سخنرانی ۷ دی ۱۴۰۰ استاد علوی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه الله فی السموات و الارضین
خب اولین مسئله گفتند که سخنرانی استاد کم است و برنامه های حاشیه ای زیاد است. این برنامه های حاشیه ای را دوستان عزیز همانطور که بارها خدمت شما عرض شده است هدف از این جلسات در واقع مقدمه ای است برای کسانی که میخواهند سیر و سلوک داشته باشند در عرفان عملی و طبق مبانی و تعالیم اهل بیت عصمت سلام الله علیهم این کلاسها و این جلسات برای آن مرحله است. لذا باید دوستانی که می خواهند انشاءالله وارد این سیر و سلوک بشوند و انشاءالله وارد وادی عرفان و مباحث عرفانی بشنوند چاره ای نیست باید این مراحل را طی کنند بنابراین در این جلسات و برنامه ها شرکت کنید تا انشاءالله زمینه فراهم شود برای مراحل بعدی بنده هم در این جا که می آیم خدمت شما برنامه این است که به شبهات و به سوالاتی که در همین رابطه یعنی در رابطه با مباحث عرفانی و عرفان عملی مطرح می شود پاسخ بدهم. لذا عرض کردیم اگر مسائل شرعی دارید بپرسید؛ البته بهتر است مباحث شرعی را از دفتر مراجع عالی قدر خودتان که الحمدالله امروزه با این دستگاه های ارتباطی راحت می شود تماس گرفت و مسائل شرعی را پرسید مسائل شرعی را از آنها بپرسید که طبق فتوای مرجع تقلید خود تان عمل کنید مطالبی که ما اینجا میگویم ممکن است با فتوای مرجع شما زیاد همخـوانی نداشته باشد احیاناً بهتر است، اصولاً بهتر است که انسان با مراجع خودش تماس داشته باشد اصلاً بحث عرفان این است که انسان باید با علما ربانی ارتباط داشته باشد خصوصاً با مراجع تقلید که در مرحله شریعت پیر شما هستند و عالم ربانی شما هستند باید تماس داشته باشید در مباحث شریعت.
مباحث اعتقادی و اینها اگر شبههای بود سوالاتی داشتید بپرسید من خدمت شما عرض می کنم.
از جمله سوالاتی که شده بود بحثی که ما هفته پیش داشتیم در مورد اینکه کسی که میخواهد وارد عمل بشود و عملاً طی مراحل و طی مراتب بکند اولین قدم این است که با افراد نا باب و نا اهل ارتباط خودش را کم کند و بیشتر با اولیای خدا با سالکین و کسانی که اهل تقوا و اهل ایمان و عمل صالح هستند ارتباط داشته باشد.
سوال: آن شب در آن جلسه بنده توضیح دادم ولی باز سوال شده است که آقا ما اهل خانواده و ارحام را چه کار کنیم؟ بالاخره صله رحم هست و… ما آن شب هم عرض کردیم، صله رحم به این نیست که ما برویم منزل افراد مثلاً فرض کنید یک شامی ببفتیم ناهاری بیفتیم خسته شان کنیم، برایشان ایجاد زحمت کنیم این صله رحم نیست. صله رحم معنی اش این است که شما باید با ارحام خودتان طوری ارتباط داشته باشید که از زندگی آنها از مشکلات آنها از موانع سیر و سلوک آنها از موانعی که آنها را در راه خدا باز میدارد باید با خبر باشید و اگر خدایی ناکرده دچار مشکلی شدند شما بر دیگران اولویت دارید در اینکه مشکل آنها را حل کنید بر شما واجب تر است تا دیگران تا غریبه ها این معنای صله رحم است.
بنابراین انسان لازم نیست حتما رفت و آمد کند، بحث بر سر این است که ما خبر داشته باشیم از زندگی ارحام خودمان و نگذاریم یک موقع خدایی نکرده آنها در زندگی دچار مشکلاتی شوند که بروند به سراغ اجانب و غریبه ها، این معنای صله رحم است و فلسفه صله رحم هم همین است که انشاءالله این را دوستان متوجه شدند و منافاتی با آن بحثی که ما باید با اولیای خدا ارتباط داشته باشیم و با افراد ناباب قطع رابطه کنیم منافاتی ندارد.
مطلب دیگر این بود که دوستان یکی از دوستان گفته بود که در این جلسه افرادی هستند، اساتیدی هستند، استاد دانشگاه هستند و شما تعبیر کردهاید به آن تعبیری که حالا گفتند که نگویید ولی نمیشود نگفت که آن تعبیری که ما داشتیم گفتند آن تعبیر ممکن است موجب کدورت خاطر دوستان شود… من فکر نکنم، قصد اهانت که نداشتیم ولی فکر نکنم دوستان ناراحت شده باشند چون ما عین ترجمه روایت را داریم میگوییم امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید که مردم سه قسمت هستند یا عالم ربانی هستند یا متعلم علی سبیل نجات هستند یا همج الرعا هستند. این را امیرالمومنین در یک کلام بسیار زیبا، بسیار قشنگ، بسیار کلام عالی که معلوم است این کلام را کسی جز علی نمیتواند بیان کند تقسیم کردند و تقسیم درستی هم است آیات قرآن هم این را میگوید و عقل هم این را میگوید میفرماید که انسانها سه گروه هستند یا عالم ربانی هستند یا متعلم هستند یا همج هستند. اگر یک کسی استاد دانشگاه باشد، مجتهد باشد، مجتهد اصطلاحی، مجتهد باشد یعنی رفته باشد چهل سال، بیست سال، سی سال حوزه درس خوانده باشد یا استاد دانشگاه باشد، دانشمند فیزیک باشد، بالاخره خودش باید بیاید ببیند در کدام… اگر علی را قبول دارد، اگر امیرالمومنین را قبول دارد که همه قبول دارند چه کسی است که علی را قبول نداشته باشد؟ دشمنانش هم قبول داشتند هر کس علی را قبول نداشته باشد معلوم است علی را نشناخته است و هیچ اطلاعی از علی علیه السلام ندارد امیرالمومنین را همه شناختند.
هر که شناخت در پیشگاهش سر سجده فرود آورد. امیرالمومنین را دشمنانش هم شناخت معاویه هم شناخت عرض کردم بارها دشمنان اهل بیت نه اینکه مقام اینها را نمی دانستند هارون الرشید امام موسی کاظم علیه السلام را با عظمت ستایش میکرد فقط اشکال اساسی اینها که بسیار اشکال مهمی هم بود این بود که این ها می گفتند آقا شما در مقابل دنیای ما نایستید بگذارید ما هر کاری که دلمان می خواهد بکنیم با ما کاری نداشته باشید همین باعث میشد که ائمه را می کشتند والا می گفتند شما مقاومتان بالا است شکی نیست، شما بزرگ هستید، شما کریم هستید، شما عالِم هستید، شما فاضل هستید، صاحب فضائل هستید و….همه اینها را میگفتند گاهی موقع ها از ما هم بهتر.
معاویه گریه کرد و خیلی کسانی که در کربلا بودند مثل ابن سعد همان موقع که داشت امام حسین را می کشت داشت گریه می کرد، یعنی چی؟ یعنی می دانست که چه شخصیتی را دارد می کشد اما بحثشان این بود که شما مانع دنیای ما هستید مانع دنیای من نباشید ما با شما کاری نداریم این بحثشان این بود.
بنابراین امیرالمومنین را همه قبول داریم، علی علیه السلام که یک انسان شناس بزرگ عالم هستی است میفرماید: که انسانها سه گروه هستند یا عالم ربانی هستند یا در خدمت عالم ربانی دارند تعلم می کنند، تعلیم میبینند اگر این دو نیستند همج هستند همج الرعا یعنی حشرات حشره هستند آمد شدن تو در همه عالم چیست به قول خیام “آمد مگسی پدید و ناپیدا شد” وقتی انسانی در مسیر رشد و تکامل انسانیت نباشد هیچ فرقی با یک مگسی که در این دنیا میآید و میرود نیست. دنیا را شما نگاه کنید دنیا میلیون ها سال، میلیاردها سال این دنیا بوده است موجودات و انسانهایی آمدهاند، حیواناتی آمده اند همه میآیند و میروند خب یک مگسی هم میآید و میرود وقتی ما در مسیر تکامل نباشیم مثل مگس هستیم دیگر هیچ فرقی نمیکند. آن کسی ارزش دارد که وقتی آمد از اینجا رفت، رفت با عوالم بالاتر رفت به عالم روحانی، رفت به عالم قدس، رفت به عوالم بالای ملکوت رشد کرد در مقام های الهی و معنوی و نورانی او رشد کرده است، او ارزش دارد و الا…
امیرالمونین می فرماید: اگر این نباشد، این هستی. آن آقایی که البته در این مجلس نبودند چون قطعاً اگر متوجه می شدند و اشکال داشتند به بنده عرض می کردند شما هم که از طرف ایشان عرض می کنید، می فرمایید تشکر میکنم، تذکر می دهید ما بگوییم. اگر کسی استاد دانشگاهی متعلم علی سبیل نجات نیست یا خودش عالم ربانی نیست باید برود مشکل خودش را حل کند نباید از این ناراحت شود که مثلاً امیرالمومنین به او می گوید اگر تو اینطوری نیستی همج هستی! نباید از امیرالمومنین ناراحت شود یا از بنده ای که که روایت را خوانده ام نباید ناراحت بشود.
بد نیست این مسئله را امروز مطرح کنیم ما یک فحش داریم که خیلی بد است فحش دادن، اهانت و تحقیر کردن امّا یک موقع است که بیان حقایق علمی است ما یک تحقیر داریم، مذمت شده است، مضمون است ناپسند است تحقیر کردن افراد، اهانت کردن افراد بد است، تحقیر کردن اما یک تحقیق داریم شما از دور یک چیزی را می بینید می گویید آن گوسفند است یا مثلاً فرض بفرمائید بز است یا چیه؟ یکی به شما می گوید نه سگ است، قصد تحقیر دارد! دارد به آن گوسفند اهانت می کند؟! بعد می آیید می بینید گوسفند است. آیا این قصدش این بوده که با آن گوسفند اهانت کند، فحش دهد؟! نه این نظرش را گفته است به نظرش رسیده این سگ است از دور، گفته این سگ است، بعد می آید می بیند این گوسفند است. این اهانت که نکرده است یک موقعی است به یک گوسفند میگوی تو سگی، این تحقیر است داری می بینی این گوسفند است داری می گوی تو سگی یک موقع اینطوری است اهانت است، یک موقع است، نه از دور فکر می کند اینطوری است یا اینکه نه اصلاً او را می شناسد آن را دیده است و میگوید نه واقعاً سگ است رفته جلو دیده سگ است قصد اهانت نداشت قرآن گاهی مواقع از این کلمات به کار میبرد قصد تحقیر ندارد. قرآن زبان ادب است، قرآن زبان احترام به انسانیت است هیچ کتابی به اندازه قرآن به انسان احترام نمیگذارد چقدر زیبا است، چقدر مودب است قرآن در بیاناتش، چقدر احترام میگذارد به انسان تعابیری که دارد مثلاً فرض بفرمایید در مورد رابطه زناشویی چه کلمه ای را به کار می برد مثلاً میگوید” لا تباشروهن”[۱] مباشرت نکنید کنایه است چون مودب است. می خواهد بگوید وقتی می خواهی معده ات را تخلیه کنید و انسان میخواهد مدفوع بدنش را خارج کند چگونه تعبیر می کند؟ را تخلیه کند چگونه تعبیر می کند ” أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ “[۲] وقتی یکی از شما از آن گودالی که پایین است و وقتی کارش را انجام داد و روی آن را می پوشاند و خاک می ریزد و دفن می کند از آن گودال آمد، تعبیر امروزی میگویند از دستشویی آمد ما مودبانه میخواهیم صحبت کنیم میگوییم دستشویی در صورتی که دستشویی دستش را طرف نمی شوید، در مستراح کار دیگری می کند و یک جای دیگرش را می شوید. اما ما میگوییم دستشویی تعبیر ما چی است؟ تعبیر ما برای اینکه مودبانه صحبت کرده باشیم می گوییم دستشویی این ادب اقتضا می کند که اینطوری به کار ببریم این را قرآن به ما یاد داده است، قرآن به ما یاد داده است که وقتی کسی میخواهد این کار را بکند “أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ” یعنی اگر کسی دستشویی رفت آن ادب قرآن است و قرآن به ما یاد داده است در میان آن جاهلیتی که لخت و با آن مسائلی که حالا شما می دانید زندگی میکردند قرآن زبان ادب است، زبان احترام است وقتی میخواهد در مورد رحمت صحبت کند و در مورد عذاب صحبت کند چقدر قشنگ می فرماید: “وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ” [۳]چقدر قشنگ، خداوند دارد با شما صحبت می کند می گوید اگر شکر گذار باشید من شما را زیاد می کنم نمی گوید نعمت تان را زیاد می کنم می گوید شما را زیاد می کنم این تعبیر خیلی قشنگی است میگوید اگر شاکر باشید نه اینکه شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند یا کفر، نعمت از کفت بیرون کند این را نمی گوید. نمی گوید اگر شما شکر کردید نعمت تان را زیاد می کنم میفرماید اگر شکر کردید شما را زیاد می کنم یعنی مقام تان را می برم بالا، انسانیتتان را می برم بالا، ذات تو را می برم بالا، ذات تو رشد می کند “لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ” همین جا وقتی میخواهد جنبه مقابلش و منفی را بگوید، می گوید ” لَئِنْ کَفَرْتُمْ ” نمی گوید عذابتان می کنم، مودب است، احترام می گذارد می گوید ” لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ” عذاب شدید است، احترام میگذارد. نمیگوید مثل یک معلم بد اخلاق مثل یک معلمی که عصبانی است اگر درس خواندی قبول می شوی اگر درس نخواندی پدرت را در می آورم این پدرت را درمی آورم که عذابی است شدید این را مودبانه می گوید ” لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ” این احترام به خاطر اینکه میخواهد بگوید روم به دیوار، می خواهد بگوید روم به دیوار می خواهد بگوید دور از محضر شما بلانسبت شما اینطوری می خواهد بگوید این قرآن زبان ادب است. حالا یکی بیاید بگوید چرا قرآن مثل زده است به حمار؟ چرا مثل زده به سگ؟ چرا بعضی ها را گفته مثل الاغ هستند؟ چرا بعضی ها را گفته مثل سگ هستند؟ خودش می فرماید: “إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَهً فَما فَوْقَها “[4] خداوند دارد تحقیق میگوید مثل همان آقایی است که شما می گویید آن چی هست؟ می گوید آن سگ است. خب به سگ باید بگویید سگ نمی شود به سگ من احترام بگذارم بگویم حضرت آقا حالتان چطور است که سگ، سگ است. خر هم خر است اگر به یک خر بگویی خر فرق خرهای ظاهری با خرهای باطنی این است که به خر ظاهری بگویی خر ناراحت نمی شود اما به خر های باطنی بگویید خر ناراحت میشوند. چرا بهم گفتی خر خب عزیز من کسی که کتاب حمل می کند ولی نمی فهمد از این نظر مثل یک الاغی است که نه محقق بُوَد نه دانشمند، چهارپایی است که بر او کتابی چند. ” کمَثَلِ الحِمارِ یحمِلُ اسفاراً”[۵] این تحقیر نیست این تحقیق است خداوند دارد میگوید این، این است مواظب باش بیا بالا در این حد نمان که اگر اینطوری باشی “فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ ” مثالش، مثال سگ است. قانونی که بر زندگی تو حاکم است اگر اینطور باشی قانونی است که بر زندگی سگ حاکم است. اینجا تحقیر نیست قرآنی که آن طور مودب است این طوری هیچ وقت بی ادبی نمی کند خودش می فرماید: ” وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ” [۶] به خدایانشان فحش ندهید به خدایانشان بد نگویید. این قرآن… بنابراین قرآن دارد یک واقعیت را می گوید، یک حقیقت را می گوید امیرالمومنین هم همینطور امیرالمومنین هم در جنگ صفین فرمود من دوست ندارم آنها فحش میدادند امیرالمومنین به اصحاب فرمود شما فحش ندهید، شما فحش ندهید. شما با آنها منطقی صحبت کنید از خدا بخواهید خدا هدایتشان کند چون آن هم مسلمان است گمراه شده این است که وقتی امیرالمومنین می فرماید کسی که یا عالم ربانی است یا متعلم علی سبیل نجات است در غیر این صورت همج است مگس حالا تعبیر ما این بود که اگر خیلی بزرگ هم باشد شاهی باشد، وزیری باشد، وکیلی باشد، استاد دانشگاهی باشد هر چه میخواهد باشد اگر عالم ربانی نیست باید متعلم در سبیل باید به یک عالم ربانی وصل باشد و عالم ربانی که خب سخت است عالم ربانی بودن اینجا حالا سوال پرسیده اند که من جواب میدهم عالم ربانی مصداق کاملش امیرالمومنین است، مصداق کاملش همان طور که در یکی از جلسات فرمودیم وقتی خداوند میفرماید: “وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ” [۷]مصداق کامل صادقین اولیا و ائمه معصومین هستند ولی خب مراتب دارند. چرا نگفت کُونُوا مَعَ المعصومین؟ چون صادقین مراتب دارند وقتی دستت به امیر المومنین نمیرسد به یکی از اولیای خدا به یک بنده صادق و راستگوی خداوند که میرسد او را دوست داشته باشید با او ارتباط برقرار کنید اگر اینطوری نباشید می شوید همج خب این همج است این کسی که شما نگاه می کنید در فضای مجازی روحانیت را مسخره میکند، دین را مسخره میکند، اسلام و مسخره میکند، انسانهای پاک را مسخره می کند، انسان های خوب را مسخره میکند این همج است. چه خودش قبول داشته باشد، چه خودش قبول نداشته باشد ممکن است خودش برود وسط جمع افراد بی دین و به آن احترام بگذارند و به او بگوید آقای استاد دانشگاه، آقای استاد دانشگاه و خودش کِیف کند، خودش کِیف کند اکثر آنها هم از زندگی خودشان راضی هستند چون نمی دانند چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد. همین احترام های ساده ای که میگذارد آن هنرپیشه فاسدی که یک عمر فساد کرده است و فیلم های زشت بازی کرده است وقتی از او می پرسند و می برندش یک جا از او تجلیل میکنند و به عنوان هنرمند سیمرغ بلورین می دهند به خاطر هنرمند این خیال میکند که دنیا همین است بعد از او مصاحبه می کنند که اگر شما دوباره برگردی، دوباره شروع کنی چه کار میکنی؟ میگوید همین را انتخاب میکنم همین راه را انتخاب می کنم. عزیز من تمام دنیا این نیست که یک عده مثل خودت یک عده همج بیایند برایت دست بزنند و کف بزنن تو وقتی چند روز دیگر سرت را گذاشتی بر بالین مرگ و به چنگ به قول مولوی به چنگ دیو در افتی دریغ…
آنجا اگر گفتی من برگردم همین کار را می کنم مهم است، وقتی وارد آن عالم شدی دیدی کم داری، دیدی کم داری مقام های انسانی را نداری، لیاقت مقام ها را نداری و باید بروی در قعر، باید افول کنی، باید سقوط کنی در ته هاویه، اگر آنجا راست بگویی آنجا بگو من برگردم، آنجا حسرت می خوری، آنجا میگویی یا ویلنا، یا ویلنا، آن مهم است. الان بله، یک عده دارند کف میزنند دست می زنند از این همج الرّعاها خیال می کنی همه همین است؟ نه تمام شد، تمام شد عمر تو در فساد و گناه تمام شد حالا باید بروی جایگاهت را مشخص کنی در چه درجه ایی از انسانیت هستی؟ به کجا رسیدی در این عمری که خدا به تو داد؟ بنابراین ما باید خودمان را درست کنیم.
آینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن!آئینه شکستن خطاست
اگر من دارم روایت امیرالمومنین می خوانم به تو بر نخورد، از امیرالمومنین ناراحت نباش، از اولیاء خدا ناراحت نباش، خودت را درست کن برو همج الرّعاء نباش، برو این نباش، نه اینکه بگویی او چطوری. هر کسی، بدانید دوستان هر کسی با اولیاء خدا با افراد پاک با افراد خوب دشمنی دارد شک نکنید یا بی شعور است یا لقمه حرام است! یکی از این دوتا است یا ناآگاه است که اگر ناآگاه است باید آگاهش کرد و اگر آگاه است بدانید لقمه اش خراب است نطفه اش خراب است هیچ شک نکنید. علم این را ثابت کرده، تجربه هم ثابت کرده ما دیدیم، بسیار دیدیم کسانی که اینطوری بودند و دشمنی میکردند.
همین استاد بزرگوار که واقعاً جزو نوابغ بود حضرت آیتالله مصباح(ره)، تعریف میکردند یکی از آقایان در آمریکا ایشان را دعوت کرده بودند در یک کنفرانس که چند سال یکبار برگزار میشود، سالیانه یا هر چند سال یکبار فیلسوف ها را از تمام دنیا دعوت میکنند، آیت الله مصباح را دعوت کرده بودند و ایشان تشریف برده بودند آنجا، نوبت ایشان بود در مورد فلسفه ملاصدرا ایشان صحبت کردند و یک ساعتی سخنرانی کردند آنقدر برای ایشان کف زدند آن دانشمندانی که از همه دنیا جمع شدند و برای ایشان دست زدند، کف زدند. آن آقای پروفسور که اسمش را یادم نیست، اسمش را، پروفسور که استادی خودش مجری و به اصطلاح رئیس آن جلسه بود از اساتیدی که آنجا بودند خواهش کرد یک نفر از آنها خواهش کرد که اگر اجازه بدهید آقای مصباح بیشتر صحبت کنند، یک نفر بلند شد از اساتید از فلاسفه بلند شد گفت که من وقت خودم را میدهم به ایشان و ایشان صحبت کند، دوباره آقای مصباح سخنرانی کردند و برایشان دست زدند همه دست زدند، بعد آقای آقا مرتضی تهرانی تعریف میکرد سال بعد من این آقای پروفسور که رئیس آن جلسه بود را دیدم و اینها، صحبت می کردیم گفت من فکر می کردم که اینهایی که میگویند از ایرانیها حق توحّش میگرفتند آمریکاییها کار اشتباهی میکردند، آمریکاییهایی که میآمدند ایران از ایرانیها حق توحش میگرفتند میگفتند ما میرویم ایران باید به ما یک حقوق و مزایای زیادی بدهید چون میرویم وسط یک عده مردم وحشی! زمان شاه اینطوری بود! همان کاپیتولاسیون و اینها، می گفت که این پروفسور و استاد دانشگاه و رئیس آن انجمن فلسفه میگفت من قبلاً فکر میکردم اینها کار اشتباهی میکردند چون ایران ملاصدراها دارد، ایران سهروردی ها دارد، ابن سیناها دارد، فلان دارد یعنی چی؟ تمدن دارد، این کار کار اشتباهی بود، اهانت بود به ملت ایران، گفت ولی الان معتقد شدم کار آنها درست بوده و حق است که از ایرانیها حق توحش بگیرد. این داستان برای زمانی بود که آن نکبت دوم خردادی در روزنامه شان اهانت کرده بود به آیتالله مصباح و روزنامههای دوم خردادی و است اصلاح طلبان منافق علیه آقای مصباح اهانت می کردند، اهانت میکردند، سمپاشی میکردند. گفت من دیدم که آن آقا می گفت که ایرانیها حق دارند چون این شخصیت به این بزرگی را به او اهانت میکنند و نمیدانم تمساح لقب میدهند و فلان می کنند، فلان میکنند. این ملت حق، و بعد آقای آقا تهرانی می گفت که من به ایشان عرض کردم که اینطوری نیست ملت ایران آقای مصباح را دوست دارند و خیلی هم دوست دارند، کتابهایشان معتبر است، نظریه پردازی هستند، افکار بِکر در فلسفه دارند، افکار بکر در مسائل اعتقادی دارند، شخصیت بزرگی هستند، اخلاقیاتشان در میان حوزه ای ها زبانزد است و گفت من تعریف نمی کنم هم قبولشان دارند، یک عده کمی هستند با ایشان مخالفت میکنند آنها هم جنبه سیاسی است! گفت من اینطوری گفتم و دفاع کردم از ملت ایران و اینها.
منظورم این است که آن شخصی که به یک همچین مرد مومنی یک همچین شخصیتی اهانت میکند این آیا اگر نگوییم این پست تر از چهار پاها هست خب چهار پاست دیگر.
خود خداوند در قرآن می فرماید “أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ ” [۸]عرض کردم قرآن اهانت نمیکند، تحقیر نمی کند، واقعاً همینطور است کسی که فرق آب و دوشاب را نفهمد همین است دیگر، برو خودت را اصلاح کن
کرده ایی تأویل حرف بِکر را خویش را تأویل کن نه ذکر را
از روایت و قرآن اشکال نگیر، برو خودت را درست کن، تو برو عالم ربانی بشو، برو وصل شو به علمای ربانی توهم می شوی انسان، در غیر این صورت همج هستی. همج همین حشرات هستند همین مگسها هستند و بهترین تعبیر همین است مگس هایی که هیچ ارزشی در این عالم ندارند و میآیند و میروند.
بنابراین فرق فحش دادن، فرق تحقیر، فرق تحقیق، فرق ادب با فرق
تحقیق و علمی صحبت کردن را باید متوجه بشویم. امیدوارم که توانسته باشم مقصودم را بیان کرده باشم.
خب دو سه تا سوال هم هست من جواب بدهم و انشاءالله از همه شما التماس دعا. صلواتی ختم بفرمایید.
سوال: آیا پس از رسیدن به سلسله اولیاء الهی به همان میزان که از معصوم اطاعت بی چون و چرا داریم از عالم ربانی هم باید اطاعت بی چون و چرا داشته باشیم؟ با توجه به این موضوع که نسبت به جایگاه این عالم در سلسله اولیاء علم نداریم.
جواب: ببینید اولیاء درجات دارند، یک ولی پدر انسان است، پدر انسان ولی انسان است احکامی دارد و تا یک جاهایی باید از او اطاعت کرد و یک جاهایی هم اگر از تو خواستند که مشرک بشوی نباید اطاعت کنی “فَلَا تُطِعْهُمَا “[۹] پدر مادر اینها یک ولی هستند، یک ولی هست هم سلوکی انسان هست، اینها اولیاء هستند ارتباط با اولیاء اینطوری است اما بحث عالم ربانی، علمای ربانی باز اینها درجاتی دارند عالم ربانی عرض کردم به معنای مجتهد، آدم باسواد دینی نیست، عالم ربانی، چون همین الان که ما اشکال گرفتیم گفتیم آقای استاد دانشگاه برو عالم ربانی بشو یا متعلم بشو. ممکن است بگوید من عالم ربانی هستم، بله من دارم در دانشگاه فلسفه درس میدهم فقه درس میدهم من خودم یک عالم ربانی هستم، نه، عالم ربانی تعریف دارد مشخصات و خصوصیاتش را حالا دوستان ما در کلاسها به شما میگویند. ما هم اینجا گفتیم قبلاً، عالم ربانی یعنی کسی که آنچنان محو خداوند و اهداف الهی هست و زندگیاش را در راه تحقق اهداف اهداف الهی و مبارزه با کفر مبارزه با شرک و ظلم قرار داده و برای نجات انسانها مهم است نه از باب خود انسانها، از باب اینکه به او تکلیف کرده اند، بخاطر رضایت خدا، دنبال این نیست که شما دوستش داشته باشید به او مقام بدهید و فلان، او دنبال این نیست بلکه ما ممکن است برای او دردسر هم داشته باشیم ولی او میآید برای اطاعت از خداوند می آید دست انسانها را بگیرد که من داستان عبدالقدوس گنکی را در این جلسات گفتم حالا انشاءالله به موقعش برای شما یک بار دیگر هم انشاءالله میگویم که او میآید برای اینکه دست ما را بگیرد. عین روایتی است که از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود ما آمدیم به این دنیا برای اینکه دست شماها را بگیریم، ما جایگاهمان این دنیا نیست.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم (حافظ غزل۳۱۷)
آنها برای اینکه دست ما را بگیرند آمدند، آنها نه به این دنیا علاقه دارند قره العین آنها بهشت است، آنطور که امیرالمومنین در جای دیگر می فرماید “أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى بدن های انها اینجاست ولی ارواح شان “ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ ” اینها اینطوری هستند. این عالم ربانی است، این عالم ربانی حالا با این تعریف که اگر دید اگر من ببینم باید خاک کف پای او بشوم این عالم ربانی در درجه اول امیرالمومنین است، مصداقش ائمه معصومین هستند منتهی دیگران هم درجه دارند، به نسبت درجه آنها ما باید از آنها اطاعت داشته باشیم. یکی اش در حدی است که فقط واجبات و محرمات را میتواند به من آموزش بدهد همین مراجع، همین مراجع اینها علمای ربانی هستند که برای شما میگویند که چی واجب است و چی حرام است، شما در این مسائل باید هرچی اینها میگویند گوش کنی، این یک عالم ربانی است، واجب و حرام را باید گوش کنید. مستحب و مکروه را ممکن است به شما یاد بدهند ولی شما می توانید اطاعت نکنید، من نمیخواهم مستحبات را انجام بدهم، اشکال ندارد، مکروه را می خواهم انجام بدهم اما واجب و حرام را باید از اینها اطاعت کنم هرچی گفتند، اگر گفتند اینقدر به مال تو خمس تعلق می گیرد باید بگویی چشم، اگر گفت از نظر من حجاب این است باید بگویی چشم، اگر گفت از نظر من روزه تو اینطوریه، حج تو اینطوریه، و و و.. واجبات را ما باید بگوییم چشم، یعنی در حد واجبات است که باید در حد واجبات و محرمات هر چی گفتند اطاعت کنیم. این بحث شریعت است، میآید در بحث طریقت، در بحث طریقت رابطه ها فرق می کند. در بحث طریقت دیگر میشود بحث عرفان و اینها، دیگر آنجا مستحبات هم گاهی موقع ها چی می شود؟ واجب می شود، یعنی اگر در بحث طریقت عالم ربانی به تو گفت باید چله بگیری تو باید چله را بگیری، اگر نگیری تو در طریق عالم ربانی نیستی، در طریقت نیستی کما اینکه در آنجا اگر مرجع تقلید تو به تو گفت که باید اینطوری روزه بگیری، اینطوری باید خمس بدهی اگر اطاعت نکنی در شریعت نیستی، نماز تو باطل است، روزه تو باطل است، خمس تو باطل است، مال تو حرام است. آقای مرجع تقلید من به این لباسم خمس تعلق می گیرد یا نه؟ او میگوید تعلق نمیگیرد شما نظرتان چیست؟ فلان مرجع، او میگوید تعلق میگیرد، اگر تو گوش نکنی گناه کردی، اگر اطاعت نکنی از او حرام است یعنی این مال میشود مال چی؟ میشود مال حرام، چرا؟ چون او واجبات و محرمات را دارد میگوید. در شریعت اگر می خواهی باشی باید حتماً حرف او را گوش کنی. نمیشود که من مرجع تقلید ندارم! خب اعمال تو باطل است. چجوری داری انجام می دهی؟ این میشود عالم ربانی، این میشود اطاعت از عالم ربانی. عالم ربانی دارم ولی حرف او را گوش نمیکنم!
رفتند پیش آیتالله بروجردی(ره) فرمود که آقا مرجع تقلید شما کیست؟ گفتند شما. گفت مرجع تقلید یعنی چی؟ گفتند یعنی هر چی شما بگویید ما باید انجام بدهیم دیگر. گفت یعنی من بگویم این چیز حرام است حرام است؟ اگر بگویم واجب است واجب است؟ گفتند بله. گفت پس من به شما می گویم این دسته های سینه زنی که به این شکل راه می اندازید حرام است، اینطوری راه نیندازید. اینها یک نگاهی به هم کردند و گفتند ای داد بی داد، گفتند حاج آقا ما در طول دوازده ماه مقلد شما هستیم اما این ده روز محرم مقلد شما نیستیم، این ده روز را نمی توانیم. خب گوش نکرد! این میشود چی؟ این میشود فعل حرام انجام دادن دیگر. مرجع تقلید را قبول دارد ولی دستورش را انجام نمیدهد، واجبش را انجام نمیدهد، حرامش را انجام نمیدهد، این میشود چی؟ این میشود شریعت، پایبند به شریعت نیست، این معلوم است پایبند به شریعت نیست. اگر می خواهید پایبند به شریعت باشید در واجبات و محرمات باید حرف مرجع خودت را گوش کنی، در طریقت هم همینطور است اگر میخواهی در طریقت باشی دیگر آنجا دیگر طریقت هست و همان عمل به مستحبات و چله گرفتن و ذکر گرفتن و اینها. خب بعضی ها هم نمیخواهند در طریقت باشند اشکال ندارد، چون آنجا عالم مستحبات و عمل به مستحبات و ترک مکروهات است و طی مدارج بهشت است، طی مدارک بهشت است. یکی میگوید من میخواهم در طبقه اول باشم، باش، اشکال ندارد ولی در جهنم نمی توانی باشی، جهنم باید خودت را نجات بدهی اما در بهشت که خواستی می خواهی طبقه اول باش. همان واجبات را انجام بده محرمات را ترک کن می شوی درجه اول بهشت، درجه دوم، درجه سوم، درجه چهارم. فرمودند “لاَ یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ “
از مقامات تبتل تا فنا پله پله تا ملاقات خدا
خب پس بنابراین بستگی دارد به آن درجه به اصطلاح عالم ربانی، اگر امام معصوم باشد که دیگر امام معصوم هر چی بگوید من انجام میدهم، هر چی بگوید من انجام میدهم
به مِی سجاده رنگین کن گَرت پیر مغان باشد که سالک بی خبر نبوَد ز راه و رسم منزلها
امام معصوم به من بگوید نماز نخوان من نمی خوانم، بگوید بخوان من می خوانم، بگوید شراب بخور می خورم، هر چی بگوید من گوش می کنم، امام معصوم هرچه بگوید. البته یک موقع هست شما می گویید اگر این را بگوید معلوم است معصوم نیست، یک موقع هست شک دارید امام معصوم است، بله آنجا اگر به یک کسی شک دارید امام معصوم است گفت شراب بخور نخورید چون شک دارید اما اگر ثابت شد که این امام معصوم است هرچه بگوید من انجام میدهم.
هر چه آن خسرو کند شیرین کند چون درخت تین که جمله تین کند
او هرچه بگوید حکم خدا است “الْمَعروفُ ما أمَرْتُم بِهِ زیارت آل یاسین” معروف آن چیزی است که شما بگویید “وَ الْمُنکَرُ ما نَهَیتُم عَنهُ زیارت آل یاسین” منکر آن چیزی است که شما نهی کنید. بنابراین امام معصوم هرچه بگوید ما باید اطاعت کنیم دیگر، آنجا دیگر نمیتوانیم بگوییم آقا نه دین را، ما چارچوب دین را نباید به هم بزنم. دین آن است، دین من نیستم، معصوم فرقی با خداوند ندارد در این مسائل، همانطوری که خداوند به ابراهیم گفت سر بچه ات را بِبُر، حضرت ابراهیم نگفت عجب خدایی، دارد به من می گوید قتل نفس بی گناه انجام بدهم! (متوجه نشدم بعدا در موردش صحبت میکنیم) صلواتی بفرستید.
پس مراتب اولیاء فرق میکند، در هر مرتبهایی آدم باید نسبت به آن مرتبه احکامی دارد باید به آن عمل کرد، خب البته عرض کردم اینها همه در صورتی است که آن ولی، ولی باشد، نمیشود هر کسی حالا یک ریشی گذاشت و یک سِبیلی گذاشت و یک هویی کشید و یک خرقه ایی پوشید و یک کشکولی دستش گرفت بگوییم آقا این مثلاً پیر است، مثلاً پیر طریقت است و اینها، اینها نیست، احکامش را دوستان در درس ها می گویند، صفاتش را میگویند. صفات عالم ربانی را پیدا میکنید به نسبت اینکه عالم ربانی رشد کرده به نسبتی که بالا رفته باید رابطه با او برقرار کرد.
سوال: با عنایت به تعریف عرش “وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ ” [۱۰]یعنی چه؟
جواب: عرض کردم عرش را به معنای مدیریت بگیرید، مدیریت عالم هستی و آب را همان فیض الهی بگیرید، فیض الهی که در قرآن آمده بصورت ماء، که “وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ” [۱۱] این ماء آب مادی نیست بلکه منظور از آب، آب معنوی همان مایه حیات معنوی هست همان فیض الهی است. حالا در این به اصطلاح بحثهای مرحله علوم باطنی هم دارد که دیگر اینجا جایش نیست دیگر، نمیشود زیاد وارد آن شد.
سوال: در برخی روایات و تفاسیر اشاره شده است که منظور امیرالمومنین از عالم ربانی در حدیث الناس ثلاثه امام معصوم است، آیا این تفسیر درست است؟
جواب: قطعاً درست است، یعنی وقتی ما از خوبیها صحبت می کنیم وقتی از صفات، فضائل و صفات برجسته انسان صحبت می کنیم مصداق کامل و اَتَم و مصداق حقیقی و اوّلی اش امیرالمومنین است. تا گفتند عالم ربانی ما باید ذهنمان برود به طرف امیرالمومنین، اما این نباشد که بگوییم فقط امیرالمومنین، فقط نه، مصداق کامل، اگر بگویی فقط گمراهی است، اگر بگویی صادقین فقط امیرالمومنین، چرا اگر گفتی مصداق کامل آن فقط امیرالمومنین است درست است اما اگر بگویی صادقین فقط امیرالمومنین، اگر بگویی مومن فقط امیرالمومنین اگر بگویی ولی فقط امیرالمومنین هیچ فرقی با شیطان که می گفت معبود فقط خدا نداری. معبود فقط خدا نیست، خدا به تو می گوید باید سجده کنی، مسجود فقط خدا غلط است. سجده به کی؟ سجده به هر کی خدا بگوید، سجده به هر کی ولی خدا بگوید، خداوند به یعقوب و فرزندانش فرمود به یوسف سجده کنید همینطوری که به ملائکه فرمود “إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ” [۱۲] اینطوری است دیگر، بنابراین فقط نه، اما مصداق کامل بله، و اینها اشتباه باید نشود، اگر اینها اشتباه بشود افتادی، نه، شما ولی دارید. اولیاء درجه دارند، اولیاء مراتب دارند شما هر ولی ایی که خدا سر راه تو قرار داد باید وظیفه ولایت را در قبال او انجام بدهی بیایی بالا، آمدی بالاتر خدا ولیّ بالاتر را در خدمت تو برای نجات تو می آورد و همینطوری لیاقت داشته باشی این پله پله می روی تا برسی در کنار بزرگترین ولی خدا، ولی اعظم خداوند در کنار او باشی میتوانی لیاقت پیدا کنی. ولی باید از همین اولیاء باید طاعت خودت را نشان بدهی، مطیع بودن خودت را نشان بدهی تا بتوانی درجات را طی کنی. اگر بگویی که نه من شریعت را قبول ندارم مثل این صوفیه گمراه، بعضی از این صوفی های گمراه البته نه همه آنها، بعضی هایشان هم خدا رحمت کند مرحوم صفی علیشاه جمله ایی دارد میفرماید شریعت بی طریقت و طریقت بی شریعت هر دو هیکل نفس اماره هستند!
جمله قشنگی می گوید، اینها هم شریعت را قبول دارند هم طریقت را قبول دارند. این درست است اما اگر کسی گفت که نه من شریعت را قبول ندارم من طریقت را، همین سقوط است، هیچ فرقی ندارد، باید همه این مراتب را انسان حفظ کند و همه را باید رعایت کند تا انشاءالله رشد بکند.
خب امیدوارم که خداوند متعال به حق فاطمه زهرا(س) مطالب بنده را اگر کم و کسری دارد خودش تدارک کند در ذهن مبارک شما جا بیفتد، انشاءالله همه شما در این مسیر باشید و انشاالله دعا کنید که خداوند به من هم کمک کند انشاءالله.
[۱] سوره بقره. آیه ۱۸۷
[۲] سوره نساء آیه ۴۳
[۳] سوره ابراهیم آیه ۷
[۴] سوره بقره آیه ۲۶
[۵] سوره جمعه آیه ۵
[۶] سوره انعام ایه ۱۰۸
[۷] سوره توبه آیه ۱۱۹
[۸] سوره اعراف آیه۱۷۹
[۹] سوره لقمان آیه۱۵
[۱۰]سوره هود آیه۷
[۱۱] سوره انبیاء ایه۳۰
[۱۲] سوره یوسف آیه۴
چقدر مطالب تکراری سوال پرسیده میشود و بازهم پاسخ داده میشود؟دقیق در خاطر دارم در حسینیه حضرت زهرا و مسجد حضرت محمد (علیهم السلام) و حسینیه هنر سه بار به جواب سوالی راجع به چله عاشورایی و این که ما نمیتوانیم حتی برای دشمنان مان هم بد بخواهیم پراخته شد و وقت زیادی گرفت.الان هم تکرار مکررات است و جلسات مباحثه هم حول مسائل شخصی و یا امراض اجتماعی اقتصادی سیاسی است بدون ارائه راه حل.اعتراض هم میکنیم پاسخ این است:دوستان تازه بعد از طی چندین سال صرف زمان طریق صرف الف از ب را تشخیص نمیدهند!!!!خوب است نام کانون و علم و دین را از سر در این مجموعه بردارید و بگویید محفلی است هیئتی است.به قول استاد علوی وقت خلق الله را نگیرید و خود را مدیون اشخاص نکنید.تکرار درس دینی دوره متوسطه دبیرستان توسط مربی های این مجموعه کجا و عرفان مقربین کجا؟
به نام خدا
با سلام و ادب
احتراماً به اطلاع می رساند جلسات روز سه شنبه عمومی است و افرادی که تازه با عرفان مقربین آشنا شده اند و در مرحله یقین اولیه قرار دارند در آن شرکت می کنند و طبیعی است از آنجاییکه دسته بندی مطالب برای ارائه در یکسال مرتب و تقسیم بندی شده اند به صورت سالیانه تکرار می شود.
بر اساس قوانین کانون علم و دین افرادی که به صورت مرتب در جلسات شرکت می کنند می توانند با ارائه خدمتی خاص در توانشان و تشکیل حلقات میثاق با نور و مباحثه این اصول با علما وارد مرحله دوم و علم الیقین شوند که در آن مرحله مطالب در سطح بالاتر و علمی ارائه خواهند شد.
برخی دوستان هستند که ۱۰ سال در جلسات شرکت کرده اند اما به علت بی عملی همچنان در این سطح باقی مانده اند.
در خصوص انتقاد از مربیان و حلقه های مباحثه هم به اطلاع می رساند به تازگی برای خود مربیان حلقه های مباحثه جلسات توجیهی در حال برگزاریست که بتوانند به صورت ساختارمند با اعضا ارتباط برقرار کنند و مطالب را منتقل کنند.
از انتقادات شما سپاگزاریم و امیدواریم بتوانیم در مسیر خدمت به تحقق اراده ولی الله الاعظم (عج) گام برداریم.