عنوان مقامِ خاص پیامبر خود یاد می‌کند. گاهی افراد می‌گویند، خداوند چرا ما را خلق کرد؟ می‌گوییم خدا ما را خلق کرد که به تکامل برسیم، کامل بشویم و به بهشت برویم و به درجات معنوی بهشتی برسیم، ولی خداوند به پیامبر می‌فرماید: «وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ.»[۸]  خداوند برای پیامبر و محبوب ازلی خود، یقین را در نظر گرفته است و به پیامبر می‌فرماید تو باید به یقین برسی. دستور و تاکید خاص و از اوجب‌ واجبات برای پیامبر اسلام این است که به یقین برسد، ” وَاعبُد رَبَّکَ ” آن‌قدر عبادت کن تا ” یَاتِیکَ الیَقین ” به یقین برسی. یقین مقام بسیار بالایی است که خداوند تاکید می‌کند، پیامبر باید این مسیر را طی کند. یقین، علم‌الیقین، عین‌الیقین، حق‌الیقین، چهار مرحله یقین است، حق‌الیقین مرحله‌ای است که از آن به فناء ‌فی‌‌الله، لقاءللَّه و فنایء فی‌الله و تقرب به عرش‌ الهی، یاد می‌شود.

خطرناک‌ترین بیماری فکری و فرهنگی

درجه بالاتر از تقوا

اگرچه در قرآن، مکررا از اسلام، ایمان و تقوا صحبت شده، با این وجود امام صادق (ع) می‌فرماید که “اِن الایمان اَفضلُ مِنَ الاسلام، و اِن الیقین افضل من الایمان”و ما مِن شیء اَعَزَّ مِن الیقین”[۹] هیچ چیز و هیچ مقامی از یقین بالاتر نیست. شما این همه در قرآن نگاه می‌کنید اِتَّقُوالله اِتَّقُوالله درباره متقین وَالعَاقِبَهُ لِلمُتَّقین، یا امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه با تاکیدات موکّد، سفارش به تقوا می‌کند، در خطبه متقین می‌بینیم که چه مقاماتی برای اهل تقوا می‌گوید، امام‌ صادق(ع) می‌فرماید: از تقوا بالاتر، یقین است که گوهر و جواهر کمیاب در عالم است. در یک روایتی می‌فرماید “اَلْإِسْلَامُ دَرَجَهٌ وَ الْإِیمَانُ عَلَی الْإِسْلَامِ دَرَجَهٌ وَ الْیقِینُ عَلَی الْإِیمَانِ دَرَجَهٌ وَ مَا أُوتِی النَّاسُ أَقَلَّ مِنَ الْیقِینِ. تُحَفُ العُقُول عَن آلِ الرُّسولِ«(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ) »[۱۰] یعنی این درجه‌‌بندی را می‌فرمایند که بالاتر از اسلام، ایمان است، بالاتر از ایمان، تقوا است و بالاتر از آن یقین است و هیچ چیزی در بین مردم از یقین کمتر تقسیم نشده ولی از طرفی هیچ نعمتی در عالم نیست که به پای یقین برسد و یقین مقام و منزلتی است که شما باید در آن سیروسلوک کنید. سپس امام در یک روایت این موضوع را به خوبی روشن می‌کند، می‌فرماید “الیَقینُ یُوصِلُ العَبدَ إلى کُلِّ حالٍ سَنِیٍّ و مَقامٍ عَجیب.”[۱۱] یعنی یقین، انسان را به مقام‌های بالا و عجیبی می‌رساند، آن مقام‌ عجیب چیست؟ در بعضی روایات آمده که حضرت مسیح (س) با حواریّون به جایی می‌رفتند، در مسیر به دریاچه‌ای رسیدند، بسم‌الله گفتند و روی آب راه رفتند، حواریون هم یکی‌ یکی بسم‌الله گفتند و روی آب راه رفتند. یکی از حواریون یک ذره شک کرد که چگونه من بسم‌الله می‌گویم و از روی آب عبور می‌کنم!؟ فرو رفت، حضرت مسیح دست او را گرفت و او را بالا کشید و گفت: یقین تو ضعیف است، این روایت را نزد نبی‌ مکرم اسلام خواندند، فرمود که بله عیسی روی آب راه می‌رفت و در جایی هست که پیامبر می‌فرماید “لَو زادَ یَقینُهُ لَمَشى فی الهَواءِ، کانَ یَمشی علَى الماءِ.” یعنی اگر یقین حضرت ‌مسیح بیشتر بود، با همین جسم خود، می‌توانست روی آسمان‌ها نیز راه برود. این روایت نشان می‌دهد که پیامبر می‌خواهد بگوید که حضرت مسیح هم با آن عظمت خود که مؤید به روح‌القدس بود و آیتی بود برای جهانیان، می‌توانست بالاتر برود و یقین او قابل ترقی بود. همین روایت را امام‌ صادق(ع) به ما می‌فرماید ‌که “الیَقینُ یُوصِلُ العَبدَ إلى کُلِّ حالٍ سَنِیٍّ و مَقامٍ عَجیبٍ” یعنی یقین، انسان را به بالاترین مقام‌ها و مقام‌های عجیبی می‌رساند.

ما در این مجلس و در این جلسات از خداوند متعال این را می‌خواهیم ‌و دنبال این آرزو هستیم که خداوند ایمان ما را زیاد کند و بالاتر از ایمان، یقین ما را زیاد کند و این، همان چیزی است که جامعه و جوانان ما به آن احتیاج دارند. اکنون شک‌‌ و شبهه جوانان ما، جامعه ما را هدف گرفته است، از خداوند متعال می‌خواهیم که در این راه به همه ما توفیق بدهد تا ان‌شاءالله با هم‌نشینی با کسانی که هم‌طریق ما و سالک راه طریقت هستند و با ذکر گفتن، چله ‌گرفتن و خدمت که از عوامل رشد یقین هستند، بتوانیم در این عنصر شریف و لطیف یعنی یقین رشد کرده و ارتقاء پیدا کنیم.

هرکه خواهد هم‌نشینی خدا  تا نشیند در حضور اولیاء [۱۲]


[۱] . سوره توبه آیه ۴۵

[۲] .  سوره انفال آیه ۲۲

[۳] .  سوره اعراف آیه ۱۷۹

[۴] . سوره اعراف آیه ۱۷۹

[۵] . سوره نمل آیه ۶۶

[۶] . مصباح الشریعه ج ۱، ص ۱۷۷

[۷] .  سوره قصص،آیه ۲۰

[۸] . سوره حجر،آیه۹۹

[۹] . الکافی ج۱ ص۵۱

[۱۰] . ج ۱، ص ۳۵۸

[۱۱] . بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۷۰، ص۱۷۹، ح۴۵

[۱۲] . (مولوی)

خطرناک‌ترین بیماری فکری و فرهنگی

همچنین ببینید

تقسیمات ولایت

تقسیمات ولایت به نام خدا سخنرانی استاد علوی لازم است سالکین محترم پس از مشاهده …

۲ دیدگاه

  1. فرانک جمالی

    سلام ممنون از ویدیو. سخنرانیهای استاد برای من و همسرم که روزهای سختی رو میگزرونیم واقعا دلگرم کننده است

  2. فرانک جمالی

    با سلام و تشکر از وب سایت عالیتون. کاش ویدیو سخنرانی استاد رو هم میگزاشتید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *